🌙تکیه سنجاق🌙طریقة قادریة طالبانیة
﷽ 🔻ماخالص ناسوتیم مست می لاهوتیم 🔻هم صورت رحمانیم هی هی جبل قم قم 📞ارتباط با مدیریت 🆔 @sheykh_sonjagh 📩ارسال و نشر مطالب و تبادلات: 🆔 @Sussanbano 🌐کانال قرآن کریم با ترجمه کوردی: 🆔 @QuranKurdi 🕌@TakyaTalabaniSonjagh
Mostrar más981
Suscriptores
-224 horas
-87 días
+930 días
- Suscriptores
- Cobertura postal
- ER - ratio de compromiso
Carga de datos en curso...
Tasa de crecimiento de suscriptores
Carga de datos en curso...
58:07
Video unavailableShow in Telegram
🎥 سریال ترکی #عزیز_محمود_خدائی
📺قسمت: 09
📝زیرنویس فارسی
📤کیفیت 480p
Aziz Mahmud Hudayi E09 HardSub 480p [Turk-Dl].mkv170.35 MB
Ne akilem, ne divane
نه عاقلم، نه دیوانه
Gel gör beni aşk neyledi
بیا و ببین که عشق با من چه کرد؟
Gel gör beni beni aşk neyledi
بیا و ببین که عشق با من، با من چه کرد؟
Derde giriftar eyledi
گرفتار دردم کرد
Gel gör, gel gör
بیا و ببین، بیا و ببین
Gel gör beni aşk neyledi
بیا و ببین که عشق با من چه کرد؟
Gâh eserim yeller gibi
گاه می وزم همانند بادها
Gâh tozarım yollar gibi
گاه همانند جاده ها پر از غبار میشوم
Gâh akarım seller gibi
گاها همانند سیل ها جریان پیدا میکنم
Ya elim al kaldır beni
یا دستمو بگیر و بلندم کن
Ya vaslına erdir beni
یا مرا به وصالت برسان
Çok ağlattın, güldür beni
خیلی به گریه انداختی مرا، بخندان مرا
Miskin Yunus biçareyim
یونس مسکین هستم بیچاره ام
Baştan ayağa yareyim
سر تا پا زخم هستم
Dost elinde avareyim
در دست دوست آواره هستم
شعر:
#یونسامره
(زاده ی ۶۳۸ ؛ اهل الله ، عارف ،شاعر)
خواننده:
#مصطفیججلی
مصطفی ججلی - من یوریوروم.mp34.50 MB
#هو
ابوسعید ابوالخیر را پرسیدند:
خدا را کجا بجوئیم؟
گفت؛ کجاش جُستید که نیافتید؟
.
00:00
Video unavailableShow in Telegram
#یاهو
مدیحه ای بسیار زیبا در
ثنای قطب طریقت و تصوف
#حضرت_شیخ_کاک_احمد_سلیمانی
قدس الله سره العزیز و نفعاًبه برکاته
C7vlzOfs8VO.mp422.96 MB
Photo unavailableShow in Telegram
ای صوفیان عشق بدرید خرقهها
صد جامه ضرب کرد گل از لذت صبا
کز یار دور ماند و گرفتار خار شد
زین هر دو درد رست گل از امر ایتیا
از غیب رو نمود صلایی زد و برفت
کاین راه کوتهست گرت نیست پا روا
من هم خموش کردم و رفتم عقیب گل
از من سلام و خدمت ریحان و لاله را
دل از سخن پر آمد و امکان گفت نیست
ای جان صوفیان بگشا لب به ماجرا
زان حالها بگو که هنوز آن نیامدهست
چون خوی صوفیان نبود ذکر مامضی
#حضرت_مولانا
#دیوان_شمس
🌸🍃
00:59
Video unavailableShow in Telegram
عشقبازی کارِ بازی نیست ای دل، سر بِباز
زان که گویِ عشق نَتْوان زد به چوگانِ هوس
#حافظ
15.25 MB
00:55
Video unavailableShow in Telegram
عجایب و شگفتی ها🔹
بزرگترین مخزن آب جهان
EB4E307CE0BE21A9A9DB7A38FD44FAA2_video_dashinit.mp48.65 MB
﷽
تذکرةالاولیاءعطارنیشابوری
ذکر حسینبنمنصورحلاج (۲)
♡
چنانکه اول بتستر آمد به خدمت شیخ سهل بن عبدالله و دو سال در صحبت او بود پس عزم بغداد کرد و اول سفر او در هجده سالگی بود پس به بصره شد و بعمروبن عثمان پیوست و هژده ماه در صحبت او بود پس یعقوب اقطع دختر بدوداد بعد از آن عمربن عثمان ازو برنجید از آنجا به بغداد آمد پیش جنید و جنید او را به سکوت و خلوت فرمود چندگاه در صحبت او صبر کرد پس قصد حجاز کرد و یک سال آنجا مجاور بود بازبه بغداد آمد با جمعی صوفیان به پیش جنید آمد و از جنید مسائل پرسید جنید جواب نداد و گفت: زود باشد که سرچوب پارهٔ سرخ کنی گفت: آن روز که من سر چوب پاره سرخ کنم توجامهٔ اهل صورت پوشی چنانکه آنروز که ائمه فتوی دادند که او را بباید کشت جنید در جامهٔ تصوف بود نمینوشت وخلیفه گفته بود که خط جنید باید، جنید دستار ودراعه درپوشید و به مدرسه شد و جواب فتوی که نحن نحکم بالظاهر یعنی بر ظاهرحال کشتنی است و فتوی بر ظاهر است اما باطن را خدای داند بس حسین از جنید چون جواب مسائل نیافت متغیر شد و بیاجازت بتستر شد و یک سال آنجا بود و قبولی عظیم پیدا شد و اوهیچ سخن اهل زمانه را وزنی ننهادی تا او را حسد کردند عمروبن عثمان در باب اونامهها نوشت به خوزستان و احوال او در چشم اهل آن دیار قبیح گردانید و او را نیز از آنجا دل بگرفت جامهٔ متصوفه بیرون کرد و قبا درپوشید و بصحبت ابناء دنیا مشغول شد اما او را از آن تفاوتی نبود و پنج سال ناپدید شد ودر آن مدت بعضی به خراسان و ماوراءالنهر میبود و بعضی به سیستان باز باهواز آمد واهل اهواز را سخن گفت: و به نزدیک خاص و عام مقبول شد و از اسرار خلق سخن میگفت. تا او را حلاج الاسرار گفتند پس مرقع درپوشید و عزم حرم کرد و در آن سفر بسیار خرقه پوش با او بودند چون به مکه رسید یعقوب نهرجوری به سحرش منسوب کرد پس از آنجا باز به بصره آمد باز باهواز آمد پس گفت: به بلاد شرک میروم تا خلق به خدای خوانم به هندوستان رفت پس به ماوراءالنهر آمد پس به چین افتاد و خلق را به خدای خواند و ایشان را تصانیف ساخت چون بازآمد از اقصاء عالم بدو نامه نوشتندی اهل هند ابوالمغیث نوشتندی و اهل خراسان ابوالمهر و اهل فارس ابوعبدالله و اهل خوزستان حلاج الاسرار اهل بغداد مصطلم میخواندند و در بصره مخبر پس اقاویل دروی بسیار گشت بعد از آن عزم مکه کرد و دو سال در حرم مجاور شد چون بازآمد احوالش متغیر شد و آن حال برنگی دیگر مبدل گشت که خلق را به معنی میخواند که کس بر آن وقوف نمییافت تا چنین نقل کنند که او را از پنجاه شهر بیرون کردند و روزگاری گذشت بروی که از آن عجبتر نبود و او را حلاج از آن گفتند که یک بار بانبار پنبه گذشت اشارتی کرد در حال دانه از پنبه بیرون آمد و خلق متحیر شدند...
خداوندِ تعالی، دو آتش آفریده:
یکی آتشِ زنده و یکی آتشِ مُرده.
آتشِ زنده، آتشِ نیاز است
که در سینههای بندگانِ خود نهاده،
درین جهان، تا نفسِ ایشان سوخته گردد؛
آن آتشی است نورانی.
چون نفْس سوخته گشت،
آنگه آتشِ نیاز با شوق گردد
و آن آتشِ شوق، هرگز بنرسد [تمام نشود]
نه در این جهان و نه در آن جهان
و آن آتشِ مُرده، آتشِ دوزخ است،
آتشِ ظلمت و وحشت؛
هر که را به آتشِ زنده مینسوزند،
به آتشِ مُرده میسوزندش،
چه در این جهان و چه در آن جهان.
#ابوسعید_ابوالخیر
00:33
Video unavailableShow in Telegram
◽️نظری یا رسول الله (ص)
علاج درد مشتاقان طبیب عام نشناسد...مگر لیلی کند درمان غم مجنون شیدا را...
کاکو🎤💙😍
322051070_324182050727171_907202895828077032_n.mp43.49 MB