cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

عاشقانه های اشرف

Publicaciones publicitarias
260
Suscriptores
+524 horas
+27 días
+730 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

من از نجوا گری های تو دارم کتاب و دفترِ شعر و# ترانه برایم خوانده ای تا #بامدادان غزل ها، مثنوی ها، عاشقانه بهاران بود و باران بهاری شبی که چشم هایم منتظر بود و فکرم در هوایت پَرسه می زد خیالم با خیالت، هم سفر بود تو رفتی گم شدی در باد و باران پرستویی خبر آورد بر من که معشوق ات مگر مُرده است آیا؟ شنیدم # گمشده، آن یار دلبند دلم‌ لرزید و جا خوردم خدایا ! کاش می مُردم از این درد در این‌ اثنا کبوتر نامه آورد صدای زنگ در آمد کجایی ؟ کجایی لیلی غمگین کجایی مخور غصّه که مجنونت سفر بر ماه رفته از این خاک بلا بربست و سوی کربلا رفته پیام آشنایی بود گرفتم نامه از دستش نوشته بود بیا بگذر، از آن چه گفتم و کردم ببخشایم که بد کردم و آزردم تو را ای یارِ دلبندم دوباره باز خواهم گشت به امید تو خواهم ماند تا دیداری دیگر منتظر مانم # دکتر اشرف حیدری 💚 یک‌شنبه ساعت ۲۲ ایران - تهران ۱۴۰۳/۳/۱۳ در برنامه ۳۰۶ از واژه تا شعر کهن سرا نیمایی سروده شده است https://t.me/joinchat/AAAAAEBtjDkuwd7AcaIszA
Mostrar todo...
برنامه شماره ۱۱۲ بداهه سرایی کلبه ی صاحبدلان در واتساپ و تلگرام شنبه ساعت ۲۱تا ۲۳ ۱۴۰۲/۳/۱۳ وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن بحر: رجز مثمن مطوی مخبون قافیه: خانه شانه ترانه زمانه نشانه ردیف می روم "من ز برای دیدنت، خانه به خانه می روم هم قدمم با غم خود، شانه به شانه می روم" شاعر:؟؟؟؟؟ جان به فدای قَدَمت به آشیانه می روم با همه ی عاشقی ام، روز و شبانه می روم در دل من قرار نیست، خسته ام از نبودنت سر به سرم گذاشتی، چه بی بهانه می روم ای گلِ نوبهار من، شادی روزگارِ من شعر و غزل سروده ام، پیِ ترانه می روم ای تو همه شمایلِم، به دیدن تو مایلم اگر مرا برانی ام، خانه به خانه می روم تکیه گه وجود من، شانه ی با صفای تو سر که نَهم به شانه ات، شانه به شانه می روم چنگ بزن امید من به شاخه های زندگی پس بزنی دل مرا، از این کرانه می روم "اشرفم "و فرشته خو، صادق و پاکم و نکو اگر پناهم ندهی، از این زمانه می روم #دکتر اشرف حیدری💚 شنبه ساعت ۲۲ ۱۴۰۲/۳/۱۳ در بداهه سرایی کلبه ی صاحبدلان در واتساپ و تلگرام سروده شده است https://t.me/joinchat/AAAAAEBtjDkuwd7AcaIszA
Mostrar todo...
Photo unavailable
درودی از جان تقدیم سروران گرانقدر و دوستداران شعر و ادب ‌پارسی..... با نام جان آفرین یکتا با نود و سومین پست مشاعره موضوعی درخدمت شما همراهان گرامی هستیم . پست مشاعره موضوعی این هفته به واژه ( سراب ) اختصاص یافته است . خواهشمندیم با مرقوم نمودن یک بیت شعر ( در قالب های مختلف ) با قید نام شاعر و توجه به عدم تکراری بودن آن در بخش کامنت ها با ما همراه باشید. سپاسگزار و قدردان همراهی و حضور پر شورتان هستیم . شروع برنامه دوشنبه مورخ ۱۴۰۳/۳/۱۴ساعت ۲۰ پایان برنامه سه شنبه۱۴۰۳/۳/۱۵ واژه انتخابی برنامه بعدی ( آب) میباشد برای یکایک شما عزیزان بهترینها را آرزومندیم هایده بوستانی
Mostrar todo...
Photo unavailable
سلام حرمت خدمت شما سرورانم چند روزی است به دنبال تو سر گردانم پس هر کوچه به غمهای تو من حیرانم کوچه تان باز شده سجده ی پیشانی من با دل خسته سر کوچه ی تو می مانم تا در این خانه سحر میکنم اما بی تو تو نپندار که از حال خودم می دانم نگهت نیست به این عاشق دیوانه چرا؟ غم و آه من و این خانه ی چون زندانم من دلداده در این جاده ی غمناک و غلیظ چشم در راهم و افسوس که سرگردانم ای ستمگر نظری بر رخ "نائل" بنما نقش پاهات شده سرمه ی این چشمانم نائل.....
Mostrar todo...
تو با من باش تو با من باش و از هر غصّه ایمن باش و بی من دستِ هر بیگانه را بفشار تو چون من‌ باش با من باش مرا با خود ببر تا بی کران های شب رویا مرا با خود ببر تا فراسوی شب اندیشه ی فردا مرا از خود مران، ای خورشیدِ گرمِ زندگي افروز مرا از خود مران، ای آتشین عشقِ هستی سوز مرا از خود مران، ای روشنی بخشِ شب تارم مرا بگذار تا لب، بر لبِ نوش تو بگذارم تو را ای مهربان، ای مهربان با من همانند پرستوهای عاشق دوست می دارم تو با من باش سرت بر شانه ام بگذار من!!! ای هستی ده هستیم شبانگاهان و # بامدادان به نجوایی و دلگویه کنار سایه بان دل، به عشق اوّلین دیدار برایت # ترانه می خوانم اگر هم # گمشده داری در آغوش فراموشی در آغوش تو می میرم در آغوشی که اندوه ها از او دورند در آغوشی که گرمایش چنان سرچشمه ی نورند در آغوش سحر، با همان دلگویه می میرم تو با من‌ باش تو با من باش # دکتر اشرف حیدری 💚 دوشنبه ساعت ۱۰ ایران - تهران ۱۴۰۳/۳/۱۴ در برنامه ۳۰۶ از واژه تا شعر کهن سرا نیمایی سروده شده است https://t.me/joinchat/AAAAAEBtjDkuwd7AcaIszA
Mostrar todo...
۴۲۶*"تاريخ زخم خورده" يا رب شب سياه وطن كی سحر شود؟ اين داغ سر به مُهر ز تن كی به در شود؟ اين غدّهٔ تباهی و طومار درد و رنج يا رب شود كه بر وطنم مختصر شود؟ هر ذرّه ای ز خاك چو كوهی ز درد شد از بوی درد،مام وطن خونجگر شود تاريخِ زخم خورده نخواند سرود مهر اندر خزان عشق هوايش ز سر شود يك دم درِحوادث بد بسته نيست، نيست از سوگ اهل شهر، دلم پر شرر شود گه شرق و غرب و گه ز خود و گه ز آسمان هرقطعه ای زخاك وطن پر خطر شود دريای رحمتت برِ ايران چو آتش است ابرت عزاست بهر وطن بی ثمر شود از دردِ درد،خاكِ عزيزم به لرزه شد آواره ای ز بستر خشم و قدر شود يا رب روانِ تشنهٔ خاكم سياه شد پيكانِ تيزِ درد ز قلب و ز سر شود آيينه دارِ طلعتِ مهر و محبتيم انسان ز دشمنی و ستم،مفتخر شود؟ يا رب گناه چيست؟ بگو توبه می كنيم كفّاره ها چه سخت، چراكهنه تر شود؟ هرلحظه بدتر از دم پيش از بدِ خسان كی فتنه های چرخِ ستم بی اثر شود؟ افسرده، دلشكسته به خاكِ سيه شديم جيب و حسابِ سفله كسان، پُر ز زر شود يك جو خرد به بيخردان هديه می كنی؟ از صبر خسته، صبر ز ماخسته تر شود سردابِ فكرِ دد صفتان پر ز دشمنی است شيرازهٔ وطن، همه جانها هدر شود ای آنكه جز به دشمنيت لب گشوده نيست بگشا زبانِ خير كه شامت سحر شود كو را كه خير و مهر كسان گردد آرزو دل، كوچه سارِ عشقِ خدايش گذر شود ايران كه مهدِ مهرِ و هنر، پر ز نورِ عشق يا رب روا مدار دمی بی هنر شود ما اين زبان به صلح و به مهر آزموده ايم انسان به عشق و همدلی اش معتبر شود دركش زبان ز مرگ و بد ديگران مخواه تا چون وحيدی اين دل و جانت چو زر شود. مفعول فاعلاتن مفعول فاعلن "وحيديان"
Mostrar todo...