آفتابگردون

یه‌جوری ذائقه غذای شمالی دارم که انگار تو شناسنامم زده اصل لاهیجان

این عکس منو فرنو یه‌جوریه انگار داریم جنازه جا‌به‌جا می‌کنیم.

پسرا اینجورین که اول مختو میزنن بعد میبین کار دارن و وقت نمیکنن

خوشحال می‌شم نرینم❤️

تظاهر به بیخیالی واقعا جوابه. ناخودآگاه به خودت میای می‌بینی تخمدانتم نیست که امتحان داری.

اگه با آدم درستی زندگی کنی می‌تونی انتخاب کنی که بری دنبال علایقت و تشویق بشی و حس کنی یک نفر با تمام قدرتش پشتت ایستاده، اون‌وقت می‌فهمی که زندگی قشنگه.

منم فوبیای تلف شدن عمر دارم راستش. یعنی همیشه این‌جوری‌ام که خب دهه بیست داره به فاکِ فنا می‌ره یه‌کاری بکن! چرا دستاورد قابل‌قبولی درحد این دهه نداری؟ و گاهی این افکار تا حد مرگ من‌و می‌ترسوندن...

به‌نظرم حسن شماعی زاده خیلی پارتنر خوبی بوده، یه زبون جدید یاد میگرفته تا بگه دوستش داره، باهاش بیدار می‌شده، باهاش بیمار می‌شده، اگه باهاش قهر بوده حسن آشتی بوده. : talaa