cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

التماس تفکر

تبلیغات 👈 @mr_mim3

Mostrar más
Publicaciones publicitarias
24 440
Suscriptores
-224 horas
-647 días
-23330 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

امروز تراپیستم بهم گفت آدمارو اونقدری بدهکار خودت نکن که از پس بدهیشون بر نیان و فرار کنن تو هرارتباطی آدم نباید اونقدر زیاد باشه اونقدر محبت کنه که طرفو بترسونه از اینکه اون نتونه جبران کنه و بذاره بره یه وقتام لازمه به آدم مقابلمون اجازه بدیم اونم تلاش کنه و بجنگه @mmoltames
Mostrar todo...
👍 34😢 14👏 13 6
Photo unavailableShow in Telegram
😢 37👍 11😍 3👎 1
Repost from اندیشه ناب
Photo unavailableShow in Telegram
. #یاسین_حجازی در «کاف‌کتاب» #تاریخ_بیهقی می‌خواند. قرار شنبه‌هاست. از ۲۹ اردیبهشت، ساعتِ ۵/۵ تا ۷/۵ عصر. بیهقی‌خوانی‌های او را می‌توانید در صفحهٔ برنامهٔ #کتاب_باز (@ketabbaztv) یا صفحهٔ خودِ حجازی (@yasinhejazi) ببینید. #بیهقی_خوانی در این دورهٔ اوسان از وقایعِ سالِ ۴۲۹ می‌گذرد: از مجلّدِ نهمِ تاریخِ بیهقی: واقعهٔ ورودِ طُغرِلِ سلجوقی به نیشابور و خطبه گردانیدن از #غزنویان به #سلجوقیان: از ◽️صفحهٔ ۵۵۵ از نسخهٔ دوجلدیِ #نشر_سخن، ◽️صفحهٔ ۵۹۲ از نسخهٔ تک‌جلدیِ #نشرسخن (دیبای دیداری)، ◽️صفحهٔ ۸۸۱ از سومین جلدِ #خلیل_خطیب_رهبر، ◽️صفحهٔ ۴۵۹ از ویرایشِ #جعفر_مدرس_صادقی #نشر_مرکز حضوری شنبه‌ها ساعت: ۱۷:۳۰ تا ۱۹:۳۰ نشانی: خیابان ولیعصر، پایین‌تر از میدان ونک، روبه‌روی خیابان دوازدهم گاندی، مجتمع تجاری خورشید، طبقه همکف اطلاعات بیشتر: www.osanschool.ir ثبت‌نام: پیام به تلگرام ۰۹۹۱۸۵۸۵۳۰۰
Mostrar todo...
👍 5
انسان های متعصب همیشه غمگین هستند. آنها به غم چسبیده اند. افرادِ باورمند متعصب تنها خودشان غمگین نیستند، بلکه در دلِ مردمِ دیگر هم غم ایجاد می کنند. آنها نمی توانند شادی کسی را تحمل کنند. هر جا که چیزی را شاد کننده می یابند در صدد ویران کردن آن بر می آیند. انسان های باورمند و متعصب همیشه با دیگران با تندی و تعصب رفتار می کنند. آنها غمگین، مرده، و در خود فرو رفته، بسته و متحجر هستند. ولی عارفان هیچ تعصبی ندارند آنها حقیقت را چشیده اند. همیشه شادند، در پیرامونشان یک نوع سرزندگی وجود دارد. آنها همیشه جاری، تازه و با طراوت هستند. @mmoltames
Mostrar todo...
👍 45🤔 4👎 3
‏در همین فاصله‌ای که رئیس جمهور و مجلس نداریم؛ هیچ مصوبه جدیدی برای محدود کردن آزادی‌های ملت تصویب نشده، نرخ دلار و سکه افزایش نیافته، رکورد تورم و اختلاس نشکسته، مالیات‌ها بیشتر نشده و تَنش جدیدی با هیچ کشوری نداشتیم و...! 💬محمد پارسی @mmoltames
Mostrar todo...
👍 57😐 1
ساعت ۵ صبح دخترم بیدارم کرد گفت بابا من عروس دارم من و میبری سالن گفتم اره دخترم میبرم وقتی امدم از در پارکینگ بیرون تو ماشین نشستم تا دخترم بیاد دیدم اقای پاکبانی داره کوچه رو جارو میکنه ولی خیلی ناشیانه و اصلا معلومه بلد نیست خب من پاکبان کوچه رو میشناختم اقای عزیزی یه پیرمرد خوش برخورد و با حال بود.. ولی نوع جارو كردن این كمى ناشيانه بود؛ تا حالا  در طى صدها روز ده ها پاكبان رو ديدم و حاليم بود كه اين يارو اين كاره نيست؛  رفتم دخترم و رساندم و برگشتم دیدم هنوز داره با آشغالها بازی میکنه. كم كم اين مشكوك بودنش رفت رو مُخم در ماشین  رو باز كردم و صداش كردم «عزيز   خوبى؟ يه لحظه تشريف بيار. خيلى شق و رق   اومد جلو و از پشت عينك ظريف و نيم فريمش خيلى شُسته رُفته جواب داد: «سلام. در خدمتم  مشكلى پيش اومده؟» از لحن و نوع برخوردش جا خوردم. نفس هاش تو سحرگاه زیادی پر انرژی بود؛ به ذهنم رسید که یه کم مهربان تر برخورد کنم "خسته نباشی گفتم بیا تو الاچیق یه قهوه بزنیم بعد تكه پاره كردن يه چندتا تعارف  اومد داخل و نشست اون يكى هدفون هم از گوشش در آورد؛ دنباله سيم هدفون رو با نگاهم دنبال كردم كه ميرفت تو يقه ش و زير لباس نارنجى شهرداريش محو مي شد. پرسيدم:چى گوش ميدى؟ گفت: «يه كتاب صوتى به زبان انگليسيه». كنجكاوتر شدم : « انگليسى؟! موضوعش چيه؟» گردنشو كج كرد و گفت: «در زمينه اقتصادسنجى». شكّم ديگه داشت سر ريز مي شد! « فضولى نباشه؛ واسه چى يه همچی چيزى رو مى خونى؟». با يه حالت نيم خنده تو چهره ش گفت: «چيه؟ به يه پاكبان نمياد كه مطالعه داشته باشه؟ ... به خاطر شغلمه. » از سرایدار ساختمان دو تا ابجوش گرفتم دو تا علی کافه انداختم رفتم سر میز متعجب تر پرسیدم که  متوجه نميشم اين اقتصاد و سنجش و اين داستان ها چه ربطي به كار شما داره؟». نگاه ش را يه لحظه برگردوند و بعد دوباره به سمت من نگاه كرد و گفت‏: « من استاد هستم تو دانشگاه. » قبل از اينكه بخام چيزي بپرسم انگار خودش فهميد گيج شدم و ادامه داد: « من پدرم پاكبان اين منطقه است. اقاى عزيزى. در مورد شما  و روانشاد پسرتونم  هم براى ما خيلى تعريف كرده همیشه میگفت یه پهلوون تو کوچه هست که مهربانه.   امشب تا دیدم شناختمون ‏چون عکس تون رو با بابا دیده بودم.  جناب خمارلو  من دكتراى اقتصاد دارم؛ و دو تا داداشم يكي مهندسه و اون يكى هم داره دكتراشو مي گيره. به پدرم هر چى ميگيم زير بار نمى ره که بازخريد شه؛ ما هم هر ماه روزايي رو به جاى پدرمون ميايم كار مى كنيم كه استراحت كنه. هم كمكش كرده باشيم.هم يادمون نره با چه زحمتى و چطورى پدرمون ما رو به اينجا رسوند.» چند لحظه سكوت فضای بین ما  رو گرفت و نگاه مون تو هم قفل شده بود. استكان رو گذاشتم رو ميز و بلند شدم رفتم سمتش. بغلش كردم و گفتم «درود به شرفت مرد. قدر باباتم بدون. خيلى آدم درست و مهربونیه.. @mmoltames
Mostrar todo...
122👍 40👏 10😢 3😍 3
بابا گفت: جوری زندگی کن ‏که بعد از تو، آدم‌ها تو را یادشان بیاید. ‏• نسیم مرعشی -morales
Mostrar todo...
👍 39 2
وقتی بزرگانِ این عالم عاشقِ چشم و ابروتان شدند، معنی‌اش این است که می‌خواهند گوشت تان را در جنگ شان کباب کنند... @mmoltames
Mostrar todo...
👍 36
Photo unavailableShow in Telegram
👍 24😍 8👎 3😐 1
Photo unavailableShow in Telegram
اگر به کتابها علاقه داری بیا با هم به دنیاشون سفر کنیم 🌍🌱🌏 @reyhanbooklife
Mostrar todo...
👍 2