cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

لاکچــ🔱ــرے

LuXuRy👌🏻 ㅜ๑ρ тεχт✍🏻 ㅜ๑ρ ρïς 📷 ㅜ๑ρ ๓บรïς 🎧🎵

Mostrar más
Publicaciones publicitarias
324
Suscriptores
Sin datos24 horas
+47 días
+1130 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

Photo unavailableShow in Telegram
میانِ ما و تو مویی علاقه بود ، گسستی ... 👤 قاآنی @lLuxuryy
Mostrar todo...
Mostrar todo...
Amir Tataloo - Male Man Bash (Ft Sohrab MJ Orchid).mp39.95 MB
🗒 روزی مردی با مشاهده آگهی شرکت مایکروسافت برای استخدام یک سرایدار به آنجا رفت. در راه به امید یافتن یک شغل خوب کمی خرید کرد. در اتاق مدیر همه چیز داشت به خوبی پیش میرفت تا اینکه مدیر گفت: اکنون ایمیلتان را بدهید تا ضوابط کاریتان را برایتان ارسال کن. +مرد گفت: من ایمیل ندارم. -مدیر گفت: شما میخواهید در شرکت مایکروسافت کار کنید ولی ایمیل ندارید. متاسفم من برای شما کاری ندارم. مرد ناراحت از شرکت بیرون آمد و چیزهایی که خریده بود را در همان حوالی به عابران فروخت و سودی هم عایدش شد. از فردای آن روز مرد از حوالی خانه خود خرید میکرد و در بالای شهر میفروخت و با سود حاصل خریدهای بعدی اش را بیشتر کرد. تا جایی که کارش گرفت. مغازه زد و کم کم وارد تجارت های بزرگ و صادرات شد. یک روز که با مدیر یک شرکت بزرگ در حال بستن قرداد به صورت تلفنی بود، -مدیر آن شرکت گفت: ایمیلتان را بدهید تا مدارک را برایتان ارسال کنم. +مرد گفت: ایمیل ندارم. -مدیر آن شرکت گفت: شما با این همه توان تجاری اگر ایمیل داشتین دیگه چی میشدین. +مرد گفت: احتمالآ سرایدار شرکت مایکروسافت بودم......!! گاهی نداشته های ما به نفع ماست. @lLuxuryy
Mostrar todo...
Photo unavailableShow in Telegram
• اگر روزی گذشت و فراموشم شد که بگویم : « صبحت بخیر » و مثل کودکان مشغول خط خطی کردن دفتر بودم از بهت و سکوتم دلگیر نشو و فکر نکن چیزی میان ما عوض شده است؛ وقتی نمی‎گویم : « دوستت دارم » یعنی : بیشتر دوستت دارم ... #نزار_قبانی
Mostrar todo...
Mostrar todo...
Pashimoonam.mp34.07 MB
00:27
Video unavailableShow in Telegram
صبح آغاز دوباره زیستن است. تنفسی عمیق از تازه ترین هوای زندگی، یک قدم نزدیک تر به رؤیاهای دیروزت. پس نفس بکش امروز را وجاری کن عشق رادربند بند وجودت... صبح بخیر @lLuxuryy
Mostrar todo...
39.22 MB
sticker.webp0.82 KB
00:56
Video unavailableShow in Telegram
میدونی چی میخوام ..؟ لحظه لحظه زندگی رو فقط میخوام بشنوم ... میخوام تو حرف بزنی من فقط بشنوم #خسرو_شکیبایی #شب_بخیر @lLuxuryy
Mostrar todo...
53.57 MB
- تازه از بهنام بانی @lLuxuryy
Mostrar todo...
Behnam-Bani-Shabe-Eshgh-320.mp36.66 MB
دیشب دوباره یاد اون حرفش افتادم که بهم گفت تو برای بدست آوردن من ترسیدی ترسیدی از اینکه بجنگی برای داشتن من تو فقط از عشق حرف زدی و از عاشقی فقط دوست داشتن رو میخواستی اما برای هیچ کدوم از اینا نجنگیدی،تو فقط و فقط نشستی و رفتنم رو تماشا کردی... این حرفاش درست مثل همون شب آخر هنوز تو ذهنم مونده هنوز فکر میکنم تو همون شب موندم و باید وقتی که صبح میشه همه چیز رو فراموش کنم ولی این صبح فراموشی لعنتی همیشه به شب میرسه و کار به فراموشی نمیرسه اما اونم راست میگفت،من آدم ترسویی بودم من خیلی ترسیدم برای بدست آوردنش برای داشتنش برای نگه داشتنش میدونی از اینکه بجنگم نترسیدم از این ترسیدم که با دستای خالی برم تو این جنگ و یکی دیگه رو هم با خودم همراه کنم تا آخرش به جای یه نفر دو نفر کشته عشق بشن از این ترسیدم منی که یه عمر دائم با خودم و آرزوهام جنگیدم و آخرشم همیشه این من بودم که کم میاوردم و زورم به داشتن آرزوهام نمیرسید حالا برای چی باید یکی دیگه رو هم مثل خودم درگیر این حسرت همیشه برنده میکردم؟ چرا باید وقتی کسی که میتونست بدون من به آرزوهاش برسه رو با خودخواهی پیش خودم نگه میداشتم و یه دنیا حسرت رو دلش میذاشتم و آخرشم به خودش و به همه میگفتم که آره من عاشقم.. نمیشد وقتی که دستام خالی بود تو میدون جنگ عشق برنده بشم من اینو خوب میدونستم چون تو جنگ با زندگی تو جنگ با آرزوهام تو جنگ با رویاهام همیشه و همیشه باخته بودم همیشه حسرت نصیب من شده بود و حالا این ترس با من بود نمیشد براش بگم از اینکه چه چیزایی رو از دست دادم و حسرتش رو خوردم چون داشتن بعضی چیزا اونقدر دم دستی و آسونه که اصلا حسرت خوردن براش مسخرس اما داشتن همین مسخره ها برای یکی آرزو و رویا میشه میخواستم بگم بعضی وقتا آدم از در یه مغازه رد میشه و دلش میخواد یه چیزی رو برای خودش بگیره اما وقتی به جیبش نگاه میکنه میبینه که همه چیز به خواستن دل نیست،همیشه حق با دل نیست حالا هر روز از در اون مغازه رد میشی و به خودت قول گرفتنش رو میدی اما یه روز وقتی به خیال دوباره دیدنش از پشت ویترین رد میشی و میبینی که نیست،اونجاست که میفهمی وقتی جیبت خالیه نمیتونی جواب خواسته های دلت رو بدی حالا وای به روزی که ببینی خواسته تو،آرزوی تو،سهم یکی دیگه شده برای همین اینبار تصمیم گرفتم جای همه چیز با خودم بجنگم برای از دست دادنت چون اینجوری من برنده بودم و حالا منم سهمی داشتم حداقل اینجوری سهم من از تو،نداشتنت شد #محسن_صفری @lLuxuryy
Mostrar todo...
Elige un Plan Diferente

Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.