𝑹𝑶𝑴𝑰𝑹 𝑨𝑵𝑰𝑴𝑬🖤
•𖦼𝚃𝚁u𝙴 𝙻𝙾𝚅𝙴 𝙽𝙴𝚅𝙴𝚁 𝙳𝙸𝙴𝚂🥀⃤• 《IG💙: @romir.anime》 صحبتی بود بفرمایید🌻🌘 لینک ناشناس👀👇🏻 https://telegram.me/BChatBot?start=sc-704830-tunu57I پاسخ به ناشناسهاتون📜☁️ <کافه انیمه☕️> https://t.me/+3J7Op0rZlcM2MmI0
Show more1 084
Subscribers
No data24 hours
-37 days
-2130 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
Repost from "𝑴𝑬 𝑽𝑺 𝑴𝑬🪶"
00:30
Video unavailable
"کاش چشم آدم غم پاک کن داشت عین برف پاک کن"
99800
لبخندم محو شد: چرا بخاطر بقیه اینکارو کردی؟ من اون یکی امیرو بیشتر دوست داشتم
یکم نزدیک تر شد اما نتونست بشینه و سرشو گذاشت رو پام چشاشو بست: اگه اینجا تگری بزنم ناراحت میشی؟
خم شدم از کنار پام سطل رو گذاشتم نزدیکش و گفتم: خواستی بالا بیاری این هست
-خوبه
دست کشیدم به گوشهی سرش و موهاشو ناز میکردم
چشماشو باز کرد و با اون نگاه خمار لعنتیش نگام میکرد: خدا وجود داره؟
=آره
-بهشت چی؟
=آره
-جهنم چی؟
=اینجاست
ناراحت شد: کنار من جهنمه؟
خم شدم پیشونیشو بوسیدم: وقتی دارمت ولی ندارمت کل زندگی جهنمه
مظلوم تر نگام میکرد: رهام یه سوال مهم ازت دارم
=جان رهام!
-دوستم داری؟
=دوستت دارم
-بگو بخدا
خندیدم: بخدا
یکم سکوت کرد و گفت: تو چرا نپرسیدی که دوستت دارم یا نه!
کامم تلخ شد: چون جوابشو دوست ندارم
نگاهم کرد: منم دوستت دارم، بخدا
لبخند زدم: بخواب یکم
دستی که میکشیدم رو سرش رو گرفت و گذاشت رو قلبش: این دوست داره
نم اشک رو پس زدم: هندیش نکن
خندید: باشه، ولی پس بده
=چیو پس بدم
-گفتی مسعود میکشی میلادو میگیری منو میبوسی، جواب منو پس بده
=ببوسمت که فردا نمیتونم تو چشات نگاه کنم
-خب نگاه نکن
و سرمو با دستاش گرفت و کشید پایین
از تلخی بوسهمون اشکم چکید رو گونهش
اما صورتش رو محکم تر گرفتم و با تمام وجودم بوسیدمش...
92100
#Romir.anime
#Oneshot
#توعهلعنتی²
[رهام]
جعبههای پیتزا رو از پیک گرفتم و چهارتا تراول گذاشتم تو دستش
تشکر کرد و رفت
به سختی با دوتا دست پر، خودمو رسوندم به پذیرایی و دوتا جعبه و نوشابه رو گذاشتم رو میز وسط مبلها
همینکه نشستم دوباره صدای در بلند شد
حتما امیر بود
درب رو باز کردم که لرزون وارد شد: سرده سرده سرده...
=سلام علیکم، کلید داشتی؟
دوید طرف شومینه و دستاشو گرفت رو آتیش: نه یه پیک موتوری اومد بیرون ساختمون، در باز بود منم اومدم داخل
کاپشنش رو درآورد و نشست کنار شومینه: یخ بستم
=چایی بیارم گرم شی؟
-آره قربون دستت
رفتم داخل آشپزخونه و دوتا فنجون چایی ریختم: بفرما
گذاشتم رو میز و نشستم: خب! چخبر؟گفتی دیرتر میرسی
یکم که گرم شد اومد کنارم نشست و گفت: هم حوصله نداشتم از اون بیشتر پیششون بمونم هم اینکه سرد بود لعنتی، اینا هم نشسته بودن بیرون
فنجون رو گرفتم دستم و گفتم: مطمئنی فقط سرد نبود؟
تیکهی حرف رو گرفت و گفت: تو پیتزا گرفته بودی؟
=آره نترس واسه تو سبزیجات گرفتم
یکم باد کرد و گفت: دیگه ورزشکار بودنم دردسرای خودشو داره...
=اووووف بابا ورزشکار! بابا عضله! بابا هیکل! زووووور بازووووو...
-خیلی خب بابا توعم
سری از تاسف تکون دادمو قلپی از چایی خوردم: بخور سرد میشه
سر کشید و گفت: سرما تو جونم بود
یکم نگاش کردم، در حد چند ثانیه اما همونم واسش زیاد بود
-چیه؟ بیشتر از سه ثانیه کسی نگام کنه حس میکنم زشتم یا چیزی رومه
خیلی جلوی خودمو گرفتم که حتی به شوخی نگم: غلط کردن زیاد نگات کنن
ولی خب این حرفا همه چیزو بدتر میکرد
=خوشگلی بابا، دختری مگه! پاشو برو
خندید و چیزی نگفت
جعبهی پیتزا رو باز کردم و گذاشتم جلوش: بفرما، فیلم پلی کنم؟
-دستت درد نکنه، فیلم چی گذاشتی؟
یه تیکه از پیتزای جلوی خودمو برداشتمو گفتم: اوپنهایمر
پیتزا رو کوبید تو ظرفشو گفت: بابا سه ساعت فیلمه اول تا آخرشم علمیه
پیتزا تو دهنم ماسید: یزید تو مگه دیدی که میدونی!
کوله پشتیش رو برداشت و گفت: ندیدم ولی یه غلطی کردم که با اوپنهایمر نمیشه
تقریبا داد زدم: نه امیر! نهههههههههههه
خندید: بخدا با خودم فکر کردم هم من هم تو خیلی وقته نه تو مود خوبی هستیم نه زیاد تونستیم باهم صادقانه حرف بزنیم...
پریدم تو حرفش: اینکه صادقانه حرف نزدیم دلیل بر این میشه که مست کنیم تا حرف بزنیم؟
=نه ببین گوش کن...
کوله رو ازش گرفتم: نه نمیشه، خیر سرت مگه ورزشکار نیستی؟
کوله رو پس گرفت: بیخیال رهام، به یاد قدیما...
نتونستم مقاومت کنم وقتی گفت (قدیما)
پوفی کشیدم و یه تیکه دیگه از پیتزا برداشتم: من نمیخورم
ریخت تو لیوانی که کنار دستش بود از تو کوله اش یه بطری بزرگ آبمیوه درآورد و به لیوان اضافه کرد
یکی هم برای من ریخت و گفت: ادا درنیار دیگه!
لیوانو برداشتو مال منم داد دستم: سلامتی غم؟
خندید، به خنده هاش خندیدم: سلامتی جمع...
یکم ازش خورد و گفت: همون سلامتی غم
یه قلپ خوردم: مزه زهرمار میده بیصاحاب
از پیتزا خورد و گفت: همونش مست میکنه دیگه
حدود یه ساعت از فیلم گذشته بود و دیگه هیچی ازش نمیفهمیدم
سرم رو تنم سنگینی میکرد و دلم میخواست که بخوابم
امیر خیلی بیشتر از من خورده بود و یه طرف دیگهی مبل افتاده بود و یه پیتزا هم دستش بود
پیتزا رو از دستش گرفتم و انداختم تو جعبه: امیر، امیر! پاشو...
-هوم؟
=مگه نگفتی میخوای صادقانه حرف بزنی؟
یکم به زور صاف نشست و با چشمای خمارش گفت: خب...اول من
چرخیدم طرفش، دستمو زدم زیر سرم و آرنجم رو تکیه دادم به پشتی صندلی: بگو
تو چشام زل زد و گفت: اونطوری نگام نکن
طولانی پلک زدم: چرا؟
-تمرکزمو میگیری
=خب بگیرم
خندید: یه بازی بود، چی بود؟ kiss marry kill سه نفر میگم یکیو بکش یکیو ببوس با یکی ازدواج کن
صاف تر نشستم و یکم از آبمیوه خوردم: خب بگو
-من مسعود میلاد
پوزخند زدم: با میلاد ازدواج میکنم مسعود میکشم تو رو میبوسم
سرشو تکیه داد به پشتی مبل و با ناراحتی نگام کرد: با من ازدواج نمیکنی؟
لب زدم: نه
-چرا؟ میلاد شوهر بهتریه؟
=نه! تو اگه ازدواج کنیم میری، گفتم حداقل ببوسمت...
لبخند زد: خیلی دوستم داری نه؟
=نه ندارم
چشماشو بست: چقدر نداری؟
=خیلی ندارم
چشماشو باز کرد: چرا من نمیتونم مثل تو باشم؟ دوست داشته باشم؟
آه کشیدم: چون نداری دیگه!
یکم دیگه از اون کوفتی خورد و ولو تر شد: نه به دوست داشتن نیست
دست به سینه شدم و مثل خودش یه وری تکیه دادم به مبل: پس به چیه؟
کف دستشو کوبید به قفسه سینهاش و گفت: به جیگره که من ندارم
دستشو پس زدم و خودم دست گذاشتم رو سینهاش: داری رو نمیکنی
دستمو پس زد: نه ندارم، ترسو ام. میدونم اگه باهم باشیم انقدر میترسم که بابت ترسو بودنم ولم میکنی، میترسم ولم کنی. همیشه میترسیدم. همیشه همه میگفتن فقط رهام تو رو با این اخلاق گوهت تحمل میکنه منم برای اینکه اینطوری نگن شدم یه آدم باحال که مثلا همه خیلی باهاش حال کنن
67400
سلام و درود مجدد🌚🖤
بریم برای پارت دوم این وانشات؟🥂
اگه امشب رو مود خوندن شاتای من هستی بهم بگو و بین ساعت ۱۰ یا ۱۲ شب نظر بده چه ساعتی اوکی تری:)✨
https://telegram.me/BChatBot?start=sc-704830-tunu57I
64700