For a Draught of Vintage!
بهانهای می خواستم برای اینکه با عزیزانم در تماس بمانم. اینجا چیزهایی که به نظرم جالب است دانشجویان پزشکی دانشگاه تهران بدانند و گاهی دلنوشتههایم را به اشتراک میگذارم ارتباط با من: @rahamusavi . . عنوان کانال از شعر Ode to a Nightingale اثر جان کیتس
Mostrar más221
Suscriptores
Sin datos24 horas
-17 días
-330 días
- Suscriptores
- Cobertura postal
- ER - ratio de compromiso
Carga de datos en curso...
Tasa de crecimiento de suscriptores
Carga de datos en curso...
به یاد و خاطره عرفان سیاوشی عزیزم امروز این را برای همکارانم در دانشگاه گذاشتم. اینجا خرما و شیرینیهای مخصوص مراسم عزاداری هم باید پیدا بشود، ولی دوست داشتم چیزی را که اینجا خیلی دوست دارند، بگذارم. شعر هم از دیلان توماس است برای پدرش که مرگ را پذیرفته بود. از انتخاب آن هدفم بیشتر شماها بودید که روز به روز به این مبارزه بالغانه بیشتر و بیشتر وارد میشوید. مضمونش در ستایش زندگی به مثابه جنگ تا لحظه آخر و تسلیم نشدن است. دوستتان دارم و برایتان سلامتی و نیرو آرزو میکنم!
11310
Repost from تلخیها
نمایشنامهی من، شگفت و بیشکست، در نشر نِی به چاپ رسید. این نمایشنامهی سهپردهای روایتیست از واپسین روز زندگی خسرو دوم (۵۷۰-۶۲۸م)، ملقب به پرویز، بیستوچهارمین شاهنشاه دودمان ساسانی. کتاب مشتمل است بر پیشگفتاری کوتاه، متن نمایشنامه و نیز واژهنامهای مختصر در شرح واژهها و اصطلاحات دشوار. اینک دو نمونه از متن آن:
موبد:
... بیدادیِ تو مردمان را نیز دین تباه کرد. مردمانِ فرودست هر روز در پیشِ ایزدان مُستی کنند و نالند کِهمان آب و گندم و نان دهید! کِهمان جان و خواسته از گزندِ شاه دور دارید! کِهمان پسرانِ نابُرنا در کارزارِ بیفرجامِ خسرو درست دارید! فرودستان را دیریست که روز برگشته، دیریست که از بیدادیِ تو بِسْتوه گشته و امید از ایزدان بریدهاند... دیری پیش از این روز، دادوَرانِ بیچیزَت فرمان به مرگاَرزانی دادهاند.
(ص ۱۲۵)
●•●•●•●•●
خسرو:
آن سپیده را با یاد آر، آنگاه که تنها، سوار بر شبدیزِ مُشکرنگ، تا درِ ایوان تو آمدم. جوان بودم و خونی نو در رگانم روان بود. بر سر بارو آمدی و چون نگریستم، آسمان را نه رنگِ روز بود و نه شب. آسمانْ راست چون دیوار ایوان بود، چون سنگ، چون خاکستر. دیوار و ابر به هم آمیخته بود و در آن میان، چهرت رام و گیسوانت سرکش، چون کمان رنگرنگ در دلِ باران. آن دَم خود را در بُنِ چاهی دیدم کِهش تو بر سر آمدی تا به فَرِّ خویشَت رهاییاَم دهی.
شیرین:
بیش آزارَم مخواه! دانی که چنان نبودم و امروزَت رهاننده نتوانم بود... از روزگار دیرین بیش سخن مران. داغِ آنچه بود و اینک نیست بر دل خویش و من مَنِه. دیروز را بِهِل، خسرو.
(ص ۷۵-۷۶)
شگفت و بیشکست (سوگنامه در سه پرده)، علیرضا اسماعیلپور، نشر نی (مجموعهی جهان نمایش)، چاپ اول: ۱۴۰۲.
10002
دوست عزیز و همکلاسی دوره دکتری من یک نمایشنامه بسیار خوب نوشته و در این فیلم خودش یک تکه از آن را روخوانی میکند. به نظر بسیار جالب آمد. شماها هم حتماً ببینید.
9210
سلام به همگی، من در چت کانالم به چند تا از سوالات شما پاسخ دادم. اگر چیزی ناگفته یا مبهم است، باز میتوانیم با هم صحبت کنیم. 🌺
10800
حالا که اینقدر لطف دارید و با تشکر از آقا علیرضا که به این سرعت کتاب را به دستم رساند، چند خطی درباره پژوهشی که همینحالا درگیر آن هستم، برایتان مینویسم. موضوع کلی پژوهش تحول زبان است و میخواهم بدانم زبان چرا و چطور و کی تغییر می کند. خانواده زبانهای ایرانی یک موقعیت استثنایی برای این مدل پژوهشها در اختیار ما میگذارند چون تاریخ دور و درازی دارند و اسناد مکتوب هم از این تاریخ دور و دراز به دست آمده. در نتیجه تحول زبان را میتوانیم در طی هزاران سال ببینیم و بررسی کنیم. من در این پژوهش روی فعل «بودن» تمرکز کردم. میدانم که در گذشته معنیاش چیزی شبیه BECOME بوده و بعداً به این معنی تغییر کرده. من میخواهم بدانم چرا و چطور و در چه مرحلهای از تاریخ زبان این اتفاق افتاده. چیزی که تا حالا فهمیدم اینکه تغییر تدریجی بوده و ظاهراً از قبل از هخامنشیان کم و بیش شروع شده بوده، اما تغییر کامل پس از اسلام اتفاق افتاده. چراییاش هنوز کاملاً روشن نیست اما این را میدانم که BECOME در حقیقت به یک گذر و تغییر اشاره میکند و برای این تغییر یک نقطه پایانی وجود دارد. اگر این فعل در زمان گذشته و آینده به کار برود، میتواند روی این نقطه پایانی تمام شدن این تغییر اشاره کند و با فعل BE همپوشانی پیدا کند. سرتان را بیشتر از این با این بحث انتزاعی پیچدرپیچ زبانشناسی درد نمیآورم. این قرار بود یک جور تشکر باشد از لطف و محبت شما! روز و شبتان خوش!
11702
بچهها کسی اینجا بگوشه؟ من یک زحمتی دارم که یک نفر از ایران این فایل رو دانلود کنه و برای من بگذاردش توی تلگرام! هشتگ ایرانی بازی! هشتگ فعلاً مجبورم! 😐
12101
سلام! این آگهی یکی از بچههای قدیمی خودمونه! فکر میکنم از ورودیهای ۹۱. خودشون و خانمشون زبان آلمانی تدریس میکنند. گفتم احتمالاُ خیلی از ماها که در پروسه یادگیری زبان آلمانی هستیم، لازم میشه بهشون مراجعه کنیم. خلاصه حمایت کنیم! 😉
16500
این رو هم میدونم که ما به این سلامت روان بینهایت نیاز داریم. شاید قبلاً هم از من شنیده باشید. اما بگذارید دوباره بگم: پزشکی سابقه دیرینهای داره. از مصر باستان اسکلتهایی با مغز سر شکافته و جراحی شده کشف شده. یعنی قدمت پزشکی و تجربه بشر برای درمان بدن بسیار طولانیه. اما علم روانشناسی علم نوپاییه. اولین نظراتش کمی بیش از صد سال پیش مطرح شدند. شاید به همین دلیله که ما هنوز اطلاعات خیلی دقیقی از روان و درمان اون نداریم. به نظر من باید تا میتونیم از روانمون مراقبت کنیم که مشکلی پیش نیاد. چون درمانش ممکنه اونقدرها هم راحت نباشه. هر چند که در همین دوره کوتاه روانشناسی هم پیشرفتهای عالیای داشته و درمانهای معجزهآسای اون برای خیلی از ماها ناشناخته نیست. من بیشتر به جهت پیشگیری میگم. ما باید امید رو زنده نگه داریم و تلاشمون رو بکنیم. شاد بودن و امید داشتن گناه نیست، عین زندگیه! این هم هفتسینی که من برای همکارهام توی دانشگاه چیدم.
11520
Elige un Plan Diferente
Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.