روزمره های یک گوسفند استرالیایی

این روزا با آدمای محدودی درد دل می‌کنم و خیالم راحته از اینکه برام امنن. دایره سلام و علیکم خیلی گسترده‌ست ولی دایره دوستام خیلی محدوده و جز چهار پنج نفر، دیگه بیشتر این حدودا کسی رو راه نمی‌دم داخل. ترجیحم همینه که محدود ارتباط داشته باشم ولی ریشه دار و عمقی.

جانت سلامت

‌ ‌ ‌‌‌ ‌ ای جانم❤️❤️❤️

آره واقعا سخته اون روز بغض داشتم و حالم بد بود کم خوابی و همه چی رفت و آمد سخت و گرما رومو کرده بودم سمت تخته که اگه اشکی هم بریزه بچه‌ها نبینن

‌ ‌ ‌‌‌ ‌ قبول داری معلمی کار سختیه برخلاف بقیه که میگن راحت ترین شغله

از دیدگاه خودم و در جایگاه یه سرباز و همچنین سختی کار و خیلی فاکتورهای دیگه بخوام بررسی کنم برام سخت بوده همزمان توی روستا باید دو پایه تدریس می‌کردم ( پایه پنجم و ششم دبستان) حقوق‌ها کم و بعضاً تا چند ماه نمی‌دادن و این یه امر معمول هست رفت و آمد سخت و مناطق پرت اوایل خدمت معلمای تازه استخدامی و رسمی میندازن در کنار سربازا تایم طولانی سر پا بودن و صحبت کردن زیاد و توجه به شخصیت هر فرد توی تدریس و ظرفیت بچه‌ها برای من اذیت کننده ست و ترجیح می‌دم نمونم

‌ ‌ ‌‌‌ ‌ معلمی چه جوریه راضی هستی؟ میخوای بمونی؟

نه دانشگاه آزاد بودم امریه گرفتم

‌ ‌ ‌‌‌ ‌ ببخشید ینی دانشگاه فرهنگیان درس خوندین؟

آره امریه