6 430
Subscribers
-1524 hours
-967 days
-55930 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
-سکو سینتو ببینم.. بعد اکه کیرم راست شد میکشمت تو تختم
سوتینمو در میارم و سینههای درشتمو جلوی صورتش تکون میدم
-هشتاده پنج فابریک... منو نکنی امشب میره درت برسام جون...
دستمو روی خشتک بادکردش میکشم و خودمو بهش میمالم
-سالارتم که داره جر میده فاقتو... میدونی من کلفت دوست دارم🔞🤤
https://t.me/+pVBCtv1qkas0ZDZk
https://t.me/+pVBCtv1qkas0ZDZk
برسام... مردی سکسی با تمیلات عجیب و خاموش... ولی وقتی دختره داستان لخت و عور جلوش راه میره...💦
36532
_فسقل کوچولوم خم شو سوراخاتو بنداز بیرون، میخوام بگامت!
نرسیده به لباس عمو چنگ زدم ولی به زور خمم کرد.
_عمو چیکار میکنی؟ من میترسم توروخدا!
_نترس کوچولو. یکم میخوایم باهم بازی کنیم، فقط ممکنه یکم جر بخوری
https://t.me/+9Im4XEaIRFQwNTQ0
https://t.me/+9Im4XEaIRFQwNTQ0
https://t.me/+9Im4XEaIRFQwNTQ0
49830
_چند بار از پشت دادی؟
آروم گونم رو روی تخت گذاشتم و لب زدم:
_باکرم آقا..عمو نمیخواست قیمتم پایین بیاد. برای همین هیچ وقت از جلوم استفاده نکرد.
_بازی دوست داری؟
جای جواب دادن باسنم رو تکون دادم و بیشتر توی دید آقا آوردم.
هومی گفت و دستش رو نوازش وار روی باسنم کشید.
قبل از این که خیس بشم #برس رو برعکس کرد و شروع کرد پشتم فرستادن و انگشتش رو....
https://t.me/+9Im4XEaIRFQwNTQ0
https://t.me/+9Im4XEaIRFQwNTQ0
مـــاهـــ🐠ـــــی
خواندن این رمان برای سنین زیر 18 سال مناسب نیست🔞
50320
#پارت_۲۸۴
سرکار خیلی فکر کردم.
اخر سر هم به این نتیجه رسیدم یه هفته حداقلش صبر کنم. تا اون موقع آبا از آسیاب میفته و اون موقع دست سودا رو میگیرم و توی اون خونه میبرم.
آره…
مطمعنا این بهترین فکر بود.
تا اون موقع نه کسی یادش میموند و نه دیگه داستانی میشد که بخواد خر من رو بگیره و آش نخورده و دهن سوخته بشه.
ولی حیف که نمیدونستم همه چیز قراره برخلاف تصور و برنامه من پیش بره.
کارم تقریباً تموم شده بود که به سودا زنگ زدم.
طول کشید تا جواب داد و صدای قهرآلودش توی گوشم نشست:«
_الو؟!
لبخند نرمی برخلاف ابروهای درهمم کنج لبم نشست. دخترکِ لوسِ من...
_لباس بپوش بابا؛ من دارم حرکت میکنم شام بریم بیرون. باشه؟!
لحن تخسش توی گوشم نشست:«
_نمیخواد.
امتحان دارم بیرون نمیام.
میدونستم واقعاً امتحان نداره و لج کرده. اگه مطمعن نبودم اصرار نمیکردم.
ولی چون میدونستم از لج دیشب اینطور میگه اینبار جدی گفتم:«
_دیگه نگم سودا!
بپوش بابا دارم میام دنبالت باشه؟
طول کشید تا باشه کوتاه بی رغبتی بگه و تماس رو قطع کنه.
نفسم رو محکم بیرون دادم و از جام بلند شدم. خدا عاقبت من رو با این وزه خانم بخیر کنه.
❤ 20👍 10🍌 3🤔 1😢 1
2 336617
Show all...
61230
-ببند دهنتو بذار قشنگ بکنه توش دیگه!
گریه بلندی سر داد؛سعی کردم دستام رو آزاد کنم از اسارت طناب و جیغ زدم:
-این سگه عوضی؛گفتی تریسام نه اینکه سگ بیاری بندازی به جونم!
سیلی ای به سینهی لختم زد،نگاهی به سگ بزرگش که خودش رو داخل بهشتم میکوبید انداخت و غرید:
-دلت کلفتای دوستامو میخواد!؟
مالِ سگ ارضات نمیکنه گشاد خانم!؟
https://t.me/+cOv2LjMZ0k05ODAx
https://t.me/+cOv2LjMZ0k05ODAx
https://t.me/+cOv2LjMZ0k05ODAx
دختر هاااتی ک فقط با رابطه گروهی ارضا میشه و....🤤🔞👅👆🏼
69280