جاى خالى اش
- تا حالا شده فكر كنى اگه نباشه چى ميشه؟ - هميشه فكر ميكنم اگه يه روز بياد چى ميشه! . #جاى_خالى_اش
Mostrar más9 953
Suscriptores
-424 horas
-347 días
-7830 días
- Suscriptores
- Cobertura postal
- ER - ratio de compromiso
Carga de datos en curso...
Tasa de crecimiento de suscriptores
Carga de datos en curso...
منوآل تراپی... اسمش را هم تا حالا نشنیده بودم. زنی آرام و بدون آرایش دستهایش را چرب کرد و به جان ماهیچههای گردن من افتاد. دردش کعنهو راند آخر کُشتیگیری که تمام ماهیچههایش را تقدیم مشت و لگدهای حریف کرده است. چرا رفته بودم؟ چون مدتی بود که حس خوبی در گلویم نداشتم. احساس میکردم چیزی همیشه در گلویم گیر کرده است.
منوآل تراپ همینطور که سعی میکرد با دستانش گردنم را نوازش سهمگین دهد، همزمان برایم توضیح میداد:
«اسم علمی آن گلوبوس هیستریکوس یا همان احساس توده در گلوست. چیز خاصی نیست. زیاد غصه میخوری؟ زیاد فکر میکنی؟ زیاد بغض میکنی؟
قدیمیها میگفتن غمباد... مهسا باید رها کنی. اضطراب و استرس زیادت را. تا یک جایی روان حل میکند. از یک جایی به بعد پاس میدهد به جسم. جسم هم به همین اشکالی که میبینی نشانت میدهد.
ادامه داد: بدن تو به ترشح کورتیزول عادت کرده. کورتیزول که میدانی چیست؟ هورمونیست که بدن را آماده جنگ میکند.»
جنگ! آفرین! واژه درستیست. من هر شب آماده جنگم. هر شب که همه به خانه میروند تا آرامش خانه را بغل کنند من تازه سپر و نیزه را برمیدارم و به جنگ این اضطراب کوفتیِ تمام نشدنی میروم.
بعد از آن جلسه منوآلتراپی سعی کردم هر زمان که نفس تنگ میشود و میفهمم که زره جنگی را برداشتهام، موقعیت را برای خودم آرام کنم.
مثل الان که غروب جمعهست و سعی کردم سپرم را زمین بگذارم. دنیا با من در جنگ نیست. خانم هایده شما اشتباه خواندی «غم با من زاده شده و منو رها نمیکنه» این غروب جمعه که اتفاقا تاریخ رندی ندارد را میخواهم زردترین روانشناس برای خودم باشم. شاید این حس توی گلو هم بیخیال ما شد و رفت...
.
@jayekhaliash
❤ 44💔 7😘 6💯 1