مطالعه
کتابPDF شعر خوب نمایش های در حال اجرا جلسات شعر مطالعه کانال معرفی فیلم و بریده کتاب T.me/baharomidi
Mostrar másEl país no está especificadoEl idioma no está especificadoLa categoría no está especificada
203
Suscriptores
Sin datos24 horas
Sin datos7 días
Sin datos30 días
- Suscriptores
- Cobertura postal
- ER - ratio de compromiso
Carga de datos en curso...
Tasa de crecimiento de suscriptores
Carga de datos en curso...
@yadbegirim
کاک خسرو
من یک پسرک اوگاندایی ام
روی تنم برگ گذاشته اند
شلاق می زنند به پاهایم
تا برقصم
آنقدر که از حال بروم
بعد
برگ ها را از تنم می کنند
- چه می کند عرق یک پسر سیاه با برگ شاهدانه؟
- می گویند آدمی را به فراموشی می برد
فراموشی
کاک خسرو همه می خواهند فراموش کنند.
کاک خسرو
من یک دخترک ابوریجینالم*
پدر یاغی ام را بستند به دو اسب سپید
و تنش را از هم گشودند
طبق قانون، مرا از مادرم گرفتند
وبه یک خانواده سفید سپردند
پدرخانواده سفید
هر شب به سراغم می آمد
و دکمه های سینه های سیاهم را باز می کرد.
کاکا خسرو
من رودخانه "قویق" هستم*
تا همین دیروز
ماهیان ِ جوان، لخت ِ تنشان را با من می گفتند
اما حالا تلخم
و ماهیانی ساکت را از آنسوی "حلب" به اینجا می آورم
ماهیانی دست بسته
چشم بسته
با حفره ای عمیق بر پیشانی.
کاک خسرو
روی تی شرتم بزرگ نوشتم
"1948"
من بازمانده سال نکبتم
فلسطینم من.*
کاک خسرو
تو کردی
من هزاره ام
ما برادران تنی یکدیگریم
که قرنها همدیگر را گم کرده بودیم
تا امشب
در خانه کوچک تو در" سلیمانیه"
و این عرق ِ روسی که ما را چنین گرم کرده است
تا زبان هم را بفهمیم
کاک خسرو، کاک خسرو
چرا یک بطری عرق ِ روسی ما را به هم برساند؟
□
کاک خسرو
همین لحظه که من و تو غرق ِ عیشیم
دریاها حرکت می کنند
کوهها حرکت می کنند
از مرزی می گذرند
و وارد مرز دیگری می شوند
دور نیست آن صبح که از خواب برخیزیم
همه جا را آب گرفته باشد
لباسهای بازماندگان "آشویتس" روی جالباسی،
لچکهای آن چهل دختر چشم بادامی روی طناب حویلی،*
و گوش کوچک ونگوگ در سینک آشپزخانه باشد
زمین بیرون بریزد همه ی آنچه در خود پنهان داشته
شناور شود همه ی رازها
تلخی عشق ویرجینیاوولف
تنهایی غمگین هیتلر
تن ِ زخمی بن لادن
و تو به چشمهاش ببینی
- چه چشمهای زیبا و معصومی...
□
کاک خسرو
دنیا غمگینم می کند
بر آمدن آقتاب
چرخیدن آدمها دور مربعی توخالی
صدای ناقوس ها
صدای پدرم
و صدای دخترک زیبا که خبرهای جنگ را می خواند.
کاک خسرو در همین چند دقیقه خواندن این شعر
در رواندا چند پسر جوان را از پله های مرگ بالا می برند؟
در قندهار، چند قومندان ِ سابق و نماینده پارلمان ِحالا، از بستر کودکی لاغر می خیزد؟
چند زن بغدادی از گورستان به خانه باز می گردد؟
- خانه؟
خانه تسلی احمقانه ای است
هیچ کجا خانه نیست
و هیچ کس شهید نمی شوند
همه می میرند
و می پوسند
مثل همین پنچ هزار استخوان که در گورستان "حلبچه" پوسیده اند
آنها فقط بوی موز و سیب و سیر را شنیدند
و مست شدند
بوی واقعی میوه ها، آدمی زاد را می کشد.
□
کاک خسرو
سایه ها غمگینم می کند
درختی را که سایه اش در مرز کشور دیگری بیافتد، تیرباران می کنند
کاک خسرو
درختهای بسیاری را کشتند
کوههای بسیاری
اسب های بسیاری
گاوهای بسیاری را
اما کسی برایشان شعر نمی نویسد
می گویند آدمی اصل است، آدمی!
کاک خسرو
چرا یک بطری عرق ِ روسی ما را به هم برساند؟
یک بطری عرق روسی
که اتفاقن کارخانه اش نزدیک کارخانه ای است که تفنگ ِ دوربین دار می سازد
سربازان داعش با همین تفنگ، کودکان ایزدی را آرام می کنند
سربازان ناتو با همین تفنگ، با کشاورزان هلمندی شوخی می کنند
و شیخانِ خلیج، با همین تفنگ به آسمان شلیک می کنند.
□
کاک خسرو
از دور صدای تراکتورها را می شنوم
سخت مشغول کارند
خانه های سیمانی می سازند
همچنانکه مادران و پدران سخت مشغول کارند
تا کودکانی سیمانی بسازند.
کاک خسرو
کم کم غروب می شود
چند ثانیه بعد از غروب، یک خط سرخ آسمان را می گیرد
آن چند ثانیه
بهترین زمان برای عکاسی است
در یک چنین لحظه ای می خواهم تمام شوم.
#الیاس_علوی
@yadbegirim
attach 📎
راه نبرد با نظم نوینِ جهانی سرمایه داری حمایت از مقاومت های محلیِ شبه فاشیستی نیست، بلکه تمرکز بر تنها پرسشِ جدی امروز است: چگونه می توان جنبش ها و نهادهای سیاسیِ فراملیِ به قدر کفایت نیرومندی برپا کرد که حاکمیتِ بی مرز سرمایه را به جد محدود کند، و چگونه می توان مرز سیاسیِ مشهود و معنی داری کشید با مقاومت های بنیادگرایانه ی محلی.
اسلاوی ژیژک
ناتو به مثابه دست چپ خدا؟
برگردان: علی معظمی
@arashseyfisher
Https://telegram.me/arashseyfisher
@baharomidi
همانطور که مارکس و انگلس اظهار داشتهاند،تمام جوامع در گذشته و حال بر پایۀ کار بنا شدهاند.بنابراین،تنها توانایی زنان در زاییدن نبود که نقش قاطع در تاریخ اجرا کرد،چون همۀ حیوانات ماده نیز میزایند.برای نوع انسانی تعیینکننده این بود که مادری به کار منجر گردید،و از تلفیق مادری و کار نخستین نظام اجتماعی انسان پدیدار شد.
در تاریخ برای نخستین بار مادران کار را آغاز کردند،و به همین طریق مسیر بشریت را گشودند.آنان تولیدکنندگان اصلی،کارگران،کشاورزان و رهبران علمی،معنوی و حیات فرهنگی جامعه بودند.و همۀ این مزایای اجتماعی به دلیل مادر بودن آنان بود،چون که مادری با کار تلفیق بود.این تلفیق هنوز هم در زبانهای مردمان اولیهای جاری است که اصلاح«تولیدگر-زاینده» را به جای مادر بهکار میبرند.
از مباحث فوق نباید چنین نتیجه گرفت که زنان بهطور طبیعی جنسی برتر هستند.هر جنس از تکامل طبیعی پدید آمده است،و هر یک نقش ویژه و حیاتی خویش را بازی میکنند.هرچند،اگر ا همان معیار «رهبری اجتماعی» را برای زنان گذشته بهکار میبریم امروز برای مردان استفاده کنیم باید بگوییم که زنان به لحاظ گسترۀ زمانی مدت بیشتری در رهبری اجتماعی نقش داشتند.
هدف این است که یکبار برای همیشه به این افسانۀ رایج جامعه طبقاتی که زنان بهطور طبیعی و ذاتی فرودستتر از مردان هستند پایان داده شود.
موثرترین راه برای نشان دادن این موضوع این است که موردی از سابقه کار زنان اولیه را بیان کنیم.
زنان در جامعه
الکساندر کولنتای، فردریک انگلس،کلارا زتکین،ئولین رید
ترجمه:
اصغر مهدیزادگان
انتشارات نگاه
@baharomidi
ﺷﻴﻄﺎﻥ ﺣﺮﻳﻒ ﻛﻔﺮ ﻭ ﺟﻨﻮﻧﻢ ﻧﻴﺴﺖ
ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﻱ ﺳﺒﺰ ﺧﺪﺍ
ﺩﻭﺭﻡ
ﺁﻧﻘﺪﺭ ﻣﻠﺤﺪﻡ ﻛﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﭼﻨﺪﻱ ﺳﺖ
ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺳﻨﮕﺴﺎﺭ ﺧﻮﺩﻡ
ﻫﺴﺘﻢ
ایمان عباس پی
#نشرآنیما
از انفجار سرم در دهان یک خودکار
توی سکوت تلویزیون غرقم
زل می زنم به مجری بی اخبار
زل می زنم به شرح کمی آمار
زل می زنم به «عاقبت سیگار...»
سریال شاد و راز بقا کم بود!
توی سکوت تلویزیون غرقم
تصویر زن، و حرکت یک هاشور!
تبلیغ بانک و آگهی کنکور
زیرش: فروش سنگ برای گور!
«راه بهشت» و «سمت خدا» کم بود!!
توی سکوت تلویزیون غرقم
بحران غرب و شورش هر روزه
توی فرانسه: غارت یک موزه
و بعد بحث فایده ی روزه!
برنامه های پخت غذا کم بود!
توی سکوت تلویزیون غرقم
برنامه ی «جوانی و دین داری»
تصویر جشن ها و عزاداری
عکس نشست ملّیِ «بیداری...»
غیر از یمن، ریاض و مِنا کم بود!
توی سکوت تلویزیون غرقم
یک عده دور میز نشستند و
یک عده فکر جامعه هستند و
یک عده هم که غرب پرستند و...
البته نقد خوب شما کم بود!
توی سکوت تلویزیون غرقم
توی سکوت تلویزیون غرقی
توی سکوت تلویزیون غرقیم
تصویر هست و... حیف صدا کم بود!
#آرش_سیفی
@arashseyfisher
https://telegram.me/arashseyfisher
بعدِ من حس رهایی چقَدَر دلچسب است
زن خوش قامت من ! شهرِ من از مرد پر است
شب شده، آهوی من! خوب حواست باشد
کوچه از گرگ و شغال و سگ ولگرد پر است
سعید زارع محمدی
باید عادت کنی به من کم کم
منم و خلق و خوی لعنتی ام
آشنایم فقط تویی بابا
من از آن بچه های "غربتی" ام
[وای بابا مرا که یادت هست...]
"محمد باباصفری"