عاشقانه ها و دل نوشته ها
ارتباط با مدیر @ara_ariaee48
Mostrar más189
Suscriptores
Sin datos24 horas
Sin datos7 días
Sin datos30 días
- Suscriptores
- Cobertura postal
- ER - ratio de compromiso
Carga de datos en curso...
Tasa de crecimiento de suscriptores
Carga de datos en curso...
نوستالژی
روزگاری شهر ما خلوت و خیلی شیک بود
کوچه ها هم خالی از دود و کمی باریک بود
خانه ها خشت و گلی اندیشه ها جنس طلا
قلب های مردمان خیلی به هم نزدیک بود
داخل هر خانه بابا بود و فرزندان او
زندگانی دور هم خیلی دراماتیک بود
نه سونا بود و جکوزی نه که مستر نه اپن
مطبخی بود و غذای مادران آنتیک بود
با اجاق هیزمی حالی به حالی می شدیم
بعد هر وعده غذا دعوا سر ته دیک بود
مردمان دلشاد و دلها مهربان و غم نبود
جشن و شادی بود و کار ما همه تبریک بود
زنگ موسیقی جدا و زنگ دینی هم جدا
یعنی هر چیزی به جای خویشتن تفکیک بود
مرزهای مهربانی بیش از این جغرافیا
از فلات تبت و پامیر تا تاجیک بود
گیسوان دختران بر روی دوش افکنده بود
تار مویی را ندیدم باعث تحریک بود ؟
بعد از آن طوفان سرخ خانمان سوز فلک
کار مردم دائما تقلید یا تشکیک بود
داغ عطش
ابرها خشک و خسیس اند و زمین تفتیده است
این چه دردی است که گلها همگی خشکیده است
و زمین تشنه باران و زمان دلگیر است
و گل باغچه از داغ عطش نالیده است
گل و گلبرگ درختان ز هراس پاییز
فصل تا فصل همه رخت عزا پوشیده است
آنکه می گفت که در سایه خورشید گمیم
اینک از هیبت سرما به خودش لرزیده است
همه جا سرد و سکوت است و شبی تاریک است
نفسی هست ولیکن نفسی نومید است
ماهی تنگ بلوری که به رقص آمده بود
پشت این پنجره ها داغ شقایق دیده است
دست های که بلند است به درگاه خدا
شک ندارم که در آن نور خدا تابیده است
می رسد باز گره پشت گره از چپ و راست
چه قدر نسخه آزادی ما پیچیده است
#علی_آراسته
زمین چرکین
ابرها تیره زمان خسته زمین چرکین است
و زمین از غم آلوده شدن غمگین است
گل لبخند به لب های همه خشکیده است
یارب این دلهره ها رسم کدامین دین است
خواب دریاچه و ماهی همه بر هم خورده است
رودها خشک و دل سوسن و گل خونین است
تا که بر گرده هر شاخه رد شلاق است
شهر تا شهر نفس ها همگی نفرین است
بنویسید به دیوار مساجد اینجا
دستها خالی و سجاده چرا رنگین است
برگ ها یک به یک از شاخه جدا افتادند
این غمی را که به جا مانده غم سنگین است
مردم شهر کجایند بدانند اینجا
آن مترسک که به باغ است فقط چوبین است
می شود همدم ارباب سیاست گاهی
هر کسی را که پی مد والضالین است
#علی_آراسته
لعنتی اینحا بمان چشمت اسیرم میکند
لذت آغوش تو چون شیر شیرم میکند
بانوی شعرو خیالم لحظهای بامن بمان
تا بدانی که چرا عشقت اسیرم می کند
بس که ماندم بی تو من در کلبه تنهایی ام
فکر دوری از تو هم بد جور پیرم می کند
بوسه از لبهای تو طعم شراب خانگی است
وای برمن کاین شرابت سر به زیرم می کند
گرمی دستان تو من را هوایی کرده است
بی هوایت زندگی منت پذیرم می کند
دوش من آهسته می گفتم به قاب عکس تو
لعنتی اینجا بمان چشمت اسیرم می کند
#علی_آراسته مشهد
تا تو بودی کشور ما سربه سر فرهنگ داشت
کی چنین با اهل عالم او سری از جنگ داشت
سر به سر تاریخ ما تاریخ مهر است و وفا
کی به این اندازه در خود لکه ای از ننگ داشت
هر چند که بر مسند کارید همه
اما به یقین مسئله دارید همه
عمریست که با نام شهیدان عزیز
بر گرده مردمان سوارید همه
#علی_آراسته
یک عمر دم از مال و زر و پول زدید
در خلوت خود که آب شنگول زدید
امروز همه یقین نمودند شما
عمریست که این جامعه را گول زدید
#علی_آراسته
مثل یک عکس که در چهره جام افتاده است
شور و حالی به من از شرب مدام افتاده است
شاعری مست در آیینه تصویرش گفت
طشت رسوایی تان از سر بام افتاده است
#علی_آراسته
از عطر خوش شراب بر می خیزیم
با رقص حباب آب بر می خیزیم
با جهل و جنون به خواب رفتیم اما
با عشق تو ما ز خواب بر می خیزیم
#علی_آراسته
برخیز که شهر در خروش آمده است
با پیکر عشق روی دوش آمده است
از این همه دزدی و فساد و تزویر
خون دل مردمان به جوش آمده است
#علی_آراسته
Elige un Plan Diferente
Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.