پویان اوحدی
من، پویاناوحدی. اینقبیلهیماست، قبیلهایکه ساکنهیچکجایینیست. من در اینستاگرام Instagram.com/PouyanOhadi من در توییتر که بلندبلند در آن فکر میکنم .. @ PouyanOhadi
Mostrar más7 243
Suscriptores
-324 horas
-247 días
-5530 días
- Suscriptores
- Cobertura postal
- ER - ratio de compromiso
Carga de datos en curso...
Tasa de crecimiento de suscriptores
Carga de datos en curso...
Photo unavailableShow in Telegram
أُريدك دائماً بِقُربي
إن وقع حُزن الأرض
على كَتفي أميلُ إليك...
میخواهم همیشه کنارم باشی
تا اگر اندوه زمین
روی شانههایم افتاد
به سمت تو کج شوم ...
☑️ @PouyanOhadi
❤ 69👎 1
Photo unavailableShow in Telegram
تو اما هرگز فراموش نکن؛
روزی که افتاده باشی
از زمین بلندت خواهم کرد
اگر هم نتوانم
کنارت دراز میکشم
☑️ @PouyanOhadi
❤ 110👍 13👎 3
Photo unavailableShow in Telegram
بله ، به تو احتیاج دارم
زیرا تو تنها کسی هستی که میتوانم
در مورد رنگ یک ابر با او صحبت کنم.
💬 ولادمیر ناباکوف
☑️ @PouyanOhadi
❤ 86👍 6
او برای من همه چیز است ؛ اما قبل از همه چیز بودن برای من؛ او برایم یک رفیق است. کاری که کمتر انسانی میتواند به معنای واقعی آن را هجی کند. کمتر انسانی میتواند ادعایش را داشته باشد. این موضوع را با گذر زمان و سن بیشتر و بیشتر درک خواهی کرد. اینکه آدمهای زیادی با تو آشنا خواهند شد ، بعد از آن دوستهای بسیار زیادی پیدا خواهی کرد. اما از بین همه این آدمها تعداد انگشت شماری میتوانند به قله رفاقت با تو صعود کنند.
دیر یا زود روزهای سخت و مسیرهای صعب العبور زندگی به سراغت خواهند آمد، نه برای تحت فشار گذاشتنت؛ بلکه برای از بین بردن و له کردنت.
زندگی نیز روی زشت و تاریک خودش را به تو نشان خواهد داد ، به روزهایی که آشناهایت برایت غریبه خواهند شد و دوستانت فراموشکار.
وقتی که در هزارتوی زندگی چندین کوچه را اشتباه انتخاب میکنی و بعد از چند دقیقه احساس گم شدن بر هر چیز دیگری در ذهنت چیره میشود. گم شدنی شبیه همان روزی که دستان مادرت را در میان بازار بزرگ شهر رها کردی و بعد از آن هر چه میدیدی تصویری ترسناک از زندگی بود.
روز گرفتن تصمیم های سخت و مرگبار برایت از راه فراخواهد رسید ، روزی که تمام آدمها دست به چانه فقط و فقط تماشایت میکنند
، منتظر شکست یا پیروزی تو هستند ؟ نمیدانی ، تنها این را میدانی که تصمیم های سخت آن روز بر عهدهی توست. تنها خودت و خودت.
و درست در همین زمان است که واژه رفیق برایت معنا میشود. در همین مناطق زندگی است که او شبیه به یک نیروی ماورایی ستونی میشود به زیر شانههایت، گرمایی میشود در میان سرمای جنوبگان قلبت. او می آید میشود نور چشمانت. کسی که مشکلات تو را دردهای خودش میداند ، ترسهای تورا از درون وجودت جارو میکند و میشود شهامتی که بیش از هر چیز دیگری نیازش داشتی.
او قبل از همه چیز بودن برای من رفیقی است که در تمام نواحی ترسناک این زندگی پشت شانههایم ایستاده است. او مرا تبدیل به موجودی شکست تاپذیر میکند که هیچ دیوانهای در دنیا حتی خیال تصرف سرزمینهایم را هم در سر نمیپروراند. او قبل از هر چیز رفیق است و بعد از آن التیام دردهایم ، تحمل غمهایم ، صبری برای بدست آوردن پیروزی و درهای از عشق برای زنده ماندن و امیدوار بودن.
و بالاخره یکروزی این را یاد میگیری که لازمه رسیدن به عشق ، به دوست داشتن یک انسان ، به متولد شدن یک احساس ؛ قبل از هر چیز دیگری رفاقت با او است. تو برای من همه چیز هستی اما قبل از همه چیز بودن؛ تو برایم یک رفیقی. رفیق روزهای خوب و سخت.
همین.
روز عشاق مبارک.
#پویان_اوحدی
☑️ @PouyanOhadi
❤ 121👍 23👎 1🤯 1
00:01
Video unavailableShow in Telegram
کف مطالبات 🙂
☑️ @PouyanOhadi
IMG_1690.MP40.78 KB
❤ 61👍 4
مارکوس آئورلیوس در جایی میگوید :
« ذهن در جای خودش است، میتواند در خودش بهشت را جهنم و جهنم را بهشت کند.»
نمیدانم آن روزی که این جمله را خواندم دقیقا در کدام قسمت زندگی دست و پا میزدم اما این را به خوبی به یاد دارم که به تنها چیزی که در آن لحظه فکر میکردم تو بودی.
من یک چیز را به خوبی فهمیدهام، چیزی که ساده است و بدون هیچ توضیح عجیب و غریبی. این که ذهن آدمی قدرت ساختن جهنم و بهشت را دارد و هرزگاهی هم این کار را انجام خواهد داد. اما من و ائورلیوس در این قسمت از داستان مسیرمان از هم جدا میشود. نمیدانم در جای دیگری باز هم من و او در یک جاده قرار خواهیم گرفت یا نه اما این را میدانم که من هرگز از این مسیر و طرز تفکر بیرون نخواهم رفت. از این ایده که ذهن آدمی برای تغییر وضعیت روانی خودش به مهمترین دلیلی که در خود دارد رجوع میکند. ذهن برای تبدیل یک وضعیت به وضعیتی دیگر مهمترین دلیل خودش را هدف میگیرد.
بدون آن دلیل اگر در زیباترین جاده های دامنههای کوههای آلپ هم رانندگی کنی باز هم زبانههای آتش جهنم را خواهی دید، آن آشوب و دلهرهای که باعث فشار دادن فرمان توسط انگشتان دستت خواهد شد. بدون آن دلیل خوابیدن برایت میشود همان ماموریتی که هرگز به پایان نخواهد رسید؛ همان ماموریتی که هرگز از آن زنده بیرون نخواهی آمد. بدون آن دلیل ذهن کاری با آدمی خواهد کرد که جنگهای بزرگ تاریخ با دنیا انجام دادند، همان قدر تاریک و همانقدر سیاه و سفید. بدون آن دلیل مهم ذهن با ظرافت خاص و هنرمندانهای جز به جز یک جهنم واقعی را برایت طراحی خواهد کرد، طوری همه چیز را تمام و کمال برایت میسازد که معنای خوشبختی برای همیشه از یاد آدمی پاک خواهد شد. آنطور معنایش را از خاطرت پاک خواهد کرد که انگار از ابتدا هرگز معنای خوشبختی را نمیدانستی..
ذهن آدمی همانطور که قدرت آفریدن بمب اتم را داشته است ، قدرت ساختن اینچنین جهنمی را هم به راحتی خواهد داشت.
اما زمانی که دنیا و زندگی دست به دلیل مهم ذهنمان نزنند ، جاودانگی و خودشیفتگی در خلق یک اثر بینظیر توسط ذهن را خواهی دید. اینکه چطور آدمی میتواند در سهمگینترین طوفانهای زندگی نیز آرام و تودار باشد، اینکه چطور آدمی در همچین لحظاتی میتواند لبخند بزند و خودش را حتی نزدیک به باختن نبیند. ذهن با وجود آن دلیل میتواند ثابت کند که بهشت همانجایی است که او دوست داشته باشد. دنیا برایت تبدیل میشود به یک اجرای بینظیر پیانو در یک کنسرت بدون پایان. دنیا برایت میشود آن نقاشی که رنگ های مداد رنگی اش ذره ای از خطهای مشکی آن طرف تر پخش نشده است.
در حقیقت این را فهمیده بودم که ذهن با احتساب دلیلی که به او میدهی تصمیم خود را میگیرد و شروع به ساختن دنیای آدمی خواهد کرد.
دلیل اینکه برای چه باید از پس سختیهای تمام نشدنی این زندگی بر بیایم ؟ چرا باید با غمهایی که میدانم دیر یا زود به سراغم میآیند مدارا و صبوری کنم ؟ با از دست رفتن روزها و آدم های خوب ؟ دلیل اینکه چرا به هر قیمتی باید با رنج کنار آمد و حتی در لحظاتی از زندگی از رنج درس آموخت ؟
و جواب تمام این سوالات حضور تو در زندگی من بود.
تو دلیل مهم ذهن من بودی. همان دلیلی که ذهن ام با نبودنت طراحی بیمار و افسارگسیخته در ساختن جهنمی بزرگ میشد و با بودنت ؛ یک هنرمند بینظیر و زبردست در جزییات برای ساختن بهشتی که حتی خداوند نیز در وصف زیباییاش زبانش بند میآمد.
تو همان دلیلی هستی که هوای بارانی را دلخواه و به یاد ماندنی میکنی و هوای گرم و شرجی را خواستنی و دلچسب، تو همان دلیلی هستی که آدمی در کنارت احساس میکند عمر چقدر سریع در حال گذشتن است ، دلیلی که باعث میشود آدمی که میتوانست با لبخند در چشمان مرگ خیره شود حالا چشمانش را از او بدزدد.
شاید اگر اورلیوس هم زنده بود با من هم نظر میشد،
ذهن در جای خودش است،
و میتواند با بودن تو جهنم را به بهشت و با نبودنت بهشت را به جهنم تبدیل کند.
همین.
#پویان_اوحدی
☑️ @PouyanOhadi
❤ 59👍 10
00:11
Video unavailableShow in Telegram
من برای آنچه
که با تو تجربهاش نکردهام هم دلتنگم
☑️@PouyanOhadi
IMG_1507.MP41.94 MB
❤ 81
Elige un Plan Diferente
Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.