cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

• آمـوجـ •

مبتلایم کرده‌ای ، درمان نمی خواهم که عشق بی‌گمان شیرین‌ ترین بیماری دورانِ ماست❤️‍🔥☀️

Show more
Advertising posts
658
Subscribers
No data24 hours
-47 days
-2030 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

Photo unavailable
کاش اینجا بودی، همین کنار خودم! و من یادم می رفت که خسته ام، خرابم، ویرانم...🌾
Show all...
https://t.me/+TQAquAFGZTo2YzM0
Photo unavailable
عادت کرده بودم...به اینکه نگاهم کنی به اینکه لمسم کنی، به اینکه حرف بزنی، عادت کرده بودم که بنویسی...از چشمام، از دستام، از قلبم...انقدر عادت کردم که یادم رفت حرف بزنم...یادم رفت بنویسم...یادم رفت پلک بزنم...به جاش...یه کار دیگه کردم...اون زیبایی ها رو...ریختم توی دل پالت...اون زیبایی ها رو...به رخ تمام آدمای مارسی کشیدم...چشمات ژنرال...چشمات و...اون زیبایی غیرقابل درکت و رو آسمون قلبم نقاشی کردم
Show all...
https://t.me/+gjjdQVs9YR84Mzc0
Photo unavailable
دستانت، ذات شعرند در فرم و معنا! بی دستانت، نه شعر بود، نه نثر نه چیزی که به آن ادبیات گویند! همون انگشتانی که تار های نازک و کشیده ی ویالون را لَمس میکنند... لمسِ خنده هایت با لب های ترک خورده ام. دوست داشتنت که متعلق به سال ها قبل بود چگونه سیر شود چشمم از تماشایت؟
Show all...
https://t.me/+G0PiR2SheiozM2M8
Photo unavailable
من دل‌تنگتم، من دلم برات تنگ شده! هزار بار ویدیو گرفتم، ویس گرفتم بفرستم برات ولی نتونستم. ترسیدم از صدای سردت، ترسیدم از اون‌جوری که بد باهام حرف می‌زدی. ترسیدم از اون کلمه‌‌های سردی که به کار می‌بردی و من رو لال می‌کردی. دیگه نمی‌تونم باهات حرف بزنم. اگر می‌دونستم تهش قراره این‌طور بشه هیچ‌وقت عاشقت نمی‌شدم. حالم بده... چدا گذاشتی من‌عاشقِ تو بشم؟ چرا گذاشتی من همه حرفات رو باور کنم، دوست داشتنت رو باور کنم؟ چرا گذاشتی؟ چرا بهم گفتی دوستم داری؟ چرا؟
Show all...
https://t.me/+wjHOX_VfK_QyNWY0
واقعا بابت تاخیر زیادی که توی پارت گذاری افتاده متاسفم ، راستش من سفرم یه ده روزی میشه و اصلا وقت نوشتن ندارم دو ، سه روز دیگه برمیگردم خونه و براتون حسابی پارت میذارم تا جبران این چند روز بشه ، مرسی ازتون که همیشه همراه آموج هستین دوستون دارم و ماچ به کله هاتون🩵
Show all...
Photo unavailable
-اینجا اومدنت پایِ من نبود،بود؟ =تو نمیتونی یه سری چیزارو بفهمی وقتی تو موقعیتش نبودی. -کلیشه ای حرف میزنی عزیزِ قلبم.. =کلیشه ای حرف زدن از با کنایه حرف زدن بهتره. -کنایه ای حرف نزنم؟باشه،نمیزنم،میشه بهم بگی چطوری حرف بزنم تا بفهمی کلِ داراییمو سوزوندی؟!...
Show all...
https://t.me/+DY2RL8OoBygzMDA0
Photo unavailable
لیوان آبو توی دستم چرخوندم و گفتم: «یادته گفتی چیزی که توی قلبمونه نمیزاره که خیلی از هم دور بمونیم؟» خودکارو بين انگشتاش فشار داد، دستشو به پیشونیش گرفت و مصمم گفت: «ما الان درباره‌ی این صحبت نمی‌کنیم.» بی توجه به حرفش، با پوزخند ادامه دادم: «حالا فاصلمون اندازه‌ی یه میزه، اندازه‌ی چندسال، اندازه‌ی دوتا دنیای مختلف، اندازه‌ی گناهکار و درستکار.» دوباره دستشو روی پیشونیش کشید؛ عادتی که قبلا نداشت‌. «ما موضوع مهم‌تری داریم امیر. خودتو نگاه کن! یادت رفته؟» صندلی رو عقب دادم و ایستادم. «خودمو نگاه کنم؟ منی وجود نداره.» از بالا تا پایین به خودم اشاره کردم. «خیلی وقته که همه، تویی.»
Show all...
https://t.me/+HICU1g_fB7A0N2M0
Photo unavailable
-به چشمام نگاه کن.. زمانی که بین زمین و اسمون معلقی زمانی که به بدترین شکل درد میکشی زمانی که از درد اشک میریزی زمانی که بخاطر کار نکردت محاکمه میشی زمانی که تنفرت هر لحظه بیشتر میشه زمانی که حد تنفر تو بیشتر از تنفر منه زمانی که قسم میخوری و به خودت قول میدی نفسم رو ببری! -میخوای عاشقی کنی؟ تن و روح من دراختیار توعه مستر اِچ اما بیا به روش خودت پیش برو و عاشقی کن من هم به روش خودم اما شرط میبندم عاشقیِ منه 22ساله بی قید و شرط از عاشقیِ تو خیلی قشنگ تر و پاک تره امتحانش کن، همین حالا..
Show all...
https://t.me/+EkeJHfPsUaNmOTM0
Photo unavailable
+شاید به ظاهر نشون بدم برام اهمیت نداری، ولی همه چیز که به ظاهر نیست. "خیره به چشماش، لرزش مردمک چشماش‌رو میدیدم، آروم زمزمه کرد." _یادته گفتی با همه آدما فرق دارم؟ گفتی عاشقمی؟ "شاخه‌ ‌ای از موهای طلاییش‌رو از روی پیشونیش کنار زدم." +یادمه، گفتم هیچ وقت خودت‌رو با آدمای خسته کننده مقایسه نکن، گفتم هربار میبینمت میمیرم برای قشنگیت هر بار که صداتو میشنوم دوباره متولد میشم و هربار که به چشمات نگاه میکنم دوباره عاشقت میشم. _گفتی این قشنگترین چرخه زندگیته، درسته؟ +کاملا درسته. _و گفتی هیچ تصوری ندارم از اینکه چقدر بهم فکر میکنی و منو میخوای. +درسته‌. _ پس نشونم بده، ثابتش کن!
Show all...
https://t.me/+SJnjNjK6G8QzOWY0
• آمـوجـ • #پارت_دوازدهم امیر ریاحی ده دقیقه ای بود که رهام آزمایش های افرا رو ازم گرفته بود و توی اتاق رفته بود تا مطالعه اش کنه ، من و راما توی تراس نشسته بودیم و مامان بابای رهام رفته بودن این اطراف یه کم قدم بزنن ، از خستگی دلم میخواست بخوابم اما یکساعت دیگه باید برمیگشتم بهداری ، نفسمو آروم فوت کردم بیرون و به راما که داشت کتاب میخوند نگاهی کردم و گفتم: خواهر رهام بودن چه شکلیه؟! راما آروم سرش رو بالا آورد و نگاهم کرد و عینک مطالعه اش رو روی موهاش گذاشت و گفت: از چه نظر؟! شونه ای بالا انداختم و گفتم: از همه نظر به عنوان یه قل ، آخه میدونی من کلا با اینکه آدم برونگراییم زود صمیمی نمیشم با کسی و احتیاط میکنم چون چند بار رفیق صمیمیایی که توی گذشته داشتم بهم نارو زدن و الان برام اعتماد کردن به آدما سخته ولی رهام انگار توی برخورد اول طوری آشنا بود برام که تو بگو ۲۰ ساله میشناسمش ، بیشتر از اینکه حرف بزنه گوش میده و برای من شده یه کیسه بوکس که میام درد و دلام رو مثه مشت میکوبم بهش و اون سعی میکنه با آرامش ذاتیش ، آرومم کنه... راما کتابشو بست لخند ملیحی زد و گفت: راستش قرار نیست خواهر رهام باشی که بتونی این چیزا رو توی وجودش بفهمی ، ببینی و یا تشخیص بدی... درست همین که فقط باهاش زندگی کنی برای دونستن این موضوع کافیه... راما کتابش رو به دیوار تکیه داد و گفت: هیچوقت شب های کنکورمون یادم نمیره که چجوری وقتی خودش داشت از استرس و فشار و کلافگی نصف میشد هوای من رو داشت و سعی میکرد منو تشویق کنه ، آروم کنه و استرسم رو بکشه که بتونم به درس خوندنم ادامه بدم ، متاسفانه بزرگترین مشکل هر نوجوونی توی این مملکت اینه که توی طلایی ترین دوره زندگیشه قراره غول کنکور همه چیزای نرمال زندگیش رو ببلعه و تبدیل کنه به کنکور و همه چیزایی که بهش مربوط میشه... راستش من همیشه میگم که کنکور توی این مملکت داره دستی دستی تروماها و دراماهایی میسازه که واقعا باعث میشه خود من که گذروندمش با پوست و گوشت و استخونم ازش متنفر باشم... راستش رهام سال سومش قبول شد پزشکی و دو سال پشت کنکور بود ، هیچوقت شب بیداریا و خستگیا و حال بدیاش یادم نمیره ولی همیشه طوری جلوی ما وانمود میکرد که فکر میکردی قوی ترین آدم روی زمینه همین رشته پزشکی کوفتی که نسل در نسل توی خانواده ما و شما وجود داره یکی از افتضاح ترین چیزاییا که باهاش رو به رو شدیم ، من همیشه دنبال ادبیات بودم و رهامم عاشق تجزیه تحلیل و فرضیه و نظریه بود و دلش میخواست یه جامعه شناس بشه اما ما انگار از وقتی دنیا میاییم به خاطر خانواده هامون توی شناسنامه هامون پیشوند دکتر رو حتما مینویسن که اعلام کنن این بچه توی ۱۸ سالگی قطعا دکتر میشه و خدای نکرده قرار نیست اشتباهی ازش سر بزنه و دنبال علاقه اش بره. توی این مملکت بزرگترین اجحاف در حق کنکوریاست ولی من میگم کنکور همه چیز نیست ، تعیین کننده نیست ، عامل شکست و پیروزی نیست ، تنها راه موفقیت نیست. کنکور یه وسیله ست که نباید همه عمر و جون سلامتیت رو پاش بذاری ، به نظرم توی دنیای الان کسب مهارت از درس خوندن آکادمیک خیلی خیلی بهتره ، اینکه فکر کنی اگه توی کنکور قبول نشی دیگه زندگیتو باختی و آینده ات رو سیاه کردی یا بالعکس فقط باعث میشه نتونی تا آخر عمرت اونطور که باید و شاید از زندگیت لذت ببری و دائم حس یه آدم شکست خورده و به ته خط رسیده ای رو داشته باشی که در واقعیت اینطوری نیست اما توی ذهن مسمومی که برای ما از کنکور میسازن این داستان حقیقت محض میشه... به نظرم اگه بتونی فقط آدم تلاشگری باشی و به خودت بگی من تلاشمو کردم شد یا نشد ، باقی راه بستگی به خودم و اتفاقاتی که خودم برای خودم رقم میزنم داره درسته وگرنه اگه بگی بود و نبود من به همین امتحان بستگی داره و اگه این کنکور لعنتی نتیجه نده زندگی منم به تهش رسیده و تمام نشون میده چقدر تجمع افکار منفی و مزخرف در رابطه با کنکور تونسته اون آدم رو از پا دراره و با هیولای بزرگتری به اسم فکرای پوسیده دائمی تنها بذاره که دائمم اون آدم توی جنگ با این هیولا شکست میخوره و روز به روز ضعیف تر میشه ، پس به نظر من بزرگترین نشونه های قوی بودن آدما تلاشگر بودن ، اعتماد به نفس داشتن و پذیرفتن شکست و پیروزی اونم درست در زمان صحیحشه ، راستش اون موقع رهام همیشه این حرفا رو برای من میزد امیر و باعث شد من خیلی قوی تر توی سه چهار ماه آخر منتهی به کنکور ظاهر شدم و تونستم اون چیزی که میخواستم رو به دست بیارم و خودشم دقیقا با همین روحیه ای که گفتم پشت کنکور موند تا چیزی که میخواد رو کسب کنه با اینکه هیچکدوممون نه علاقه ای به پزشکی و داروسازی و کلا رشته هامون داشتیم نه تعلق خاطری بهش اما ادامه دادیم چون این یه رسم نانوشته مزخرف توی امثال خانواده ما و البته شماست درست نمیگم؟ نفس عمیقی کشیدم و با نقش بستن چهره مانا توی ذهنم سر تکون دادم #ادامه_دارد...
Show all...