cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

کتاب آبی

تکلیف دلم چه بود اگر #عشق نبود... تلفن انتشارات: 02186054722 09121839139 09352177011 ارتباط با ادمین: https://t.me/ketab_abi [email protected]

Mostrar más
Publicaciones publicitarias
448
Suscriptores
-124 horas
-27 días
-230 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

Photo unavailableShow in Telegram
#باشگاه_خود_دوستی به مدیریت #مریم_معین برای  کتاب #بدرود_دون_پایگی  منتشره نشر_آموزه اثر #شریل_سندبرگ ترجمه #آزاده_رادنژاد ،   مطالعه ای گروهی  ترتیب داده است تا بستری ایجاد شود که   هموطنانی از ایران و  گوشه و کنار جهان بتوانند آموخته ها و  تجربه های مرتبط خود را  در خصوص موانع  و راهکارهای  حضور برابر زنان در  سطوح بالای   اجتماعی و اقتصادی، سیاسی   به  اشتراک بگذارند. در این  مطالعه گروهی سه جلسه گفت وگوی مجازی نیز ترتیب داده شده است. ما  مشارکت در این مطالعه و  سه جلسه گفت و گو را به کسانی که به مبحث برابری جنسبتی،  رفع انواع تبعیض های جنسیتی،  پیشرفت حرفه ای زنان ، ایجاد تعادل بین کار وزندگی شخصی،  و گسترش شبکه ارتباطی ...علاقه مندند به شدت  توصیه می کنیم. لطفا برای مشارکت در این برنامه  به تلگرام مریم معین پیام دهید. @MaryMoin بر ای خرید کتاب لطفا مراجعه کنید به Amuzeh.com @ketabeabii
Mostrar todo...
4_6028349309924151846.m4a101.05 MB
چگونه بال زنم تا به ناكجا كه تویی بلند می‌پرم اما نه آن هوا كه تویی  تمام طول خط از نقطه‌ای كه پر شده است  از ابتدا كه تویی تا به انتها كه تویی  ضمیرها بدل اسم اعظم اند همه  از او و ما كه منم تا من و شما كه تویی  تویی جواب سوال قدیم بود و نبود  چنانچه پاسخ هر چون و هر چرا كه تویی  به عشق معنی پیچیده داده‌ای و به زن  قدیم تازه و بی مرز بسته تا كه تویی  به رغم خار مغیلان نه مرد نیم رهم از این سفر همه پایان آن خوشا كه تویی جدا از این من و ما و رها ز چون و چرا  كسی نشسته در آنسوی ماجرا كه تویی  نهادم آینه‌ای پیش روی آینه‌ات  جهان پر از تو و من شد پر از خدا كه تویی  تمام شعر مرا هم ز عشق دم زده‌ای  نوشته‌ها كه تویی نانوشته‌ها كه تویی #حسین_منزوی #از_کهربا_و_کافور @ketabeabii
Mostrar todo...
👏 2 1
Photo unavailableShow in Telegram
من از مرگ نمی‌ترسم من از مرگ در جهانی که تو در طالعم نیستی نمی‌ترسم... #لیلا_کردبچه @ketabeabii
Mostrar todo...
Photo unavailableShow in Telegram
📚 کارگروه آوردگاه انجمن زروان برگزار می‌کند: نقد و بررسی کتاب «زند گلشن راز» سخنرانان: ▫️استاد #مصطفی_ملکیان ▫️دکتر #عبدالحمید_ضیائی ▫️دکتر #شروین_وکیلی (نویسنده کتاب) ▫️دبیر نشست: دکتر #حامد_بصارتی ✅ زمان: چهارشنبه ۳۰ خرداد، ساعت ۱۶ ✅ مکان: خیابان شریعتی، خیابان دولت، نبش خیابان نعمتی(كیكاووس) #خانه_شاعران_ایران ✅ حضور برای همگان آزاد و رایگان است #شروین_وکیلی @ketabeabii
Mostrar todo...
Photo unavailableShow in Telegram
📚 کارگروه آوردگاه انجمن زروان برگزار می‌کند: نقد و بررسی کتاب «زند گلشن راز» سخنرانان: ▫️استاد #مصطفی_ملکیان ▫️دکتر #عبدالحمید_ضیائی ▫️دکتر #شروین_وکیلی (نویسنده کتاب) ▫️دبیر نشست: دکتر #حامد_بصارتی ✅ زمان: چهارشنبه ۳۰ خرداد، ساعت ۱۶ ✅ مکان: خیابان شریعتی، خیابان دولت، نبش خیابان نعمتی(كیكاووس)، خانه شاعران ایران ✅ حضور برای همگان آزاد و رایگان است. ✅ برای دریافت کتاب از طریق لینک‌های زیر عمل کنید: نسخۀ الکترونیکی نسخه‌ی چاپی نسخۀ صوتی: بخش نخست، بخش دوم، بخش سوم، بخش چهارم، بخش پنجم، بخش ششم، بخش هفتم #آوردگاه #نقد_کتاب #زندگلشن‌راز #شروین_وکیلی @zorvan_org https://t.me/iranianpoetsocity
Mostrar todo...
می‌تراود مهتاب می‌درخشد شبتاب نيست یک‌دم شکند خواب به چشم کس و ليک غم اين خفتۀ چند خواب در چشم ترم مي‌شکند نگران با من استاده سحر صبح مي‌خواهد از من کز مبارک دم او آورم اين قوم به جان باخته را بلکه خبر در جگر ليکن خاري از ره اين سفرم مي‌شکند نازک آراي تن ساق گلي که به جانش کشتم و به جان دادمش آب اي دريغا! به برم مي‌شکند دست‌ها مي سايم تا دري بگشايم بر عبث میپايم که به در کس آيد در و ديوار به هم ريخته‌شان بر سرم ميشکند... https://www.aparat.com/v/t156ohx https://t.me/ketabeabii
Mostrar todo...
می‌تراود مهتاب ، می‌درخشد شبتاب، تورا من چشم در راهم ،باصدای شاملو

https://www.instagram.com/tv/CU0TnO_gHcW/?utm_medium=copy_link

به پیج اینستاگرام ما بپیوندید...

👍 2
رای من رای من درون خانه ماندن است بی‌امان اگر ببارد آسمان رای من به بام خانه رفتن است سیل اگر رسد به سرسرا و پلّه‌ها و خان‌و‌مان بعد از آنکه آب‌ها فرونشست رای من نه شیون و نه پای‌کوبی است گِل زدودن است و لای‌روبی است رای من گمان مکن که بعد از آن همچنان در انتظار سیل دیگری نشستن است راه سیل را به خانه بستن است من همیشه رای می‌دهم شیشه گیرم از تبار سنگ سنگ‌ اگر به دست کودکی‌ست خیره سر من به شیشه رای می‌دهم بیشه گیرم از درخت‌های سایه‌ور تهی در میان بیشه و کویر بی‌گمان به بیشه رای می‌دهم هر کجا که تیشه است و ریشه است من به ریشه رای می‌دهم تو شناسنامهٔ سپید و پاک خویش را با غرور و افتخار پیش خود نگاه دار مثل من به دام کهنهٔ بد و بتر نیفت گوش را ببند روبه‌روی من به روی حرف‌های مفت اعتنا نکن به فرق‌های کوچک زیان و سودها در نکوهش بدان و بدتران بخوان برای خود سرودها اعتراض کن به ساده‌باورانِ داده ریسمان کار و بار خود به دست بی‌وجودها وصله‌پینه‌کرده‌جامگانِ بی‌ثمر امید بسته همچنان به تار و پودها هی بگو به این و آن که این و آن چه فرق می‌کند در حصار سیم‌های خاردار باغ زخم‌خورده را بهار یا خزان چه فرق می‌کند منتظر بمان که وقت انتخاب خوب و خوب‌تر شود هر کجا که شاخهٔ نکنده‌ای‌ست طعمهٔ زیاده‌خواهی تبر شود من اگرچه از مرور خشکسال پشتِ خشکسال خسته‌ام راه جویبارهای خُرد را نبسته‌ام فرق می‌کند برای من سراب و آب فرق می‌کند برای من زغال و چوب فرق می‌کند برای من درخت و دار تو شناسنامهٔ سپید و پاک خویش را با غرور و افتخار پیش خود نگاه دار ◽️ #وحید_عیدگاه_طرقبه‌ای @ketabeabii
Mostrar todo...
👍 6👎 5
چون به هنگام وفا هیچ ثباتیت نبود می‌کنم شکر که بر جور دوامی داری... #حافظ 🌿 @ketabeabii
Mostrar todo...
7
بیست و ششم خردادماه زادروز محمد مصدق وقتی من والی فارس شدم رسم بود که در سلام‌ها رؤسای پلیس جنوب هم به سلام والی می‌آمدند. برای اینکه آنها نیایند و رسمیّت به کارشان داده نشود، اصلاً سلام رسمی را موقوف کردم. به طهران هم نوشتم. سلام در آنجا مثل دیدن خصوصی بود. می‌آمدند و می‌نشستند و چای و شیرینی صرف می‌شد. وقتی کودتای ۱۲۹۹ شد، من تلگراف سید ضیا را منتشر نکردم. به مرحوم احمدشاه نوشتم که انتشار تلگراف صلاح نیست. احمدشاه تقریباً یک ماه گذشت و به من جواب نداد تا عید رسید. چند نفر از اشخاص سرشناس (مخصوصاً آقای محلاتی که از علمای آنجاست) به من گفتند: «با این وضع دولت و استعفای شما که جوابش نیامده و مخالف بودن انگلیس‌ها با شما و بودن پلیس جنوب، بهتر است که پلیس جنوب به سلام عید بیاید تا اتفاقی پیش نیاید.» فقط یک بار در تمام دورۀ اقامتم در شیراز، همان روز عید ۱۳۰۰، آنها آمدند. بعد هم من به طهران حرکت کردم. پرسیدم: «چرا دیر جواب از طهران آمد؟». گفتند: «بله، چون قوام‌الملک در شیراز نبود.» او زمستان‌ها به طرف لار و گرمسیر می‌رفت. منتظر شدند تا او آمد. بعد جواب استعفای مرا دادند. قوام‌الملک آمد پیش من و گفت: «شما واقعاً در این مدت در شیراز خیلی زحمت کشیدید. می‌دیدیم که از خودتان هم خرج می‌کنید. نباید که خودتان متضرر بشوید». ده هزار تومان چک به من می‌خواست بدهد. گفت: «قابلی ندارد، برای جبران ضرر است». گفتم: «بفرمایید. بفرمایید. چک را داشته باشید. من برای مملکتم خدمت کرده‌ام. محتاج هم نیستم. در طهران سر و زندگی دارم. اگر ضرری هم کشیده‌ام مربوط به کسی نیست. خیر، بفرمایید. شما زحمت نکشید.» به جان شما اگر آن ده‌هزار تومان را گرفته بودم فوراً در شیراز دستگیرم می‌کردند. این‌ها برگه می‌خواستند که مستمسک دستشان باشد. به قول مرحوم صمصام‌السلطنه «دُستَمسِک». به کسانی اعتماد می‌کنند که از آنها پرونده‌ای داشته باشند تا به محض لگداندازی پرونده‌اش را بیرون بکشند. از همۀ این‌هایی که سر کار می‌آورند، پرونده‌های مسلّمی از ناپاکی دارند. آقا خدا می‌داند پاک ماندن خیلی مشکل است. لازمه‌اش این است که شخص خیلی محرومیت‌ها را قبول کند و خیلی با احتیاط و جمع و جور زندگی کند. [تقریرات مصدّق در زندان دربارۀ حوادث زندگی خویش، یادداشت‌شده به اهتمام جلیل بزرگمهر، تنظیم‌شده به کوشش ایرج افشار، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۰، ص ۱۹۶] بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی @AfsharFoundation
Mostrar todo...

2
Elige un Plan Diferente

Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.