🍁🍂 پــَ۪۪ٜؒؔـ۪۪۪ٜـَ۪۪ٜؒؔاییــَ۪۪ٜؒؔـ۪۪۪ٜـَ۪۪ٜؒؔز طلائــَ۪۪ٜؒؔـ۪۪۪ٜـَ۪۪ٜؒؔے🍂🍁
﷽🍁﷽ نبارباران .⛔.زمین جای قشنگی نیست ..💦💦☁ ♡شعر ،♤دلنوشته ،♡یادگار♧موزیک◇پروفایل♡ @PaeeZ_Talaee......مدیریت
Mostrar más197
Suscriptores
Sin datos24 horas
+37 días
-330 días
- Suscriptores
- Cobertura postal
- ER - ratio de compromiso
Carga de datos en curso...
Tasa de crecimiento de suscriptores
Carga de datos en curso...
#شعر_بلند
اندوه تو شد واردِ کاشانهام امشب
مهمان عزیز آمده در خانهام امشب
صد شکر خدا را ک نشستهست بشادی
گنجِ غمت اندر دل ویرانهام امشب
من از نگهِ شمعِ رُخَت چشم ندوزم
تا پاک بسوزد پَرِ پروانهام امشب
بگشا لب افسونگرت ای شوخِ پریچهر
تا شیخ بداند ز چه افسانهام امشب
ترسم که سرِ کوی تو را سیل بگیرد
ای بیخبر از گریهی مستانهام امشب
یک جرعهی آن مست کند هر دو جهان را
چیزی که لبت ریخت به پیمانهام امشب
تا بر سرِ من بگذرد آن یار قدیمی
خاک قدمِ محرم و بیگانهام امشب
امید که بر خیل غمش دست بیابد
آه سحر و طاقت هر دانهام امشب
بیحاصلم از عمرِ گرانمایه، فروغی
گر جان نرود در پیِ جانانهام امشب
فروغی بسطامی
... شب بخیر✨
نمیدانی چقدر دلم میخواهد ابری باشم در آسمان روزهای بهار. مازندران باشی، ببارم بر دریای دستان گرمت و بخار شوم، تهران باشی، ببارم بر گونههای نرمت و به رود اشکت دچار شوم، شیراز باشی، ببارم بر خاک پایت، نرگسی خمار شوم و دیدارت هشیارم کند. اگر ابر بودم، اگر قطره قطره وجودم را عشق تو ساخته بود، آنگاه میدانستی که به وسعت آسمان تمام شهرها دوست دارمت. به عمق تمام دریاها، به بلندی تمام کوهها و به تعداد قطرات باران بر خاک، دوست میدارم و میبارمت.
00:30
Video unavailableShow in Telegram
من براے رسیدن بھ
"آرامش" تنها بھ تڪرار
اسم توبسندہ خواهم ڪرد...
#اسمتوببخشبهلبهام
اوّلم آرامِ دل بودی و آخر خصمِ جان -اوحدی
00:20
Video unavailableShow in Telegram
من اگه بخوام تنهایی رو معنا کنم
میگم:
«بعد از شنیدن خبرهای خوب،
کسی رو نداشته باشی که براش تعریف کنی.»
Photo unavailableShow in Telegram
مثالت را ندیدم ناز بانو
که چشمان تو مثل چشم آهو
به هر سویی خرامان میروی ، دل
به دنبالِ تو می آید دوان او
#آوای_سیاوش. ☕️📚
#میم
و آغوشت
اندک جایی برای زیستن
اندک جایی برای مردن
و گریزِ از شهر
که با هزار انگشت
به وقاحت پاکیِ آسمان را متهم میکند.
کوه با نخستین سنگها آغاز میشود
و انسان با نخستین درد.
در من زندانیِ ستمگری بود
که به آوازِ زنجیرش خو نمیکرد
من با نخستین نگاهِ تو آغاز شدم...
#احمدشاملو
❤️🌹
دگر
درمان دردش
دیر شد دل
چه زود از سِیر عالم ،سیر شد دل
دل پیران
جوان دیدم ولی من
جوان بودم که ناگه پیر شد دل
#شهريار