میرا

این کتاب رو وقتی بهم هدیه داد که بدترین اتفاق دنیا واسم افتاده بود و دربدرترین حال روحی ممکن بودم حالا بعد هفت ماه آماده شدم بخونمش و یادم افتاد قبلاً یک بار هم در ۱۶ سالگی خوندمش و گمونم باید یک بار دیگه هم بخونمش! نیایش رو می‌شه در صفحه‌های این کتاب پیدا کرد. عجیب نیست که وقتی کسی بهت کتاب هدیه میده انگار تو تک تک صفحه‌های کتاب کنارته؟ نمی‌دونم. خلاصه این کتاب برام مثل آب روی اتیش بود و امشب لااقل برای این که از خودم متنفرم حس بدی ندارم.

آه آقا ما آدم بد و نابابی نیستیم، فقط روشنایی را گم کرده‌ایم. سقوط/آلبر کامو

مگر بزرگ‌ترین مانع رهایی ما این نیست که اول از همه خودمان خودمان را محکوم می‌کنیم؟ سقوط/آلبر کامو

آیا می‌دانید موجود تنها که در شهرهای بزرگ سرگردان است چه حالی دارد؟ سقوط/آلبر کامو

هنوز از حرفه‌ام گذران می‌کردم، اگرچه شهرام بر اثر زبان‌درازیهایم لطمه‌ی بسیار دیده بود و بی‌نظمی زندگیم اشتغال منظم به حرفه‌ام را به خطر انداخته بود. سقوط/ آلبر کامو

بی‌علاقگی و بی‌قیدی، که به همین زودی در من جای بزرگی را فرا گرفته بود، دیگر مقاومتی نمی‌دید و بر اصلی خود می‌افزود. دیگر هیجانی حس نمی‌کردم. خلقی متعادل داشتم، یا بهتر بگویم اصلاً خلقی نداشتم. سقوط/آلبر کامو

انسان می‌خواهد وانمود کند فناناپذیر است و بعد از چندهفته حتی مطمئن نیست که بتواند خود را تا فردا بکشاند. سقوط/البر کامو

تا وقتی نامه‌های حنانه هست جسارتاً حس می‌کنم به هیچ‌کس نیاز ندارم.

بچه‌ها من تقریباً هر فیلم و سریالی ببینم اینجا می‌گم و فایلشم می‌ذارم چون هر سری می‌پرسید ناشناس😭

من و کی؟