cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

ناقد| مصطفی ملکیان

«ناقد» ✅ بررسی و نقدهای آثار مصطفی ملکیان ✅ آثار مصطفی ملکیان ▫️قرار دادن مطلب در این کانال نشانه تأیید محتوای آن نیست. @admynchannel کانال مصطفی ملکیان: @mostafamalekian

Mostrar más
Publicaciones publicitarias
2 902
Suscriptores
+324 horas
+107 días
+4930 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

🔴پرداختن به مسأله‌ی وجه عاطفی فقر و ثروت در سرمایه‌داری در کار مصطفی ملکیان. ناظر به این پست: https://t.me/mostafamalekian/4606 ✍عنایت چرزیانی الف) ایده‌ی مرکزی متن آقای ملکیان این است: کاهش شکاف عاطفی بین فقرا و ثروتمندان. در این متن پیشاپیش عواطفی مثل حسد و کینه و خشم و... شَر قلمداد می‌شود بی‌آنکه از منشأ و خاستگاه تولید این عواطف سخنی رفته باشد. علاوه بر این مواجهه‌ای از این دست با عواطف انسانی بی‌‌وفقه ما را به فکر نسخه‌ی بدیل می‌اندازد. نسخه‌ی بدیل: عقلانیتی که بتواند این عواطف را مهار کند و اسب چموش آنها را در پستوی ذهن و بدن حد بزند. چنین رویکردی بیش از اینکه انتقادی باشد در دل تئوری «مصلحت» جای می‌گیرد و عقلانیتی که عاملیت‌ درونی این مصلحت است و می‌بایست عواطف مد نظر را مهار کند در نظام دانشی‌ دسته‌بندی می‌شود که می‌توان با نگاهی به کار فوکو آن را در صورت‌بندی نظام‌های دانش-قدرت جای داد. به زبانی ساده: یک نظام دانش-قدرت برای مهار عواطفی که می‌تواند بدن و ذهن فقرا را علیه ظلمی که به آنها روا داشته می‌شود بسیج کند.‌ به زبانی دیگر: نظامی از دانش-قدرت که عواطفِ انقلابی فقرا را مهار کند. به این دلیل است که متن آقای ملکیان ذیل تئوری «مصلحت» قرار می‌گیرد. ب) در قسمت دیگر، ملکیان می‌گوید اینطور نیست که همه‌ی ثروتمندان با ظلم و جور طبقاتی به ثروت رسیده باشند بلکه «بسیاری از آنها کسانی بوده‌اند که مدیریت بر زمان را یاد گرفته‌اند و اتیکت‌ و آداب معاشرت درست را یاد گرفته‌اند و استعدادهای درون‌شان را هدر نداده» آیا ملکیان به این موضوع فکر کرده که فروکاست شکاف اقتصادی تا این سطح و این مرتبه چه آثاری برجای خواهد گذاشت یا نه! ولی قطعا می‌داند که موضوع «ارزش اضافی» «سود و مازاد سود» «نظام بانکی» «رانت» «خصوصی‌سازی ثروت و قدرت» هیچگونه ارتباطی به عرایض ایشان ندارد. تقلیل مسأله‌ی شکاف و نابرابری اقتصادی تا حد شعارهای زردی که در کتاب‌ها‌ی «چگونه‌ پولدار شویم» و «مدیر خوب» به وفور یافت می‌شود، نشان‌دهنده‌ی ضعف شدید ملکیان در تحلیل اقتصادی و اجتماعی مسأله‌ی فقر و ثروت اجتماعی است. ج) اما در ضربه‌ی نهایی به کالبد فقرا، جناب ملکیان می‌فرماید این درست است که مال‌اندوزی به لحاظ اخلاقی کاری ناپسند است اما اگر همین ثروتمندان کارخانه‌دار نبودند که کارخانه‌ای بنا کنند و کارگران در آن نان بخورند، فقرا از این هم فقیرتر می‌شدند. از وقاحت متن که بگذریم، به شکلی کاملا آشکار جناب ملکیان علت و معلول را در خصوص فقر و ثروت وارونه کرد.‌ به چه نحو؟ شکل واقعی این نسبت اینطور است: کارگران چون در کارخانه کار می‌کنند و صاحبان ابزار تولید نیستند، صاحب سرمایه نیستند(یعنی فقیرند). نه اینکه اول فقیر هستند و سپس در کارخانه کار می‌کنند تا کمی از این فقر رفع شود. به زبانی دیگر: علت فقر انباشت سرمایه توسط کارخانه‌دار است، نه اینکه نخست فقر وجود داشته باشد و سپس از طریق کارخانه رفع شود. چنین خطایی در متن آقای ملکیان اما تنها یک خطای معرفتی و منطقی نیست بلکه برآمده از جنون نهادینه شده در تئوری مصلحت قدرت است. @naqedchannel
Mostrar todo...
مصطفی ملکیان

🔵راهکارهایی جهت کاهش شکاف عاطفی بین ثروتمندان و فقرا 🔻به نظر من برای آنکه شکاف اقتصادی علتی برای پدیده‌ای شوم‌تر به نام شکاف عاطفی نشود؛ راهکارهایی وجود دارد تا دست‌کم این شکاف شوم و منحوس اقتصادی و طبقاتی، شکاف عاطفی و روانی ایجاد نکند که من فکر می‌کنم سه راهکار واقع‌بینانه‌تر است. 1️⃣با استفاده از ادبیات، یعنی هنر مکتوب و برخی هنرهای غیرمکتوب مثل سینما و تئاتر به قشرهای فقیرتر نشان دهیم که تصوری که از زندگی قشرهای مرفه‌تر دارند، تصوری مطابق با واقعیت نیست. به این معنا که انسان فقیرتر فکر می‌کند که فرد ثروتمندتر نسبت به او، لزوماً خوش‌تر و شادتر زندگی می‌کند، از زندگی‌اش‌ خرسندتر است و رضایت‌اش از خود نیز بیشتر است. از همین است که این‌قدر هوس این زندگی را دارد و نسبت به آن ثروتمندتر از خود غبطه می‌خورد یا حسد می‌ورزد. این غبطه و حسد شکاف عاطفی را ایجاد می‌کند. 🔻حال اما با ادبیات، سینما و تئاتر می‌توان نشان داد که اتفاقاً وقتی ثروت در زندگی از حدی بالاتر رفت، از آن لحظه به بعد خوشی‌های زندگی رو به انحطاط و سرازیری می‌افتد. این گزاره شعاری نیست که من می‌دهم؛ بلکه نتیجه‌ی تحقیقات 25 ساله‌‌ی یک تیم بزرگ از…

👍 8👎 7👌 3
🔵راهکارهایی جهت کاهش شکاف عاطفی بین ثروتمندان و فقرا 🔻به نظر من برای آنکه شکاف اقتصادی علتی برای پدیده‌ای شوم‌تر به نام شکاف عاطفی نشود؛ راهکارهایی وجود دارد تا دست‌کم این شکاف شوم و منحوس اقتصادی و طبقاتی، شکاف عاطفی و روانی ایجاد نکند که من فکر می‌کنم سه راهکار واقع‌بینانه‌تر است. 1️⃣با استفاده از ادبیات، یعنی هنر مکتوب و برخی هنرهای غیرمکتوب مثل سینما و تئاتر به قشرهای فقیرتر نشان دهیم که تصوری که از زندگی قشرهای مرفه‌تر دارند، تصوری مطابق با واقعیت نیست. به این معنا که انسان فقیرتر فکر می‌کند که فرد ثروتمندتر نسبت به او، لزوماً خوش‌تر و شادتر زندگی می‌کند، از زندگی‌اش‌ خرسندتر است و رضایت‌اش از خود نیز بیشتر است. از همین است که این‌قدر هوس این زندگی را دارد و نسبت به آن ثروتمندتر از خود غبطه می‌خورد یا حسد می‌ورزد. این غبطه و حسد شکاف عاطفی را ایجاد می‌کند. 🔻حال اما با ادبیات، سینما و تئاتر می‌توان نشان داد که اتفاقاً وقتی ثروت در زندگی از حدی بالاتر رفت، از آن لحظه به بعد خوشی‌های زندگی رو به انحطاط و سرازیری می‌افتد. این گزاره شعاری نیست که من می‌دهم؛ بلکه نتیجه‌ی تحقیقات 25 ساله‌‌ی یک تیم بزرگ از روان‌شناسان اجتماعی، جامعه‌شناسان، فیلسوفان، الهی‌دانان، ادیبان، انسان‌شناسان و اقتصاددانان به رهبری دانشگاه هاروارد در آمریکاست. این تحقیقات نشان داده است که اگر افراد یک جامعه پایین‌تر از خط فقر قرار بگیرند، هرچه درآمد کم‌تر ‌شود، خوشی زندگی، رضایت از خود و شادی کاهش پیدا می‌کند و از خط فقر تا هشت‌برابر نیاز هرچه‌قدر ثروت بیشتر شود، خوشی، رضایت از خود و شادی بیشتر می‌شود. اما اگر درآمد از هشت‌برابرِ نیاز بالاتر رود، هرچه بیشتر شود، شادی، خوشی و رضایت از خود کاهش پیدا می‌کند. در حالی که انسان فقیر به‌خاطر این همه شکاف اقتصادی بین خود و ثروتمندان، احساس می‌کند ثروتمندان به موازات افزایش ثروت‌شان، وضع‌شان از او لزوماً بهتر می‌شود. اما باید بدانیم همان‌طور که فقر بیچارگی‌های خود را دارد، ثروت هم اگر از حدی بالاتر رفت، بیچارگی‌های خود را دارد و بسیاری اوقات این بیچارگی‌ها از بیچارگی‌های فقر بیشتر است. البته این گفته‌ی من هرگز به معنای تقدیس فقر نیست، اتفاقاً من مخاطب خود را از پدیده‌ی تقدیس فقر بسیار برحذر می‌دارم.تنها می‌خواهم بگویم که ما باید از ایده‌آل‌سازی زندگی ثروتمندان جلوگیری کنیم تا فقرا این‌قدر فکر نکنند که به‌لحاظ شادی، رضایت از خود و خوشی فاصله‌ای کهکشانی با ثروتمندان دارند. 2️⃣از راه‌های فرهنگی و به‌ویژه از طریق ادبیات مکتوب و برخی وجوه هنر غیرمکتو ب، به فقرا نشان دهیم که هر ثروتمندی لزوماً از طریق ظلم بر هم‌نوعان خود به ثروت نرسیده است. در مرحله‌ی قبل شکاف عاطفی، حسد ایجاد می‌شد، اما در این مرحله کینه وجود دارد و این تصور که همه‌ی ثروتمندان با ستم بر مردم ثروتمند شده‌اند‌. من در گفت‌وگویی دیگر به این نکته اشاره کردم و بسیاری تصور کردند ملکیان هم مثل بسیاری دیگر، دامن ثروتمندان را تطهیر می‌کند. من متوجهم که یک عامل مهم ثروتمند شدن، ظلم و ستم است. اما این تنها یک عامل است و بسیاری از افرادی که به ثروت‌های بزرگ رسیده‌اند، از راه ظلم و جور بر دیگران به ثروت نرسیده‌اند. 🔻بسیاری از آن‌ها کسانی بوده‌اند که از عمر و جوانی‌شان بهترین استفاده را کرده‌اند. این‌ها مدیریت بر زمان و وقت را یاد گرفته‌اند، نوعی اتیکت و آداب معاشرت درست را یاد گرفته‌اند، کسانی هستند که استعدادهای درون‌شان را هدر نداده و فرصت‌ها را رصد کرده‌اند. این موارد ویژگی‌های بسیار مثبتی است و ما نمی‌توانیم هیچ‌کدام از آن‌ها راتقبیح کنیم و بسیاری از ثروتمندان جهان و ایران، به خاطر آنکه عمر و فرصت‌ها را ضایع نکرده‌اند، به ثروت رسیده‌اند. بنابراین نباید فکر کنیم هرکس اتومبیلی بهتر از ما دارد، به قیمت ظلم بر ما به آن رسیده است. البته رواج ادبیات مارکسیستی تصوری را در ما ایجاد کرده است که ثروتمند بودن تنها با ظالم بودن، حقوق دیگران را ضایع کردن و استثمار حاصل می‌شود. در حالی که من معتقدم این تصور، یک فکت در عِداد فکت‌های دیگر است؛ وگرنه این مورد نیز یک فکت است و من آن را کاملاً قبول دارم. (ادامه)👇👇👇 @mostafamalekian
Mostrar todo...
🔶 از عقلانیت دینی تا عقلانیت فلسفی 🔸در حاشیه مقالۀ دکتر محسن کدیور با عنوان «بار دیگر زندگی مؤمنانه، رفع برخی سوء تفاهم‌ها» ✍🏾 جعفر نکونام 17 خرداد 1403 1️⃣ محل نزاع ملکیان و کدیور 🔸آنچنان که من از نقد آقای دکتر محسن کدیور بر نظریۀ آقای مصطفی ملکیان یعنی تعبدی بودن دین می‌فهمم، این است که آقای ملکیان وجه ممیزۀ دین را تعبدی بودن آن دانسته است؛ به این معنا که دیندار گزاره‌های دینی را بدون چون و چرا و استدلال و به صرف این که به یک شخصیت مقدس منسوب است، می‌پذیرد؛ اما روشنفکر هر گزاره‌ای را تنها به شرطی که مستدل باشد، می‌پذیرد و آقای کدیور در نقد نظریۀ وی اظهار داشته است که: ▪️اولاً، تعبد یعنی انجام عملی به قصد تقرب؛ نه پذیرش چیزی بی‌چون و چرا. ▪️ثانیاً، بسیاری از آموزه‌های دینی اعم از عقاید و اخلاق و احکام غیر عبادی، تعبدی نیستند؛ بلکه تعقلی هستند. 2️⃣ خدشه‌های نظر آقای کدیور 🔸به نظر می‌رسد، نقدهای آقای کدیور مخدوش است؛ زیرا: ▪️اولاً، اظهار این که تعبد به معنای انجام عملی به قصد تقرب به خدا؛ نه پذیرش بی‌چون و چرا، نزاع در لفظ است و هیچ ثمرۀ علمی بر آن مترتب نیست؛ چون، آنچه در بحث علمی اهمیت دارد، این است که هرکسی مصطلح خودش را تعریف کند تا مخاطباش در فهم مقصود او به خطا نرود و آقای ملکیان هم برای همین منظور تعبد و تعقل را در مقابل هم قرار داده است تا میان پذیرش مدعیات از روی دلیل و پذیرش مدعیات به صرف اعتماد به اشخاص تفکیک کرده باشد؛ از این رو، اهمیت ندارد که دیگران تعبد را به چه معنایی به کار می‌برند. ▪️ثانیاً، البته صحیح است که شخص دیندار عقل دارد و عقلش را در امور دینی به کار می‌زند و به زعم خود امور دینی را با استدلال می‌پذیرد؛ اما عقلانیت دینی متکی بر تعبدیات است؛ نه مستقل از تعبدیات؛ لذاست که وقتی که شخص دیندار برای اثبات مدعیات دینی‌اش مثل خدای متشخص سخنگو استدلال می‌کند، فقط یک شخص دیندار دیگر که مثل او بر تعبدیات دینی تکیه دارد، استدلالش را قبول می‌کند؛ اما شخص غیردیندار که بر عقل محض و مستقل از دین تکیه دارد، هرگز استدلالش را قبول نمی‌کند. ▪️ثالثاً، گزاره‌هایی مثل حسن عدالت و قبح ظلم، موافق عقل محض و مستقل از دین‌اند و آنها را همۀ انسان‌ها اعم از دیندار و بی‌دین قبول دارند؛ لذا دینی نامیدن آنها بی‌وجه است؛ چون شاخص هر چیزی به وجه ممیزه آن است؛ نه به وجه مشترک آن با چیزهای دیگر. 3️⃣ تفاوت‌های عقلانیت دینی با عقلانیت فلسفی 🔸ابتدا مناسب است، تصریح کنم که مراد من از عقلانیت فلسفی در اینجا عقلانیت مستقل از دین است که شامل معرفت علمی هم می‌شود و به این ترتیب، مقصود من از عقلانیت دینی، عقلانیت وابسته به دین است. 🔸برخی از مهم‌ترین تفاوت‌های میان عقلانیت دینی با عقلانیت فلسفی، از این قرار است: ▪️اولاً، عقلانیت دینی، فرقه‌ای است؛ یعنی هر پیروان هر دینی، آموزه‌های دینی خود را عقلانی می‌شمارند؛ اما آموزه‌های دینی دیگران را غیر عقلانی می‌خوانند و حتی میان پیروان هر دین نیز فرقه‌ها و حتی اشخاص مختلف هرکدام مدعی‌اند که آموزه‌های پذیرفتۀ خودش عقلانی است و آموزه‌های پذیرفتۀ دیگران، غیر عقلانی است. ▫️در حالی که عقلانیت فلسفی، جهانی است؛ یعنی تمام جمعیت‌ها با هر دین و مذهبی بر روی گزاره‌هایی توافق دارند. البته عقلانیت فلسفی در اینجا شامل تمام مشترکات ملل و ادیان را هم شامل می‌گردد. ▪️ثانیاً، عقلانیت دینی، جزئی است و به جزئیات نظر دارد؛ نظیر این که حق طلاق به مرد اختصاص دارد یا تعداد نگهبانان دوزخ نوزده نفر است. ▫️اما عقلانیت فلسفی فقط شامل قواعدی کلی می‌گردد؛ نظیر قاعدۀ طلایی اخلاق یا قاعدۀ امتناع اجتماع یا ارتفاع نقیضین. ▪️ثالثاً، عقلانیت دینی، منشأ منازعات و انحصارطلبی‌ها و تبعیض‌ها میان ناهمدینان است. ▫️اما عقلانیت فلسفی، رافع منازعات و پذیرای تکثرات دینی و آزادی‌های اجتماعی در محدودۀ عدم تعرض به حقوق ناهمدینان و زندگی مسالمت‌آمیز آنان در کنار همدیگر است. ▪️رابعاً، بشر هرچه از گذشته بیش‌تر فاصله می‌گیرد، عقلانیت دینی‌اش کاسته می‌شود و عقلانیت فلسفی‌اش افزایش می‌یابد. 🔸پروژۀ روشنفکری دینی، فیلسوفانه یا مصلحانه 🔸یادداشت‌های مربوط به روشنفکری دینی https://t.me/dineaqlani
Mostrar todo...
کانال رسمی محسن کدیور

#متن_کامل بار دیگر زندگی مؤمنانه رفع برخی سوء تفاهم‌ها @Mohsen_Kadivar_Official

👍 2😁 1
🎤کنفرانس صوتی با موضوع  : 《 تأملی در نقد محسن کدیور به مصطفی ملکیان 》 آیا کدیور نظریه تعارض عقلانیت و دینداری را درست فهمیده است؟ 👤استاد حجت الله نیکویی . 📆مورخ ۱۴۰۳/۳/۱۶ {جلسه دوم} 💎@asre_roshangary
Mostrar todo...
جلسه_دوم_تأملی_در_نقد_محسن_کدیور_به_مصطفی_ملکیان_.mp322.51 MB
👍 4👎 1
🔴سخنرانی آقای کدیور در نقد دیدگاه های استاد ملکیان
Mostrar todo...
بار-دیگر-زندگی-مؤمنانه-ج.pdf4.59 KB
👎 5👌 2👍 1
سخنرانی آقای کدیور در نقد نظریه تعارض عقلانیت و دینداری جناب مصطفی ملکیان .
Mostrar todo...
بار-دیگر-زندگی-مؤمنانه-ج.pdf4.59 KB
دکتر شفیعی کدکنی: استاد ملکیان یک صاحب‌نظر در مسائل معرفت‌شناسی و تأملات فلسفی در عصر ماست؛ و وقتی تاریخ عقلانیت این سال‌های آخر را در ایران بنویسند، قطعا یک فصلی به استاد ملکیان اختصاص خواهد یافت. #دکتر_شفیعی_کدکنی #استاد_ملکیان @rahi_be_rahaei
Mostrar todo...
1.80 KB
👌 22👍 13👎 4
🎙کنفرانس صوتی با موضوع  : 《 تأملی در نقد محسن کدیور به مصطفی ملکیان 》 آیا کدیور نظریه تعارض عقلانیت و دینداری را درست فهمیده است؟ 👤استاد حجت الله نیکویی . 📆مورخ ۱۴۰۳/۳/۱۲ {جلسه اول} 💎@asre_roshangary
Mostrar todo...
تأملی_در_نقد_محسن_کدیور_به_مصطفی_ملکیان.mp324.80 MB
👍 8👎 1
فکر در سینه در آید نو به نو خند خندان پیش او تو باز رو هردمی فکری چو مهمانی عزیز آید اندر سینه ات هر روز تیز هرچه آید از جهان غیب وش در دلت، ضیف است او را دار خَوش     @golhaymarefat
Mostrar todo...
👍 5
♦️به شادمانی زادروز استاد مصطفی ملکیان 🔸لذت پشت پا زدن به یقین های سترون 🔹امیر یوسفی – روزنامه نگار با الهام از واژه سازی ها و مفهوم پردای های خلاقانه روانشاد محمدعلی اسلامی ندوشن، زندگی فکری مصطفی ملکیان، را می توان تابلویی از هنر "ترک و طلب" دانست؛ هنری ظریف که به صاحبش یاد می دهد چگونه و چه زمان، چیزی را فرونهد و از خیرش بگذرد و چیزی جدید را برگزیند و جانشین کند. این هنر، کشاکشی است میان پس زدن و پذیرفتن، یا میان  گرویدن و گریختن. کسانی که به این هنر آراسته اند در ترک باورها و عقاید پیشین، دلیرند و در مطالبه ی باورها و عقاید نو، جسور. این ترک و طلب، البته پیداست که همواره بر مدار صحت و صواب نیست و می تواند مطابق مقتضای صدق و صواب باشد یا نباشد. به این اعتبار، هر "ترک و طلب"ی فی نفسه و الزاما ارزش علمی ندارد و شأن معرفتی اش قابل وارسی و ارزیابی است. با اینهمه چنین هنری، به خودی خود رفتاری شجاعانه، جسورانه و دور از مصلحت سنجی و عافیت جویی است.     ملکیان به اقرار خود در کمابیش چهار دهه حیات معرفتی اش، دست کم پنج یا شش بار این ترک و طلب را و این گریختن و گرویدن را تجربه کرده است. بنیادگرایی، سنت گرایی، روشنفکری دینی، اگزیستانسیالیسم، و نظریه عقلانیت و معنویت، 5 منزلگاهی اند که او در سفر اودیسه ای و سلوک آگوستینی اش از اوایل دهه 60 تاکنون در آنها اتراق کرده است. شاید بتوان "نو رواقی گری" را هم منزلگاه ششمی دانست که او اکنون مستأجر آن است. در تمام این خانه به دوشی های وجودی و معرفتی، شیوه ی ملکیان، شیوه ی ترک و طلب بوده است: طلب حقیقت و ترک یقین. می توان با او رخ به رخ نشست و در دلایلش برای ترک منزلگاه پیشین و طلب منزلگاه نو چندوچون کرد. دلایلش را می توان پذیرفت یا نپذیرفت. اما آنچه در "کار عمرانه" ی او ستودنی است وفاداری مادام العمرش به حقیقت و سوءظن دائمش به یقین است. این ماراتن استقامت در میدان حقیقت طلبی، سیمای یک "متفکر خروج" و "اندیشمند عبور" به او بخشیده است. ملکیان به گواه زندگی پرفراز و نشیبی که در ساحت معرفت داشته در عبور از باورهای ابطال شده و یقین های سترون، دست و دلش نلرزیده است. او شجاعت جهش دارد و بی هراس از ملامت سرزنش گران، هرجا که اخلاقِ باور اقتضا داشته "برون خویشی" کرده و از اجاره ی اعتقاد و یقین موقتش بیرون آمده است. او را باید از حلقه ی "اندیشمندان یکجانشین" بیرون آورد و در زنجیره ی "متفکران خوش نشین و اجاره نشین" نشاند. تکرار این نکته ی مهم خالی از فایده نیست که در صحت و صدق دلایل او در این واگشت ها و فراگشت ها می توان شبهه کرد اما در شهامت او برای این پرده گردانی ها و اجاره نشینی ها نمی توان تردید داشت. او تاکنون دست کم 5 بار چنین اجاره نامه هایی را فسخ کرده و کوله بارش را به منزلگاهی جدید کشانده است.  آیا این وضعیت غامض و خطیر، همان سرنوشت تراژیک سیزیفی است که هر انسان حقیقت طلبی، محکوم به آن است؟  با این صورتبندی مختصر، می توان کمابیش فهمید که مصطفی ملکیان چگونه می تواند در زمانه ما "اندیشمند عبور" و "متفکر خروج" لقب بگیرد. کارنامه ی او البته خالی از مزیت "تأسیس" نیست اما هنر حسادت برانگیز و جسارت انکارنکردنی اش، قبح زدایی از "خروج و عبور" است؛ ولواینکه مصادیق آن خروج ها و عبورها محل تأمل و تشکیک باشد. او بازاندیشی و تجدیدنظر را به مرتبه ی یک فضیلت علمی و اخلاقی ارتقا داد و مرز تغییرات تفننی و تحکمی و دلبخواهانه ی فکر را از تحولات حقیقت-پایه در اندیشه و منش انسان ها جدا کرد. تجربه خروج و عبور حقیقت طلبانه، لذت نوسازی شخصیتی را به سالک طریق معرفت خواهد چشاند مشروط به اینکه به اخلاق باور و اقتضائات حق طلبانه اش ملتزم باشد. عبور از یقین سابق و خروج از باور پیشین، آنگاه و تنها آنگاه در شمار فضایل می نشیند که به یک منش صادقانه ی حقیقت جویانه منضم شده باشد وگرنه چه توفیری خواهد داشت با انفعال سوفیستی یا انکار دون ژوانی؟  حقیقت طلبی اقتضا می کند که باور منسوخ را شجاعانه کنار بگذاریم و از فکر نو، کریمانه میهمان داری کنیم. این ترک و طلب، تذبذب و تزلزل فکری نیست، بلکه گشودگی در برابر چیزی است که موقتا حقیقت می پنداریم؛ آمادگی برای بهسازی و بازسازی و نوسازی یقین هایی است که به ناراستی شان واقف شده ایم. هنر شریف ترک و طلب، از ما موجوداتی شجاع تر و متواضع تر خواهد ساخت. در سایه همین هنر است که می توانیم حتی در مقابل استاد مصطفی ملکیان، اهل ترک و طلب باشیم. چیزی از او را ترک کردنی بدانیم و چیزی دیگر از استاد را طلب کردنی بشماریم. مولانا که خود از قهرمان میدان "خروج و عبور" بوده است بارها به چنین نوسازی ها و بهسازی هایی خوشامد گفته است. این توصیه ها از دفتر پنجم مثنوی معنوی، ستایشی بلیغ از هنر شریف "ترک و طلب" است: 👇
Mostrar todo...
👍 9👌 1