ساسان حبیب‌وند

استاد سلام روز بخیر شما گفتید: "بحث تاریخی را باید از بحث آموزشی و حکمی و تعلیمی جدا کرد. این دو یکی نیست، هدف و روش و ابزار هریک، متفاوت است." 🔸 ممکنه در این‌باره، بیشتر توضیح بدهید؟ آیا در حیطه فلسفه زندگی هم چنین چیزی، مصداق دارد؟ مثلا ما از زاهد بودن یا بیماری گوارشی و خوردن چند زیتون و ساده‌زیستی اپیکور، اینگونه نتیجه می‌گیریم که منظور او از لذت، لذت‌های سطحی و خوشگذرانی نبوده.‌ 🔸 می‌توان گفت در حیطه خودشناسی و فلسفه زندگی، چون مباحث مطرح شده، درباره زندگی است، پرداختن به سبک و تاریخچه زندگی افراد، در شناخت عمیق مفاهیم مطرح شده توسط آنها متفاوت است و جون بحث از روش زندگی است، این امر با موردی که درباره نظریه نسبیت انیشتین مثال زدید، متفاوت است؟ 🔹 سلام و درود. سوال خیلی خوبی هست. مثال نسبیت انیشتین تمثیلی از شکل مفرط قضیه است برای درک بهتر این قانون. همانطور که گفتم، شناخت شخصیت و زندگی و زمانه افراد، برای درک درست پیام آنهاست، فراتر از این، فضولی بیجا و اتلاف وقت و انرژی است. 🔹 البته جنبه داستانی یک مطلب، کاربردها و جذابیت‌های خودش را دارد ولی قانون کلی به نظرم همین است. در مثال‌هایی که زدید اگر روش و هدف ما همین باشد، من کاملاً موافق هستم. امیدوارم جواب سوال شما را به درستی داده باشم. t.me/sasanhabibvand

🎵 «حکومت نظامی» (State of Siege) آهنگساز: میکیس‌ تئودوراکیس از فیلم: حکومت‌ نظامی سال ۱۹۷۲ t.me/sasanhabibvand

قیام منصور (برگرفته از کتاب «خط سوم»،‌ اثر دکتر صاحب الزمانی) روی گرداندن از ماورا و روی کردن به انسان، از خصیصه های عرفان بودایی است. و گفته می شود که تصوف اسلامی هم این دیدگاه را از آیین بودایی گرفته است. تصوف اسلامی، نگره ای انسان سالار و هوموکرات است. و این از اصول محوری در اندیشه شمس بشمار می رود. موضوع خلافت و جانشینی خدا در زمین و مساله زعامت مسلمانان، از معمایی است که در همه تاریخ اسلام مطرح بوده است. این بحران در رویارویی علی و معاویه به اعلی درجه تجلی کرد. یک واکنش به این سردرگمی، روی گرفتن از آسمان و اصالت دادن به انسان بود. و نگرش انسان سالارانه تصوف (ولو با افت و خیز و راست و کج در راه) بیش از هر نهضت دیگری به آن روی آورد: تغییر گرانیگاه از خدا به انسان. قیام منصور حلاج و قتل او بدست المقتدر عباسی از جلوه های همین امر بود. منصور، اولین شهید راه انسان سالاری تصوف بود. در عصری که به نام خدا هر ستم و فسادی روا داشته می شد، پیام منصور، رهبری مردمان بر سرنوشت خویش بود. اعدام او، یک اقدام نمایشی سیاسی بود تا دیگر کسی هوس نکند در مقابل دستگاه به اصطلاح «الهی» خلافت، دم از حقانیت بزند. حرکت حلاج در شطح و «انالحق» زدن، نه توصیف فردی و عرفانی حال خویش، بلکه طغیانی است علیه جور زمانه و حکام ستمگر و فاسد. «انالحق» نه به معنای «من خدا هستم» بود بلکه به این معنای بود که «من بر حقم و شما بر باطل»، من سخن حق می گویم و شما کفر می ورزید و فساد می پراکنید. در واقع حلاج نمی گفت: «من حقم»، بلکه می گفت: «من بر حقم»؛ علت بر دار کشیدن او هم همین بود. اغلب تصور می شود که حکومت، در نتیجه آنچه کفرگویی حلاج تلقی می شد، بخصوص زیر فشار مردم، ناچار شد حلاج را اعدام کند. این در حالی است که حلاج، دارای پایگاه مردمی قوی بود و آنقدر محبوبیت داشت که مردمان در زمان اسارتش، برای دیدارش به محبس وی می رفتند. به راستی اگر حلاج به کفر و ارتداد مطعون و مشهور بود چرا خلیفه، اینهمه برای اخذ فتوای ارتداد او از فقها در تلاش و تقلا بود؟ اگر او کافری مطرود بود، چگونه مردم حتی در زندان به دیدار او می رفتند و از او مساله می پرسیدند!؟‌ پس واقعیت چیز دیگری است، اینکه حکومت از ترس حقگویی های حلاج و مبارزه او در رسوا ساختن نظام شرور سیاسی اقدام به قتل حلاج کرد. t.me/sasanhabibvand

📌 تا یک ساعت دیگر لایو «مولانا و ما» لطفاً همراه باشید

آرشیو کلیه فایل‌های صوتی 👇👇 t.me/sasanhabibvand_voice

خودآموز دیکتاتورها- بخش اول

♦️رمان «بندباز» (سفری به دنیا!) لینک خرید از سایت: برای خرید مستقیم کلیک کنید خرید از تلگرام آکادمی: @toakademi «می‌دانی سقراط را چرا کشتند؟ به این دلیل ساده که از مردم میخواست به آن‌چه یک عمر تکرار کرده بودند ... یک‌بار فکر کنند ...» نویسنده‌: ساسان حبیب‌وند. ناشر: نشر طرحواره تعداد صفحات: ۳۸۸ قیمت: ۲۰۰.۰۰۰ هزار تومان کانال تلگرامی دکتر ساسان حبیب‌وند: https://t.me/sasanhabibvand پشتیبانی آکادمی پاسخگوی شماست: تلگرام: @toAkademi شبکه‌های اجتماعی آکادمی: تلگرام: t.me/toAkademi_channel یوتیوب: https://www.youtube.com/@toAkademi اینستاگرام: instagram.com/toAkademi #بندباز #مولانا #مثنوی #تفسیر_مثنوی #خودشناسی #خودشکوفایی #داستان_درمانی #شناخت_درمانی #فلسفه_زندگی #زندگی_اصیل #خودباوری #خودباختگی #ساسان_حبيب‌_وند