ایثارگران

آیا در آینده انسانهایی چنین خواهند آمد؟ ایثارگران دفاع مقدس وارثان غریبی هستند که از مال، مقام، خانواده و.......جان خود گذشتند.. https://t.me/razmandkan با سلام و احترام اعضای محترم و بزرگوار کانال ایثارگران چنانچه کانال ناپدید و یا از دسترس شما خارج شد، با لینگ بالا به کانال وارثان غربت که به همین جهت ایجاد شده است در صورت تمایل تشریف بیاورید. امروز ساعت چهار واتساپ از دسترس بنده خارج شد! برادر کوچک شما عزیزان علی قدیانی

امام خمینی (س) 🔸در تجلیل از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی فرمودند: من از سپاه راضی هستم، و به هیچ وجه نظرم از شما برنمی‌گردد. اگر سپاه نبود، کشور هم نبود. من سپاه پاسداران را بسیار عزیز و گرامی می‌دارم. چشم من به شماست. ایثارگران: برادران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی توصیه امام خمینی ره را در رابطه با ورود در سیاست لطفا گوش کنید. 🔸دوم اردیبهشت سالروز تاسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گرامیباد. 🌷🌷🌷 https://t.me/joinchat/UnS8hQxS_wBlENkl

امام خمینی (س) 🔸در تجلیل از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی فرمودند: من از سپاه راضی هستم، و به هیچ وجه نظرم از شما برنمی‌گردد. اگر سپاه نبود، کشور هم نبود. من سپاه پاسداران را بسیار عزیز و گرامی می‌دارم. چشم من به شماست. ایثارگران: برادران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی توصیه امام خمینی ره را در رابطه با ورود در سیاست لطفا گوش کنید. 🔸دوم اردیبهشت سالروز تاسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گرامیباد. 🌷🌷🌷 https://t.me/joinchat/UnS8hQxS_wBlENkl

یک خاطرۀ تألم بار و عبرت آموز سوم اردیبهشت سالروز شهادت مردی راد و الهی، از تبار عشق و خلوص و ایثار و سادگی و فروتنی و پارسائی و شجاعت، امیر دل ها و فرمانده کم نظیر ستارۀ بی افول و مظهر غربت و نماد مظلومیت، "حاج حسین بصیر" رضوان الله تعالی علیه است. سال هاست که در اندیشۀ آنم که او و علیرضا و حمید رضا نوبخت و میرهادی خوشنویس و سیدعلی اکیر شجاعیان را به قدر بضاعتم از مناظری متفاوت از روند دستوری، بشناسانم اما بنا به دلایلی که "آگاهان دانند" قلم بر قلمدان نهادم و لب فرو بستم و منصرف و مستور ماند و ماندم. با این حال، صرفا جهت طلب مدد از روح آن یل بی ادعا، به اختصار به نقل خاطره ای می پردازم: شاید بعد از عملیات بدر یا خیبر، حاج حسین از من خواست برای تقویت روحیۀ بچه هائی که از عملیات برگشتند و سایر علاقمندان، محفل دعای کمیل برگزار شود. من هم فدای حاج حسین می شدم پذیرفتم و مجلس در همین مکان مزار شریف ایشان با حضور حاج حسین و انبوهی از اهل دل، برگزار شد. جمعیت، موج می زد از محمودآباد، فریدونکنار، بابلسر، امیرکلا، بابل و ... قریب ۲ ساعت مداحی کردم و دعا خواندم. از خاطره انگیزترین و معنوی ترین محافلی بود که شمیم آن بر مشامم مانده است. بعد از پایان مراسم خواستم خدا حافظی کنم که دستم را گرفت گفت کار دارم. گفتم خیلی خسته ام. با اصرار ایشان ماندم. بسیاری از دوستداران حاج حسین در مسیر جاده، منتظر بدرقۀ حاج حسین بودند. حسینیه تقریبا خالی شده بود. گفتم حاجی بریم بچه ها منتظر شما هستند. مجددا دستم را گرفت و مرا به سمت دیگر خیابان برد. گفتم کجا حسین آقا!؟ از میان جمعیت، در کمال تعجب، ساعت تقریبا ۲ بامداد، با هم رفتیم زیر پل، مقابل مزار فعلی ایشان! پرسیدم این وقت صبح، زیر این پل ... چرا!؟ حسرت و اسف و دریغی داغ از جان عاشقش حس کردم. حاج حسین گفت: دعا کن یا جنگ، تمام نشود ... یا قبل از خاتمۀ جنگ، خدا جانم را بگیرد! حیرت کردم و متأثر و متعجب پرسیدم چرا؟ و بی آن که منتظر جوابش باشم گفتم این مجلس امشب شما به قصد ارتقای اعتماد بنفس و تقویت قوای درونی مهمانان و رزمندگان، تشکیل شد. شما محور و کانون و سمبل و پرچم مقاومت و استواری و الگوی عاشقی رزمندگان و بازماندگان شهدای گرانقدرمان هستید. خواهش می کنم برگردیم و خویشتن دار باشید و نگذارید روحیۀ کسی تضعیف شود. ناگهان آه سردی کشید و گفت: تو را به اینجا آوردم که بگویم شاهد باش که اگر زنده بمانم اجازه نخواهند داد "زیر این پل" شهر خودم "سیگار" بفروشم ...!؟ اشکم جاری شد و همدیگر را در آغوش کشیدیم و ... برگشتیم. سال ها از بیان این خاطره پرهیز کردم تا نیمه شبی در بازداشتگاه، با سوز و اشکی، دعای کمیل می خواندم. از در و دیوار سلول، صدای حاج حسین بر تمام وجودم طنین انداز شد. انگار او دعای کمیل می خواند و همان غربت را "الهی من لی غیرک ... " روحش شاد تهیدست ترین همراه شهیدان والامقام "علی قلی تبار" https://t.me/joinchat/UnS8hQxS_wBlENkl

منتظر آقا كسي بايد باشد كه الآن در غربت اسلام ومظلوميتي از آن كه سراسر جهان را فرا گرفته است، مسلمان را شكنجه مي كنند و او زير چكمه ابرقدرت ها له مي شود بپاخيزد! #سردار_شهید_حسین_بصیر #سالروز_شهات_دوم_اردیبهشت https://t.me/joinchat/UnS8hQxS_wBlENkl

🚨📱 آسیب پذیری جدید واتس آپ / همه کاربران قابل ردیابی شدند! 👈درست چند روز پس از انتشار گزارشی مبنی بر اینکه یک هک باعث شده هر کسی بتواند حساب شما را در واتس‌آپ غیرفعال کند، یکی دیگر از آسیب‌پذیری‌های واتس‌آپ آشکار شد. ❗️آسیب‌پذیری جدید این اپ محبوب این است که به تعقیب‌گران سایبری امکان می‌دهد تا بتوانند زمان آنلاین شدن قربانی خود را تشخیص دهند و با یک کلک ساده برای تعقیب آنها استفاده کنند./ جی پلاس https://www.jamaran.news/fa/tiny/news-1505721 🕌 @jamarannews

روزه باطل! رحیم قمیشی حدود هشت نه سالم بود که تصمیم گرفتم اولین روز ماه رمضان را روزه بگیرم. یادم هست آن سال‌ها ماه رمضان با فصل مدرسه همزمان بود، شاید آبان ماه بود. قبل از شروع ماه رمضان، از جایی شنیده بودم روزه تنها نخوردن و ننوشیدن آب نیست، اما نمی‌دانستم آن چیزهای دیگری که روزه را باطل می‌کنند کدام هستند. می‌ترسیدم از برادرهای بزرگترم مستقیم بپرسم، مبادا مسخره‌ام کنند که هنوز بچه‌ام، ولی من احساس بزرگی می‌کردم! آن روز که داشتند در مورد مبطلات صحبت می‌کردند گوش‌هایم را تیز کردم و دقیقا شنیدم چه چیزهایی می‌گفتند. فقط نشنبدم دارند مبطلات "وضو" را می‌گویند نه "روزه" را! و متوجه شدم چه چیزهایی به جز خوردن و آشامیدن روزه را باطل می‌کند... هر دستشویی رفتنی! چیز مشکلی که نبود. حداقل در آن هوای گرم اهواز و آفتاب سوزانش. از آب نخوردن که سخت‌تر نبود! فردایش که روزه گرفتم چقدر احساس می‌کردم بزرگ شده‌ام. به جز مادرم هیچکس نمی‌دانست. او تنها کسی بود که می‌دانست من هر چیز بگویم باید انجامش بدهم و می‌دانست من این بار روزه واقعی می‌خواهم بگیرم، نه کله گنجشکی. سحر هم بیدارم کرده بود و با هیجان سحری خورده بودم. صبح موقع مدرسه رفتن، بر عکس هر روز که دستشویی نداشتم این دفعه دستشویی داشتم، اما به روی خودم نیاوردم. من روزه بودم! توی کلاس که تغذیه رایگان دادند گذاشتمش توی کبفم، دوست داشتم معلم بپرسد چرا نخوردم تا سینه‌ام را بدهم جلو بگویم "آقا اجازه، من روزه‌ام" اما نپرسید. آن روز در مدرسه هر کسی از دوستانم که می‌رفت دستشویی یا تغذیه‌اش را جلو من می‌خورد انگار فحشم می‌داد. با نگاه تحقیرآمیزی نگاهش می‌کردم و هیچ نمی‌گفتم. فکر می‌کردم این بدبخت‌ها نمی‌دانند چقدر دارند گناه می‌کنند!! خانه که رسیدم سلام نکرده و بی‌حواس پریدم داخل دستشویی، اصلا یادم نبود روزه‌ام! کارم که تمام شد تازه یادم افتاد چه غلطی کرده‌ام. اینهمه گرسنگی و تشنگی صبح تا آن موقع را هدر داده بودم! دستشویی گوشه حیاط خانه بود، لای در را باز کردم، خدا را شکر هیچکس ندیده بود! آرام آمدم بیرون، ولی حسابی بغض کرده بودم. همینکه مادرم پرسید ناهار می‌خوری یا هنوز روزه‌ای، بغضم ترکید. پریدم توی بغلش و با هق‌هق گریه گفتم، تا همین الان روزه بودم... به‌خدا هیچ نخورده بودم... فقط الان رفتم دستشویی. من به‌شدت گریه می‌کردم و با لباس مادرم اشک‌هایم را پاک می‌کردم، مادرم می‌خندید... - کی گفته دستشویی روزه رو باطل می‌کنه؟! - خودم می‌دونم، لازم نیست گولم بزنی... مادرم نشاندم روی پایش، همینطور که اشک‌هایم را پاک می‌کرد گفت نه عزیزم دستشویی روزه رو باطل نمی‌کنه... و برایم همه را توضیح داد. - اگه دروغ بگی روزَت باطل میشه، اگه کار بدی بکنی، اگه الکی قسم بخوری، اگه غیبت کنی، اگه از کسی چیزی ور داری، اگه دعوا کنی، اگه فحش بدی، اگه فکر کنی تو بهتر از بقیه‌ای... اینا روزَت رو باطل می‌کنه. گفتم من که این کارا رو نکردم! گفت تو روزه‌ای عزیزم، حتی اگه گرسنه‌ات بشه و ناهار هم بخوری ثواب روزه رو بردی!! من قسم می‌دادم مادرم را که راستش را بگوید؛ دستشویی روزه را باطل نمی‌کند؟ و او چه می‌خندید... تا شب من هیچ نخوردم، به مادرم نگفتم توی مدرسه فکر کرده بودم من چقدر خوبم و همه بدند... من آن روز روزه‌ام را باطل کرده بودم قبل از اینکه اشتباهی بروم دستشویی، و فکر کنم که باطل شده! من اصلا برای پُز دادن روزه گرفته بودم. فقط رویم نمی‌شد به مادرم بگویم... کاش به ما می‌گفته بودند؛ روزه که نخوردن نیست، وقتی هزاران نفر اطراف ما ندارند بخورند و برای ما مهم نیست. روزه که نیاشامیدن نیست، وقتی مواظب زبان‌مان نیستیم، و هر چیزی می‌گوییم! روزه که قبول نمی‌شود با دروغ. اصلا روزه که روزه نیست، وقتی ظلم را می‌بینیم، گرفتاری را می‌بینیم، بدبختی مردم را می‌بینیم، و عین خیال‌مان نیست! روزه که روزه نیست وقتی فکر کنیم خیلی بزرگیم و دیگران کوچک! وقتی آن روزهای‌مان هیچ فرقی نکند با روزهای بدون روزه‌مان... اصلا روزه خیلی وقت‌ها باطل می‌شود، ما فقط گرسنگی‌ می‌کشیم و تشنگی‌اش را! https://t.me/joinchat/UnS8hQxS_wBlENkl

بنام خدا : با سلام واتساپ بنده از ساعت چهارم بعد از ظهر در از دسترس بنده خارج شده است جهت اطلاع عرض کردم علی قدیانی https://t.me/joinchat/UnS8hQxS_wBlENkl

دگر ز منزل جانان سفر مکن درویش که سیر معنوی و کنج خانقاهت بس وگر کمین بگشاید غمی ز گوشه دل حریم درگه پیر مغان پناهت بس #حافظ🍀 https://t.me/joinchat/UnS8hQxS_wBlENkl