cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

سینما فردا. (آوانگارد مغان.)

Mostrar más
Publicaciones publicitarias
532
Suscriptores
Sin datos24 horas
+17 días
+130 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

02:02
Video unavailableShow in Telegram
کودکی از دست رفته در فیلم #کودکی_ایوان اثر #آندره_تارکوفسکی، جنگ هیولایی است که معصومیت ، رویاها و زندگی کودکان را نابود می کند. ایوان ۱۲ ساله ، پس از کشته شدن خانواده اش بدست نازی ها در جنگ جهانی دوم، تبدیل به کودک سربازی می شود که تنها انگیزه اش در زندگی گرفتن انتقام است. اما رویاهایی که ایوان در خواب می بیند سرشار از خاطرات شیرین گذشته اند. گویی در اعماق وجودش معنای زندگی و ارزش آن در همان لحظات جاودانه و تکرار نشدنی دوران کودکی نهفته است؛ وقتی که با مادرش حرف می زند یا با دوستانش بازی می کند. کودکانی که هیچ نقشی در وقوع جنگ ندارند باید هزینه ی تصمیمات سیاستمداران را با جان خود بپردازند‌. تارکوفسکی در صحنه ای از فیلم اجساد کودکان گوبلز را - که بدست خودش کشته شدند - نشان می دهد. از دید او فرقی ندارد کودکان متعلق به کدامیک از طرفین درگیر جنگ و کدام قوم و ملیت هستند. تارکوفسکی فراتر از ایدئولوژی های و تعصبات رایج ، ابعاد انسانی فاجعه را در یکی از شاعرانه ترین آثار ضد جنگ تاریخ سینما به تصویر می کشد. #علی_حاتم
Mostrar todo...
7.71 MB
موسیقی برای صلح چقدر دنیای خشن و آشوب زده امروز به هنرمندانی نظیر "دانیل بارنبویم" نیاز دارد. دانیل بارنبویم( متولد ۱۹۴۲) نوازنده پیانو، رهبر ارکستر و متخصص اجرای آثار بتهوون، یک یهودی متولد آرژانتین است. وی در کودکی همراه خانواده اش(که از دست نازی ها به آرژانتین گریخته بودند) به اسراییل مهاجرت می کند. بارنبویم در دهه نود به کمک ادوارد سعید متفکر و فیلسوف نامدار فلسطینی، تصمیم گرفت ارکستری متشکل از بچه های اسرائیلی و فلسطینی درست کند . ارکستری به نام " دیوان غرب - شرق" که منادی صلح باشد. بارنبویم سالها برای آموزش بچه ها و شکل گیری این ارکستر از جان مایه گذاشت. سرانجام با حمایت ادوارد سعید اولین بار در نیویورک اجرا کردند و بزرگان دنیای هنر و فلسفه همچون آرتور میلر، نوآم چامسکی ، وودی آلن و ...در این کنسرت صلح برای‌ پشتیبانی از پروژه ی آنها حضور پیدا کردند. چند سال بعد تصمیم گرفتند دست به ریسک بزرگی بزنند و در رام الله کنسرتی اجرا کنند. با وجود همه مخاطرات، بارنبویم که از سوی تندروهای هر دو طرف( اسراییلی و فلسطینی) تهدید شده بود،این کنسرت را اجرا کرد. آن هم درشرایطی که رفیق دیرینه اش ادوارد سعید را به دلیل بیماری سرطان از دست داده بود. این دومین بار بود که وی انسان مهمی را در زندگیش از دست می داد( اولی همسرش ژاکلین دوپره نوازنده نابغه ویولنسل بود که فیلم " هیلاری و جکی" درباره زندگی او ساخته شد). کنسرت رام الله با اجرای سمفونی ۵ بتهوون برگزار شد. بارنبویم بعد از اجرا باز هم آنجا ماند تا به کودکان فلسطینی بطور رایگان آموزش موسیقی بدهد.کاری که سالهاست انجام می دهد. او در سال ۲۰۰۸ شهروندی فلسطین را هم پذیرفت. بچه های ارکستر دیوان حالا بزرگ شده اند و همچنان به رهبری استاد در سراسر جهان برنامه دارند. در حال حاضر یک سوم از نوازندگان اصلی این ارکستر نود نفره عرب(از فلسطین و سایر کشورهای عربی) یک سوم دیگر اسراییلی و بقیه از دیگر نقاط جهان هستند. آنها اکنون مثل یک خانواده اند؛ پیکری واحد که اعضای آن یهودی، مسلمان و مسیحی هستند و از نوجوانی کنار هم رشد کرده و به نمادی برای صلح بدل گشته اند. ارکستر دیوان غرب - شرق که نامش را اثر جاودان گوته وام گرفته ، بیانگر این واقعیت است که انسانیت مرز و دین نمی شناسد و علیرغم همه ی تفاوت های قومی و مذهبی می توانیم کنار هم در آرامش زندگی کنیم. در دنیایی که صلح امری محال به نظر می رسد و نژادپرستی ، تعصبات دینی و خشونت همه جا سیطره یافته و سیاستمداران تند رو و جنگ طلب هر روز بر تعدادشان افزوده می شود، ارکستر دیوان همچون روزنه ای کوچک امید به صلح و همزیستی مسالمت آمیز را زنده نگه داشته است. #علی_حاتم https://youtu.be/JIdkGMHCXF4?si=aQX8YHb81oGuQt6S
Mostrar todo...
The West-Eastern Divan Orchestra and the Barenboim-Said Akademie

01:32
Video unavailableShow in Telegram
سه بلوری بر فراز تپه نظاره گر بازی مشد حسن با گاو خود هستند و آرامش او را بر هم می زنند. همان ها که در پایان و هنگام سقوط مشد حسن به ته دره باز هم حضوری مرموز دارند. همان ها که هویت شان هرگز فاش نمی شود. همان ها که گفته می شود ممکن است مرگ گاو کار آنها باشد‌. علت تلف شدن گاو را کسی نمی داند، ولی برای مشد حسن چنان حادثه ی هولناکی است که به فروپاشی روح و روان او و نهایتا مرگش می انجامد. وضعیت زندگی ما شبیه وضعیت زندگی اهالی بیل است؛ روستای فلاکت زده ای که در آن مدام حوادثی غریب و باور نکردنی رخ می دهد. هر روز مثل "عزاداران بیل" ساعدی(  رمانی که فیلم گاو داریوش مهرجویی اقتباسی از قصه چهارم آن است) عزا دار فجایعی هستیم که عاملان و آمران اصلی شان هیچگاه معرفی نمی شوند. #علی_حاتم #فیلم_گاو #عزاداران_بیل #غلامحسین_ساعدی #داریوش_مهرجویی
Mostrar todo...
3.96 MB
Photo unavailableShow in Telegram
مقدار اشک های دنیا ثابت است. هر جایی کسی شروع به گریه می کند، جایی دیگر کسی گریه اش بند می آید. خنده هم همینطور است. #در_انتظار_گودو #ساموئل_بکت
Mostrar todo...
03:57
Video unavailableShow in Telegram
نابغه دوست داشتنی خاطره  #اینگرید_برگمن در مراسم تجلیل از #آلفرد_هبچکاک "سر صحنه فیلم طلسم شده گفتم: فکر نمی کنم بتوانم حسی را که از من می خواهی به تو بدهم. نشستی و گفتی: اینگرید ، اداشو در بیار! این بهترین توصیه ای بود که در تمام عمرم به من شد، چون در همه سالهای پیش رو ، بسیاری از کارگردان ها  دستوراتی که انجام آن غبر ممکن بود صادر می کردند و از من کارهای دشوار می خواستند ، و درست زمانی که در آستانه ی جر و بحث با آنها بودم ، صدای تو  را می شنیدم که از  آسمان به طرفم می آید و می گوید: اینگرید، اداشو در بیار! و این صدا بارها مرا از موقعیت های ناخوشایند و اتلاف وقت نجات داد. " هیچکاک یک بار با همان طنز همیشگی اش گفته بود : وقتی بازیگری پیش من می‌آید و می‌خواهد درباره شخصیتش بحث کند، می‌گویم: در فیلمنامه آمده است. اگر بگوید "ولی انگیزه من چیست؟" می گویم"دستمزدی که می گیری! " #علی_حاتم
Mostrar todo...
8.26 MB
میشل فوکو  معتقد بود قبل از قرن هیجدهم اعدام در ملا عام و تنبیه بدنی و شکنجه شیوه هایی رایج برای مقابله با بزهکاران و مخالفان بود. اما به تدریج از اواخر قرن هیجدهم و اوایل سده نوزدهم روش های مدرن کتترل و مراقبت جایگزین شدند. به جای شکنجه و حذف فرد خاطی ، رویه اصلاح او در پیش گرفته شد. جای جلادان و شکنجه گران را  ممدکاران اجتماعی گرفتند و از روان پزشکان و مشاوران برای اصلاح روح و روان مجرم بهره گرفتند.  شکنجه و  مثله کردن بدن فرد مجرم جای خود را به نظارت و کنترل بر بدن و افکار او می دهد. روش های بکار گرفته شده از سوی نهاد قدرت در دوران مدرن برای نظارت و کنترل زندانیان،‌ در متن جامعه نیز برای کنترل و نظارت بر مردم استفاده می شود. با این وجود همچنان در سده بیست و یکم شکنجه های بدنی امری است رایج که به شیوه های متفاوت و گاه موثرتر بکار گرفته می شود. از شوک الکتریکی و غرق مصنوعی در گوانتانامو و ابو غریب تا شکستن دست و پا ، اعدام مصنوعی، مثله کردن بدن و تجاوز در زندان حکومت های مستبد و توتالیتر در اقصی نقاط جهان. تسلط بر افکار و روح و روان زندانی نیز به طرق مختلف صورت می گیرد: ماه ها سلول انفرادی ، فشار آوردن به اعضای خانواده و تهدید آنها ، و سرانجام اعمال روش هایی که بطور غیر مستقیم باعث حذف زندانی می شود؛ مانند عدم دسترسی به موقع به پزشک و تهیه نکردن داروهای ضروری که زندانی را با خطر مرگ مواجه می کند. سلطه و نظارت بر بدن و افکار مخالفان در  همه ادوار تاریخ و در تمام تمدن ها به روش های گوناگون اعمال شده است. برخی روش های نوین نظارت در دوران مدرن ممکن است‌ در ظاهر نرم تر به نظر آیند اما در عوض کارایی و قدرتی به مراتب بیشتر دارند. #علی_حاتم
Mostrar todo...
تربیت متفکران ایدئولوگ یکی از شخصیت های فرعی ولی مهم رمان " تربیت احساسات " اثر گوستاو فلوبر _ که داستان آن در نیمه اول سده نوزدهم در  پاریس می گذرد _ فردی است به نام هوسونه؛ جوانی از طبقه متوسط که به هنر  و ادبیات علاقه دارد و سالها تلاش می کند تا در این عرصه به موفقیت و شهرت دست یابد اما شکست می خورد. سپس دست به انتشار روزنامه می زند ولی باز هم ره به جایی نمی برد. هوسونه که در رسیدن به آمال و آرزوهای خویش ناکام مانده به مرور تبدیل به آدمی می شود که با تمام قوا به هنرمندان و نویسندگان موفق حمله می کند. اما خطرناک ترین دگردیسی در شخصیت وی آن گاه رخ می دهد که حاضر می شود برای تثبیت جایگاه خود در میان طبقه بورژوا در راستای  سیاست های فرهنگی حکومت حرکت کند. هوسونه مدارج ترقی را در نظام حاکم به سرعت می پیماید و سرانجام به مرتبه ای می رسد که تمام نشریات و فعالیت های ادبی و هنری تحت نظارت و کنترل او قرار می گیرد. پی یر بوردیو ، رمان هایی مانند تربیت احساسات فلوبر را حاوی نگرش های عمیق سیاسی و جامعه شناختی می دانست. در تحلیل این رمان، بوردیو شخصیتی مثل هوسونه را جزو متفکران دون پایه ای قرار می دهد که در تقویت دستگاه‌ سانسور و سرکوب نقش مهمی ایفا می کنند. نظام های اقتدار گرا  به چنین افرادی نیاز دارند و حتی برای تربیت متفکرانی از این دست، مراکز آموزشی و دانشگاه هایی ویژه تاسیس می کنند تا ایدئولوگ هایی را پرورش دهند که احساسات و اندیشه های هنرمندان و متفکران نخبه را سرکوب و خود آنها را از صفحه روزگار حذف نمایند. #علی_حاتم
Mostrar todo...
بیگانه ی کامو #علی_حاتم امروز مادرم مرد.شاید هم دیروز.نمی دانم... مشهورترین رمان کامو با این جمله ها آغاز می شود و راوی آن مردی است به نام "مورسو". مورسو را اغلب بی تفاوت ترین و بی احساس ترین شخصیتی که در تاریخ ادبیات داستانی خلق شده قلمداد کرده اند؛نماد مجسم پوچی.او مردی را به قتل می رساند و به اعدام محکوم می شود،ولی از عمل خود پشیمان نیست.فقط اعصابش از کاری کرده خرد است. کامو درباره ی اثرش گفته:"در جامعه ی ما هرکس که در مراسم خاکسپاری مادرش گریه نکند می تواند به اعدام محکوم شود."اما منظور کامو این نبود که مورسو به دلیل تهی شدن از عواطف انسانی دست به قتل می زند و نهایتا اعدام میشود.مورسو برای این محکوم به مرگ است که قواعد بازی را رعایت نمی کند. ضد قهرمان کامو طبق نشانه های موجود در متن،مردی بی احساس و بی تفاوت نیست،چون به دوستان خود(رمون) کمک می کند و به ماری (دوست دخترش)علاقه دارد،هرچند عاشقش نیست.کامو اعتقاد داشت مورسو بر خلاف دیگران اهل تظاهر نیست.حاضر نیست احساساتش را پنهان کند یا بنا به مصلحت دروغ بگوید.جامعه بلافاصله در برخورد با چنین افرادی احساس خطر کرده و آنها را به شیو ه های گوناگون طرد یا حذف می کند.مورسو که از مرگ مادرش ناراحت نیست دلیلی نمی بیند جلوی دیگران اشک بریزد یا وقتی از قتلی که انجام داده پشیمان نشده،کار خود را توجیه نمی کند و به دنبال عفو و بخشش نیست.کامو از طریق شخصیت مورسو باورها و رفتارهای اخلاقی ما را به چالش می کشد.اگر اخلاق را زیر پا نمی گذاریم تنها به این دلیل نیست که به اصول اخلاقی واقعا اعتقاد داریم،بلکه می ترسیم از سوی دیگران طرد شویم.می ترسیم قانون ما را مجازات کند.نگران عذاب اخروی هستیم.هراسی که در ما نهادینه شده و باعث میشود قبل از هر چیز،اخلاق را برای حفظ منافع شخصی رعایت کنیم،نه برای حفظ منافع جامعه یا از روی نوع دوستی.مورسو برای اصول اخلاقی حاکم بر جامعه کوچکترین ارزشی قائل نیست، ولی ریا کار هم نیست. صداقت غریبی دارد که او را در نظر ما یک بیگانه جلوه می دهد. صداقتی که اتفاقا پیوند عمیق تری با اخلاق راستین دارد. کامو نیز مثل نیچه ضربه ی مهلکی به بنیان اخلاق وارد می کند.هدفش نابودی آن نیست ،چون نقد اخلاق مرسوم، خود عملی است بغایت اخلاقی
Mostrar todo...
به بهانه سالروز تولد عباس کیارستمی کیارستمی و روح زمانه هنرمندان و فیلمسازان برجسته ای هستند که آثارشان بیانگر روح زمانه خویش و حقایقی فراتر از تاریخ نگاری های رسمی است.به همین دلیل ارسطو هنر را فلسفی تر از تاریخ میدانست.چون تاریخ به شرح جزییات وقایع و رویدادها میپردازد و هنر به حقیقت نهفته درپس رویدادها. کیارستمی یکی از هنرمندانی بود که آثارش انعکاس روح حاکم بر دوران بود. فیلمهایی که بویژه در دهه شصت درباره کودکان و نوجوانان ساخت همچون سندی ورای روایت های رسمی نشان میدهد برنسل نوجوانان دهه شصت و نسل های بعدی در سیستم آموزشی و تربیتی این مملکت چه گذشته است. سیستمی متاثرازاعتقادات و فرهنگ مسلط بر خانواده ها و کل جامعه. کیارستمی مستند " قضیه شکل اول ،قضیه شکل دوم " را سال ۱۳۵۸ ساخت.فیلم معضلی را مطرح میکرد که سایه اش بر فضای آموزشی و سیاسی دوران قبل و پس از انقلاب سنگینی میکرد. دانش آموزی از ته کلاس صدا در می آورد.معلم که نمی تواند فرد خاطی را پیدا کند.تصمیم میگیرد دانش آموزان دو ردیف آخر کلاس را یک هفته تنبیه کند،مگر اینکه فرد خاطی را لو دهند.در شکل اول قضیه یکی از دانش آموزان دوست خود را لو میدهد و در شکل دوم،آنها مقاومت میکنند و حاضر به معرفی فرد خاطی نمیشوند.والدین و شماری از چهره های مشهور فرهنگی و رجال سیاسی آن دوران(کیانوری،خلخالی،قطب زاده و...) درباره رفتار معلم و واکنش دانش آموزان نظر میدهند.جالب اینجاست که برخی از والدین مثل برخی از چهره های سیاسی با لو دادن فرد خاطی موافق اند. فیلمساز غیر مستقیم به ما میگوید چگونه شیوه های رایج در تعلیم و تربیت تبدیل به روشی سیاسی در برخورد با مخالفان میشود-برای همین فیلم سالها به محاق توقیف رفت- شبیه همان روش ها و باورهای سختگیرانه ای که در فیلم "خانه دوست کجاست" (۱۳۶۵)از زبان پدر بزرگ فیلم شنیده میشود و برای کودک فیلم در تلاش اودیسه وارش چالشی جدی ایجاد میکند.احمد باید دفتر مشق دوستش را که سهوا در کیفش جا مانده به دست او در روستایی دیگر برساند،چون معلم دوستش را تهدید کرده اگریکبار دیگر تکلیفش دردفتر انجام ندهد از مدرسه اخراج خواهد شد.تهدید معلم به تنبیه ، مادری که به احمد اجازه خروج از خانه نمیدهد، پدربزرگی که در قهوه خانه سر راه نشسته و او را مورد بازخواست قرار میدهد،همه موانعی هستند ناشی از باورهای سختگیرانه در تعلیم و تربیت که پی آمد آن چیزی نیست جز عدم ارتباط بین نسل ها. کودک فیلم که به ناچاربدون اجازه از خانه خارج شده، خانه دوست را پیدا نمیکند و در بازگشت خود تنبیه میشود، اما تکالیف دوستش را در دفتر جا مانده مینویسد تا او تنبیه نشود.پیام کیارستمی ساده اما تاثیر گذار بود. درسخت ترین شرایط" دوستی"میتواند راهگشا باشد.گویی در تقابل با روش های سنتی و خشنی که از خانواده ها ومدارس آغاز وبه عرصه سیاست ختم میشد، این نسل چاره ای جز این نداشت که خودش هوای خودش را داشته باشد.نسلی که یکسال بعد از اکران "خانه دوست" در جشنواره فیلم فجر برای تماشای یک فیلم مستند صف طویل و بی سابقه ای را جلوی سینماهای شهر قصه و آزادی تشکیل داد.برای تماشای وضعیت دانش آموزانی که مشق شب برایشان همچون کابوسی هولناک است.فیلم "مشق شب" دردی مشترک را به نمایش گذاشت.کیارستمی با عینک تیره اش پشت میزی نشسته بود و از بچه های مضطربی که تکلیف سنگین شان را انجام نداده بودند، علت را جویا میشد.مشق شب نقدی تمام عیار بود بر نظام آموزشی حاکم و واکنش های بسیاری را برانگیخت.گفتند فیلم به لحاظ روش تحقیق و پژوهش ایراد دارد و با نشان وضعیت یک مدرسه نمیشود کل سیستم اًموزش را زیر سئوال برد.اما برای نسلی که در آن شب سرد زمستانی بخاطر دیدن فیلم کیارستمی از ماموران انتظامی و کارکنان سینما به علت ازدحام بیش از حد رفتار خشونت آمیز دیده بود، خشونت و سخت گیری بخاطر انجام ندادن تکالیف واقعیتی غیر قابل انکار بشمار میرفت.آن شب بغض خیلی ها هنگام تماشای فیلم ترکید، چون فیلمساز از حقیقتی پرده برداشته بود که در مورد همگان صدق میکرد. حقیقتی که در هنر بارنمایی میشود ، نه در آمارهای رسمی و گزارش های دولتی. تماشاگران با کودک مضطرب فیلم که بدون حضور دوستش قادر نبود از حفظ شعر بخواند،همذات پنداری کردند .در پایان فیلم یار دبستانی او کنارش ایستاد تا ترسش بریزد و شعر یادش بیاید .همین نسل بود که سالها بعد در مجادلات سیاسی دهه هفتادو هشتاد سرود یاردبستانی را -که اتفاقا ساخته دهه شصت بود- دوشادوش هم خواندند . کیارستمی نشان داد بر خلاف نظر مخالف شان ازپشت عینک تیره اش به روشنی عمق جامعه خویش را رصد کرده است و روح زمانه اش را میشناسد. او در سخت ترین لحظات دوران، امید را در دوستی و پشت هم ایستادن جستجو کرد.این چنین است که فیلمسازی جهانی میشود و بدین سان است که بقول فروغ یکی میمیرد و یکی میماند #علی_حاتم
Mostrar todo...
نیچه و خاستگاه اخلاق از نظر نیچه خاستگاه اخلاق و مفاهیم کلیدی آن مثل "گناه" ، "وجدان" ، " تقدس" ، "وظیفه" ،"خیر" و "شر" در قلمروی امور مادی و تعهدات حقوقی است. مفاهیم اخلاق حقایقی آسمانی و روحانی نیستند، بلکه برساخته ی روابط زمینی و مادی اند. نیچه ریشه ی احساس گناه، احساس تعهد و وظیفه را در ابتدایی ترین و کهن ترین روابط انسانی یعنی دادو ستد می داند. رابطه ی بین خریدار و فروشنده و طلبکار و بدهکار در هر تمدنی یافت می شود.خرید و فروش در اصل به معنای این است که یکی خود را با دیگری می سنجد؛ در نتیجه قیمت گذاری ، ارزش گذاری و یافتن برابری برای برطرف کردن نیازها شکل می گیرد؛ و از درون چنین روابطی است که مفاهیمی چون حق شخصی ، تعهد، گناه و غیره ساخته می شود.نیچه که خود استاد فیلولوژی کلاسیک ( زبان شناسیِ تاریخی) بود، از طریق بررسی ریشه ی واژگان و مفاهیم اخلاق در تمدن های کهن ، دست به " تبارشناسی" باورهای اخلاقی می زند. به طور مثال ، در زبان آلمانی مفهوم اصلی اخلاق ، یعنی گناه و خطا (Schuld)، بر گرفته از مفهوم مادی و زمینیِ Schulden به معنای بدهی است. و در نقطه ی مقابل واژه ی Glãubiger به معنای با ایمان یا مومن، طلبکار هم معنی می دهد.در طول تاریخ، گناهکار را کیفر داده اند، نه به این دلیل که وی را پاسخگوی رفتار خود می دانستند یا اینکه او سزاوار کیفر است، بلکه همان گونه که والدین هنوز کودکان خود را تنبیه می کنند،خشم خود را بر سر کسی خالی می کردند که سبب آسیب یا زیانی شده است.معادله ی آسیب و درد، قدرت خود را از رابطه ی دیرینه و قرار دادی بین طلبکار و بدهکار می گیرد.بنابراین به باور نیچه، معانی دنیای اخلاق، اموری ذاتی، مطلق و ‌مقدس نیستند، بلکه این جهانی و وابسته به روابط شخصی و اجتماعی اند. #علی_حاتم منبع: #نیچه ، ویلهلم فردریش. " تبارشناسی اخلاق". ترجمه داریوش آشوری.موسسه ی انتشارات آگاه.
Mostrar todo...
Elige un Plan Diferente

Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.