cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

мy ιTsa

به نام عشقی که خود خدای من است:)! در میان این همه غوغا و شر عشق یعنی کاهش رنج بشر عشق یعنی تشنه ای خود نیز اگر واگذاری آب رابر تشنه تر عشق یعنی دشت گل کاری شده در کویری چشمه ای جاری شده 🔱فرزند ظلمت🔱 لینک چنل: https://t.me/+i2E3w20mKi1jMGE0

Show more
Advertising posts
395
Subscribers
No data24 hours
-3937 days
-38730 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

00:22
Video unavailable
باز من رفتم سراغ فلشی که ویدیو های ماکان توشه 🥲
Show all...
نظرات فراموش نشه👀
Show all...
❤‍🔥 11
Photo unavailable
یه شات در راه است 🥲
Show all...
❤‍🔥 18
پارت رو خوندی؟Anonymous voting
  • معلومه 😎
  • واستا ببینم چیشد 👀
  • نه شب قبل خواب میخونم 😴
0 votes
❤‍🔥 4
#ورق_هشتاد_دو راوی:امیر با حس نفس تنگی ازش جدا شدم و پیشونیشو بوسیدم . ازش فاصله گرفتم و دستاشو باز کردم . خم شدم و پاهاشو باز کردم . همین که آزاد شد از جاش بلند شد و منو کشید توی بغلش . -امیر!نباید میومدی! ایرپاد رو از گوشم در آورد و گذاشت توی گوشش. -شانس بیارید زنده نیفتید دستم! ایرپاد رو در آورد و انداختش توی جیبم . -نباید میومدی !نباید! لباشو کوبید روی لبامو چشماشو بست . مثل تشنه ای که به آب رسیده لبامو می‌بوسید و دستای من بود که تن زخمیشو لمس میکرد . با صدای شکسته شدن در و وارد شدن نیلسون به اتاق از هم جدا شدیم . نیلسون:رییس!حالتون خوبه؟ -من خوبم احمق ولی تو قرار نیست امشب خوب باشی! نیلسون:بابتش شرمنده ام ولی الان تنها چیزی که مهمه جون شماست ! -ببند دهنتو ! احمق! +گوشی و وسایلش توی واحد رو به روعه! نیلسون سری تکون داد و از سره راه رهام که داشت منو پشت سرش میکشید و از خونه بیرون می‌رفت کناره گرفت . از ساختمون پر سرو صدای خانواده ی لیونل بیرون اومدیم و کاملیا جلوی در به ماشین نیلسون تکیه زده بود . پشت سرمون نیلسون اومد پایین . کاملیا:رییس!حالتون خوبه؟ -چطور تونستی همچین حماقتی بکنی؟ کاملیا:متاسفم بابتش رییس! -فرمانده عملیات کی‌بود؟ کاملیا:بنو! -لعنت!مجموعه خبردار شدن؟ کاملیا:متاسفانه کنترل این وضعیت از دست من خارج بود!خود شخص فخری خانم دستور صادر می‌کردن! -لعنت! بنو از ساختمون خارج شد و با فاصله از رهام ایستاد. بنو:امیدوارم حالتون خوب باشه ! -احمقققق! با فریاد رهام از جا پریدم و نگاهی به چهره ی آشفته ی بنو انداختم. بنو:هر مجازاتی که لازم باشه با جون و دل می پذیرم! نیلسون:منم همینطور -نظرتون چیه سگ عزیزم دیکتونو به جای آدامس بجوئه؟ کاملیا:رییس من هم باید مجازات بشم! -تو که غذای شیتزویی!احمق ! ازشون جدا شد و دره ماشین رو‌ باز کرد و بهم اشاره کرد که سوار شم . سوار ماشین شدیم وراننده حرکت کرد. -حالت خوبه؟ +عالی ام!فقط ... -زندس! +از کجا میدونی؟ -عمق ضربه ات زیاد نبود ! هنوز اونقدر یاد نگرفتی که بتونی با یه ضربه آدم بکشی! +بابت اینکه نتونستم بهت بفهمونم همه چیز نقشه است متاسفم! -فدای سرت همینکه نبوسیدیش برام کافیه!اگر اون اتفاق میفتاد میمردم! +من بارها جلوی تو جولیان رو بوسیدم چطوری ... دویید توی حرفم -منم هربار مردم و زنده شدم!امیر من هرچی گفتم رو جدی گفتم ! جدی جدی غلط کردم که به تیامو نزدیک شدم . واقعا غلط کردم که اذیتت کردم . شکر خوردم اگر ترکت کردم! منو بابت همه ی اشتباهاتم ببخش! +اندازه ی کافی تنبیه شدی از حالا بهت یه فرصت جدید میدم تا بتونی خوش بختم کنی! لبخند عمیقی روی لباش نشست و دستش دور بدنم پیچ خورد . پیشونیمو بوسید و سرشو تکیه داد به سرم . راننده به سمت خروجی خیابون رفت . وسط خیابون اصلی ای که سوار اون تاکسی سبز رنگ شدم یه هلیکوپتر منتظرمون بود . با توقف ماشین پیاده شدیم . روی این شهر انگار خاک مرده ریختن ! هیچکس از خونه اش بیرون نمیاد . چشم چرخوندم و اون راننده ی تاکسی عجیب غریب رو دیدم که کنار تاکسی داغونش خیره شده بود به ما! رومو ازش گرفتم و همراه رهام سوار هلیکوپتر شدم . . . . #۸۲
Show all...
28❤‍🔥 2
درود دوستان ، پارت جدید داریم🥲 بفرمایید:
Show all...
❤‍🔥 4
#ورق_هشتاد_دو راوی:امیر با حس نفس تنگی ازش جدا شدم و پیشونیشو بوسیدم . ازش فاصله گرفتم و دستاشو باز کردم . خم شدم و پاهاشو باز کردم . همین که آزاد شد از جاش بلند شد و منو کشید توی بغلش . -امیر!نباید میومدی! ایرپاد رو از گوشم در آورد و گذاشت توی گوشش. -شانس بیارید زنده نیفتید دستم! ایرپاد رو در آورد و انداختش توی جیبم . -نباید میومدی !نباید! لباشو کوبید روی لبامو چشماشو بست . مثل تشنه ای که به آب رسیده لبامو می‌بوسید و دستای من بود که تن زخمیشو لمس میکرد . با صدای شکسته شدن در و وارد شدن نیلسون به اتاق از هم جدا شدیم . نیلسون:رییس!حالتون خوبه؟ -من خوبم احمق ولی تو قرار نیست امشب خوب باشی! نیلسون:بابتش شرمنده ام ولی الان تنها چیزی که مهمه جون شماست ! -ببند دهنتو ! احمق! +گوشی و وسایلش توی واحد رو به روعه! نیلسون سری تکون داد و از سره راه رهام که داشت منو پشت سرش میکشید و از خونه بیرون می‌رفت کناره گرفت . از ساختمون پر سرو صدای خانواده ی لیونل بیرون اومدیم و کاملیا جلوی در به ماشین نیلسون تکیه زده بود . پشت سرمون نیلسون اومد پایین . کاملیا:رییس!حالتون خوبه؟ -چطور تونستی همچین حماقتی بکنی؟ کاملیا:متاسفم بابتش رییس! -فرمانده عملیات کی‌بود؟ کاملیا:بنو! -لعنت!مجموعه خبردار شدن؟ کاملیا:متاسفانه کنترل این وضعیت از دست من خارج بود!خود شخص فخری خانم دستور صادر می‌کردن! -لعنت! بنو از ساختمون خارج شد و با فاصله از رهام ایستاد. بنو:امیدوارم حالتون خوب باشه ! -احمقققق! با فریاد رهام از جا پریدم و نگاهی به چهره ی آشفته ی بنو انداختم. بنو:هر مجازاتی که لازم باشه با جون و دل می پذیرم! نیلسون:منم همینطور -نظرتون چیه سگ عزیزم دیکتونو به جای آدامس بجوئه؟ کاملیا:رییس من هم باید مجازات بشم! -تو که غذای شیتزویی!احمق ! ازشون جدا شد و دره ماشین رو‌ باز کرد و بهم اشاره کرد که سوار شم . سوار ماشین شدیم وراننده حرکت کرد. -حالت خوبه؟ +عالی ام!فقط ... -زندس! +از کجا میدونی؟ -عمق ضربه ات زیاد نبود ! هنوز اونقدر یاد نگرفتی که بتونی با یه ضربه آدم بکشی! +بابت اینکه نتونستم بهت بفهمونم همه چیز نقشه است متاسفم! -فدای سرت همینکه نبوسیدیش برام کافیه!اگر اون اتفاق میفتاد میمردم! +من بارها جلوی تو جولیان رو بوسیدم چطوری ... دویید توی حرفم -منم هربار مردم و زنده شدم!امیر من هرچی گفتم رو جدی گفتم ! جدی جدی غلط کردم که به تیامو نزدیک شدم . واقعا غلط کردم که اذیتت کردم . شکر خوردم اگر ترکت کردم! منو بابت همه ی اشتباهاتم ببخش! +اندازه ی کافی تنبیه شدی از حالا بهت یه فرصت جدید میدم تا بتونی خوش بختم کنی! لبخند عمیقی روی لباش نشست و دستش دور بدنم پیچ خورد . پیشونیمو بوسید و سرشو تکیه داد به سرم . راننده به سمت خروجی خیابون رفت . وسط خیابون اصلی ای که سوار اون تاکسی سبز رنگ شدم یه هلیکوپتر منتظرمون بود . با توقف ماشین پیاده شدیم . روی این شهر انگار خاک مرده ریختن ! هیچکس از خونه اش بیرون نمیاد . چشم چرخوندم و اون راننده ی تاکسی عجیب غریب رو دیدم که کنار تاکسی داغونش خیره شده بود به ما! رومو ازش گرفتم و همراه رهام سوار هلیکوپتر شدم . . . . #۸۲
Show all...
کامنت های برتر هفته 😂 پاره شدم سره اینا 🤣👌
Show all...
🌚 5
حالا همین برعکس بود رهام رفته بود تو حلقه طرفا
Show all...
❤‍🔥 7👍 1
امیر عجب ماسکشیه
Show all...
❤‍🔥 5