cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

بازی سرنوشت/کانال رمان‌های صدای‌بی‌صدا

نویسنده:صدای‌بی‌صدا آثار👇 سکوت پرصدا باید عاشق‌ شد رویای‌ساحل‌آرامش آسوی روی خوش زندگی روزگار جوانی چشم های تو منتهی به خیابان عشق 🍂قسمت گذاری روزانه ،پنج شنبه ها و تعطیلات رسمی قسمت نداریم. ادمین تبادل و خرید فایل ها👇 @thefirstadministration

Show more
Advertising posts
4 713
Subscribers
-124 hours
-97 days
-6430 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

Repost from N/a
-سلام خانوم جان. -سلام آقا اومدن؟! -اومدن خانوم‌جان ..اما..اما میان شما بفرمایید بالا یخورده دیگه خبر میدم تشریف آوردین.. ابرو در هم میکشد ..همین مانده خدمه ی خانه برای او‌تکلیف تعیین کند..! مست است؟!..خب باشد او کی مست نبوده کی طلب نداشته حالا بعد از یک ماه آمده که چه؟! اگر کسی طلب دارد خودش است نه آن مرد همیشه طلبکار..! صدای پاشنه ه های کفشش را میشنود چشمانش بسته و گیلاس در دستش.. -بیا..بیا..به حهنمت خوش اومدی عروسک..! مدتهاست خود خوری میکند ..خانه نمی آید ..می نوشد تا حرفهای دیگران را نشنود باور نکند.. نکند که همسرش ،زن عقدیش در نبود او با معشوقه ی قدیمیش روی هم ریخته..! باور نکرده بود حتی حرفهای مادرش را.. اما دیروز وقتی عکسها را دیده بود ..دیوانه شده بود .. چیزی را در خانه ی عرفان سالم نگذاشته بود عربده کشیده بود این زن شانس آورد همان دیروز عرفان به این شیر زخمی اجازه نداده بود به خانه برگردد اگر نه که تا الان مراسم دفنش هم تمام شده بود.. قسم خورد زندگی را جوری برایش جهنم کند که هر روزش را یک بار بمیرد ..! یک..دو..سه.. در باز میشود و قامت زیبایش که هر مردی آرزویش را دارد در آستانه در قرار می‌گیرد.. -کحا بودی شایگان این یک ماه..کی اومدی.. بلند میشود ..مست است اما هوشیار.. -بهتر بگیم زن عزیزم این یک ماه خوش گذشته !؟.. اخم میکند.. -چی میگی.. -کدوم گوری بودی از دیشب ؟! -مجبور نیسـ.. حرفش تمام نشده که موهایش در دستان مرد چنگ میشود ،سرش به دیوار کوبیده میشود.. -د مجبوری..مجبوری بی آبروی هرزه.. لاس زدنت تموم شد یادت اومد خونه و شوهر داری؟! از زیر پسر عموی بیشرفت اومدی ؟ واسه اون این همه به خودت رسیدی..! -چی..چی میگی؟! -لخت شو.. -چیکار میکنی شایگان.. -ببینم تا کجاهات پیش رفته.. جان می‌دهد از این قضاوت همسرش..اوی که خود روزها و شبهایش را در پارتی های رنگا رنگ میگذراند.. -ولم کن.. -ولت میکنم به وقتش..! https://t.me/+F_ikS0fRP_0yMWZk
Show all...
🍁🦋گم شده ام در توvip🦋🍁

@gom_shode

👍 1
Repost from N/a
به شهر رنگارنگ رمان خوش اومدید😍 رمان دلخواهت رو‌از لیست زیر پیدا کن و از خوندنش لذت ببر❤️ گم شده ام در تو https://t.me/+2HUPu1usnwswNGFk ❤️ جامانده https://t.me/+EetWHACuYEA0YzA0 🎀 بی گناه https://t.me/+ZJeOfBFX7rpmMWRk 🕊 روایت های عاشقانه https://t.me/+wOEbmzMd5INiYjRk 🧊 کافه دارچین https://t.me/+v7ssTInLxvw3OTA0 ☕️ قاب سوخته https://t.me/+WCvtEOhqLIYZPqoi 🔮 منشورعشق https://t.me/+2yp68a4xG0xlOTc0 🎼 فودوشین https://t.me/+HVwbM-IoSWI2MTU0 🎾 کلبه رمان های عاشقانه https://t.me/+4R6qpgXBinUxOTg0 📚 سونای https://t.me/joinchat/AAAAAFbz0FL1DIxPtEdKxQ 🍷 آشوب https://t.me/+JA_ztMH7bANkMWRk 💝 وصله ناجور دل https://t.me/+nFRZT8EaFUgzMGZk ☕️ سایه ی سرخ https://t.me/joinchat/5lHZcPHRA3wxODg0 🌰 پناهگاه طوفان https://t.me/+g0SD3Ehg6eE0ZDVh 🍕 لوتی اماجذاب https://t.me/joinchat/VT1nRkXbjMJlNTRk 🎷 منتهی به خیابان عشق https://t.me/+R11OsZffKMoo-Uk4 🎲 سنجاقک آبی https://t.me/+vepQpY2KCoJhOWM8 🧩 یک روز به شیدایی https://t.me/+zifHrlN32FIyYTVk 💔 آناشه https://t.me/+FttMneQYDEU0MmNk 🎭 روزهای سفید https://t.me/joinchat/PA6bpIR_NkQ1MjI0 🦋 شب های پاریس ماه نداشت https://t.me/+znZrAk1TDUZhNzk0 🌜 ماهرو https://t.me/+wBeUk_vb119hNjc0 🍒 شاهزاده یخ زده https://t.me/+KtcFzv-ZFeAxODQ0 🧀 ازطهران‌تاتهران https://t.me/+-ddAMSs9929iOGQ0 🍍 گود من https://t.me/+6kO-xJZMHKpjODc8 🧛 عاشق بی گناه https://t.me/+ZX0tzSCYlTQyNmZk 💄 جاری خواهم ماند https://t.me/+iltXh72SRbs4NDI8 🐙 بیا عشق را معنا کنیم https://t.me/+OCmbm9KmMnBkMTFk 🐠 جدال دو عین https://t.me/+hyLm_LlT8dVhM2Vk 🤡 ماه عمارت https://t.me/joinchat/AAAAAFaErq53HiQz5KGbPg 🍀 لیرا https://t.me/+FYXL5jrHy-hmZjE0 🦊 ویرانه های سکوت https://t.me/joinchat/UxeH-D3sAnJO3mDX 🥝 سبوی شکسته https://t.me/+9YhXOZ1bfwg0NzI8 👀 طعمه‌ هوس https://t.me/+zON_gzksXTRhNDY8 ☂ سرنوشت ما https://t.me/+LUgE9CRE6MhkNDlk 🥃 مضطر https://t.me/joinchat/Vp4khXQ1LcEhqe8f ☃️ فراموشی دریا https://t.me/+jHupb8WZil8yMzhk 🌊 لمس تنهایی ماه https://t.me/+SF0c0RYHKVqt-OUs 🌙 سی سالگی https://t.me/+GkymMdrhpaAxNTE0 🎯 قرار نبود عاشق شیم https://t.me/+m3ELnbYGyV8xMTlk 💝 خواب https://t.me/+hG88MA7KVnY2ZWM0 💀 جوخه‌ ی‌تقلا https://t.me/+n342BLRGbCYwM2Fk 🧶 چشم های آهیل https://t.me/+EQ36tGfAf380M2M0 👀 برزخ عشق https://t.me/+fq4q7yA0hjQ4YTk0 ❤️ شهربند گرگ سیاه https://t.me/+Ijr5wTMZt0AzMDFk ☠ آرامش یک طوفان https://t.me/+FrTtEfbimrY4NjRk 🐝 اسپار https://t.me/joinchat/WjuxpULPKVZhODQ0 🪐 رمانسرای ایرانی https://t.me/+zZSgUDD1yHk0NjQ0 ✨ رمان های آنلاین https://t.me/+UUWMVgclpmc0YzA0 🧶 جال https://t.me/+nrpuydJ_Z3xkNTlk 👓 طلا https://t.me/+kC7FObK-LxphMWY0 💄 منفصل https://t.me/+jBtyLurwbX9mODM0 🌈 به تودچارگشته ام https://t.me/+d0Klnq7MLTgxNDZk 🌻 به جهنم خواهم رفت https://t.me/+NQ_gl30fwgBkOTRk 🐾 وکیل تسخیری https://t.me/+6mLM_NORp1Q0ZmU8 🌸 دلیبال https://t.me/+Z44uQuiyJCIxODFk 🐚 فگار https://t.me/+RLIrvzZYN6FlMTA0 👽 کوارا https://t.me/joinchat/rlqEz_ydcDJhNzlk 🪵 دیافراگم https://t.me/+B2CA8Os4wWwwN2Y0 🌹 عروسک آرزو https://t.me/+UC3MwVS_fsCnKscw 💝 شبی در پروجا https://t.me/+ae03USXeFIo3M2Zk 🌵 گلاویژ https://t.me/joinchat/AAAAAFi1bW3U-7ofzA0FbQ 🍂 دل بی‌جان https://t.me/+YYRpeXha_xw0ZDM0 🐝 راز مبهم https://t.me/+-47jRFH3qFJmYTVk ⭕️ عشق محبوس شده https://t.me/+e39A8sPw6EVkODM0 🩵
Show all...
Repost from N/a
-این درد پریودی‌ لامصب تا کیه؟ خاکستر سیگارش را می‌تکاند.دکمه‌های پیراهنش‌ باز است و سینه برهنه ورزیده‌اش جلوی چشمم دلبری می‌‌کند. لبم را زیر دندان گزیدم. -برای هر زنی فرق داره ! اخم می‌کند وقتی نگاهم می‌کند: -هر زنی‌و نپرسیدم تو رو پرسیدم ! این بار نگاهش روی لب‌هایم سُر می‌خورد: -اون بدبختا‌ رو هم ول کن ! صورتم سُرخ می‌شود.با گونه‌های گُل انداخته می‌گویم: -۶روزه ! به سیگارش پک می‌زند و نگاهش سرتاپایم را وجب می‌کند: -چندمین روزته؟ با خجالت گوشه‌ی لباسم را در دستم مشت می‌کنم و وقتی لب میزنم "دومین "با حرفش‌ تمام تنم مثل شب‌های ترسناک دیگر یخ می‌زند: -سخت شد که یعنی باید تا چند روز دیگه صبر کنم و بهت دست نزنم ! https://t.me/+KvzOBWk7O4k3ZTE8 ❌❌
Show all...
Repost from N/a
بهترین رمان های عاشقانه اینجاست❤️‍🔥 🩵 برام پاپوش دوختن و من افتادم تو زندان! تو زندان زنان اتفاقی برام افتاد که.. 🤎 شوهرم به خاطر یه زن دیگه منو طلاق می ده اما... 💜عاشق برادرشوهرم شدم، فکر میکردم خائن منم؛ اما همش بازی بود... 🩷بخاطر دخترونگی نداشته ام مجبور شدم پیشنهادازدواج مردی رو قبول کنم که  اصلا نمی شناختمش ❤️شوهرداشتم اما دلم برای معلم موسیقیم‌ رفت 💜لینک رمان های آنلاین اینجاست 💛ازدواج دو سلبریتی معروف و پرحاشیه 💙گنده لات محل عاشق دکتر تازه کار میشه 💚مردی که پنج سال به ناحق زندان بوده و بعد روبرومیشه با برادرزاده مذهبی دوستش که... 🧡شوهرم با توطئه مادرش بخاطردختر زا بودنم زن دوم گرفت ❤️عاشقانه‌ای پرتلاطم بین زنی تن فروش و مرد مذهبی 🩵شب عروسیم منو به جرم موادمخدر دستیگر کردن درحالیکه 💜برادرم و دزدیده بودن! و در ازای آزادیش من باید ... ❤️دوست داشتنش ساده نیست 🩶دختری که بعد از قتل دونفر در یک مهمانی سکوت کرده با وکیلی که بخاطر این پرونده عجیب... 🧡دختری ساده که بعد از مرگ پدرمادرش آبروش هدف قرار میگیرد... 🩷مربی بدنسازی پایین شهر و دختر پولدار پرنازوعشوه 💙لیدا قاتل شوهرشه اما کسی از این راز خبر نداره جز فولاد دوست شوهرش! 🩷صدف زنی بیمار با فهیمدن اینکه شوهرش بقیه بامعشوقه‌اش در ترکیه زندگی میکند... 🤎دختر شیطونی که وارد دنیای مافیای بی‌رحم می‌شود 💜عاشقانه ی سرگرد اینترپل و یه قاتل 🩵دختری که سه ازدواج ناموفق داره 🧡برگشتن نیل بعد از شیش سال با دختربچه ای از خون او... ❤️اعدام شدنم به جرم قتل متجاوزم 🩷صیغه دوست برادرم شدم چون او غربت جایی رو نداشتم 🤍پسر خلافکار دختره رو مجبور میکنه باهاش بره دزدی 💜عشق تا بینهایت 🩷عشق عجین شده خون و باروت 💙عاشقانه پر تلاطم دختر عمو پسر عمو و سوختن در یک عشق پنهانی ‌ 🩶عروس خون‌آشامها توسط گرگینه ها دزدیده میشه 💜عشق یه پسرمسلمون و آقازاده به دختری ارمنی و مسیحی 🩵اون مرد دیوانه‌وار عاشق یه دختر شده ولی نمیدونه اون دختر نزدیکش شده که.... ❤️رابطه دو زوج کاملا متقاوت از هم 💚مثلث عشقی،دختر مهربون و مذهبی،پسر بامرام و دوست داشتنی.. 💛ازدواج اجباری با قاتل زنم. 🤍آفاق دختر هفده ساله ای از ایل قشقایی که عروس خون بس می شود. 💙مجبور شدم معشوقه اون قاچاقچی باشم 💛عشق دختر مسلمان به پسر ارمنی 🩷عشق بین دو دشمن به خاطر یک نفرین قدرتمند... 🩵وقتی که یک دختر عاشق میشود 🤎من واقعیتم که دردهای بی‌اغراق زندگی، روی دوشم سوارند! 💙شوهرم مرد اما مجبورشدم به عقد برادرشوهرم دربیاد ❤️مادرم عروس خونبس بود! ومن دختری بودم که برادرِ هووی مادرم عاشقم شد 🩷ازدواج اجباری دختری روستایی باپسر فرنگ رفته 🩵بزرگترین و فعالترین رمانسرای تلگرام 💜دختری فراری از رابطه که بخاطر چک و سفته مجبور میشه... 🩶انتقام ناخواسته مهندسِ خشن از همسر رفیق فابریک 🤍پسرخاله ام بهم تجاوز کرد 🩵عشقم بهم خیانت کرد 🩶هر رمانی میخوای با چهار فرمت رایگان دانلود کن و بخون 💙رابطه‌ای خشن و اجباری مرد مغرور با دختر قربانی تجاوز 💛بهم دست درازی میکرد و به اجبار و تهدید ازم می‌خواست که... ❤️دختری مذهبی اسیر دست مردی دنیا دیده که دایی کسیه که قراره... 🧡مجبورشدم پرستار مردی بشم که بی رحم بود 🩵 دوستش داشتم اما اون بوی عطر زنونه ای رو میداد که من نبودم! ❤️عاشق پسر خونده ی پدر گمشدم شدم که با نقشه اومده بود تو زندگیم
Show all...
👍 1
Repost from N/a
00:14
Video unavailable
بچه بودیم کسی نگفته بود می‌شود با یک کلمه دلت‌ هُری بریزد. نگفته بود نگاه پسری پی‌ات بدود  چه آشوبی به دلت می‌اندازد. وای از بزرگتر‌هایی که ما را مال هم می‌خواندند و من بی‌صبرانه منتظر بزرگ شدن بودم تا خانم هاتف شوم و مادرم کاچی درست کند و مادرش شب زفاف کَل بکشد؛هنور هفده سالم تمام نشده‌بود که یک شب داد و فریاد زنان با خشم به سینه‌اش کوبید و گفت: -نمی‌خوامش مگه زوره..!بابا مگه قدیمه...الان پسرا خودشون زن ‌زندگیشون‌و انتخاب می‌کنن ! همسایه بودیم؛صدای دعوا خانه‌شان را پر کرده بود مدتی،تا اینکه وقتی همه‌چی آرام شد مادرش با شرم و ناراحتی خبر نامزدیش را داد و خیلی زود بساط ازدواجش با دوس دخترش برپا شد و دل من‌خُون. چندسال بعد وقتی خبر جدایش رسید من داشتم عروس می‌شدم اما اون لعنتی با مالکیت بلند جلو همه گفت "من دست خورده‌اشم " و من‌و رسوا کرد ... https://t.me/+KvzOBWk7O4k3ZTE8
Show all...
Repost from N/a
بهترین رمان های عاشقانه اینجاست❤️‍🔥 🩵 برام پاپوش دوختن و من افتادم تو زندان! تو زندان زنان اتفاقی برام افتاد که.. 🤎 شوهرم به خاطر یه زن دیگه منو طلاق می ده اما... 💜عاشق برادرشوهرم شدم، فکر میکردم خائن منم؛ اما همش بازی بود... 🩷بخاطر دخترونگی نداشته ام مجبور شدم پیشنهادازدواج مردی رو قبول کنم که  اصلا نمی شناختمش ❤️شوهرداشتم اما دلم برای معلم موسیقیم‌ رفت 💜لینک رمان های آنلاین اینجاست 💛ازدواج دو سلبریتی معروف و پرحاشیه 💙گنده لات محل عاشق دکتر تازه کار میشه 💚مردی که پنج سال به ناحق زندان بوده و بعد روبرومیشه با برادرزاده مذهبی دوستش که... 🧡شوهرم با توطئه مادرش بخاطردختر زا بودنم زن دوم گرفت ❤️عاشقانه‌ای پرتلاطم بین زنی تن فروش و مرد مذهبی 🩵شب عروسیم منو به جرم موادمخدر دستیگر کردن درحالیکه 💜برادرم و دزدیده بودن! و در ازای آزادیش من باید ... ❤️دوست داشتنش ساده نیست 🩶دختری که بعد از قتل دونفر در یک مهمانی سکوت کرده با وکیلی که بخاطر این پرونده عجیب... 🧡دختری ساده که بعد از مرگ پدرمادرش آبروش هدف قرار میگیرد... 🩷مربی بدنسازی پایین شهر و دختر پولدار پرنازوعشوه 💙لیدا قاتل شوهرشه اما کسی از این راز خبر نداره جز فولاد دوست شوهرش! 🩷صدف زنی بیمار با فهیمدن اینکه شوهرش بقیه بامعشوقه‌اش در ترکیه زندگی میکند... 🤎دختر شیطونی که وارد دنیای مافیای بی‌رحم می‌شود 💜عاشقانه ی سرگرد اینترپل و یه قاتل 🩵دختری که سه ازدواج ناموفق داره 🧡برگشتن نیل بعد از شیش سال با دختربچه ای از خون او... ❤️اعدام شدنم به جرم قتل متجاوزم 🩷صیغه دوست برادرم شدم چون او غربت جایی رو نداشتم 🤍پسر خلافکار دختره رو مجبور میکنه باهاش بره دزدی 💜عشق تا بینهایت 🩷عشق عجین شده خون و باروت 💙عاشقانه پر تلاطم دختر عمو پسر عمو و سوختن در یک عشق پنهانی ‌ 🩶عروس خون‌آشامها توسط گرگینه ها دزدیده میشه 💜عشق یه پسرمسلمون و آقازاده به دختری ارمنی و مسیحی 🩵اون مرد دیوانه‌وار عاشق یه دختر شده ولی نمیدونه اون دختر نزدیکش شده که.... ❤️رابطه دو زوج کاملا متقاوت از هم 💚مثلث عشقی،دختر مهربون و مذهبی،پسر بامرام و دوست داشتنی.. 💛ازدواج اجباری با قاتل زنم. 🤍آفاق دختر هفده ساله ای از ایل قشقایی که عروس خون بس می شود. 💙مجبور شدم معشوقه اون قاچاقچی باشم 💛عشق دختر مسلمان به پسر ارمنی 🩷عشق بین دو دشمن به خاطر یک نفرین قدرتمند... 🩵وقتی که یک دختر عاشق میشود 🤎من واقعیتم که دردهای بی‌اغراق زندگی، روی دوشم سوارند! 💙شوهرم مرد اما مجبورشدم به عقد برادرشوهرم دربیاد ❤️مادرم عروس خونبس بود! ومن دختری بودم که برادرِ هووی مادرم عاشقم شد 🩷ازدواج اجباری دختری روستایی باپسر فرنگ رفته 🩵بزرگترین و فعالترین رمانسرای تلگرام 💜دختری فراری از رابطه که بخاطر چک و سفته مجبور میشه... 🩶انتقام ناخواسته مهندسِ خشن از همسر رفیق فابریک 🤍پسرخاله ام بهم تجاوز کرد 🩵عشقم بهم خیانت کرد 🩶هر رمانی میخوای با چهار فرمت رایگان دانلود کن و بخون 💙رابطه‌ای خشن و اجباری مرد مغرور با دختر قربانی تجاوز 💛بهم دست درازی میکرد و به اجبار و تهدید ازم می‌خواست که... ❤️دختری مذهبی اسیر دست مردی دنیا دیده که دایی کسیه که قراره... 🧡مجبورشدم پرستار مردی بشم که بی رحم بود 🩵 دوستش داشتم اما اون بوی عطر زنونه ای رو میداد که من نبودم! ❤️عاشق پسر خونده ی پدر گمشدم شدم که با نقشه اومده بود تو زندگیم
Show all...
Repost from N/a
این همون رمانیه که دلم میخواست بهتون معرفی کنم❌ قبل از این که دایی به من برسد از روی مبل بلند شدم و کمی عقب رفتم و به دایی که همچنان به سمتم می آمد خیره شدم. با هر قدمی که دایی به سمتم من برمی داشت من یک قدم عقب رفتم تا پشتم به دیوار رسید. دیگر راه گریزی نداشتم. نالیدم: - دایی........... - دایی و زهرمار . صدای فریادش چنان بلند بود که آذین را به گریه انداخت. چشم بستم. حالا که کار به اینجا رسید بود، باید تمامش می کردم. به خاطر خودم، به خاطر آذین و به خاطر آرش. باید همین امروز همه چیز را تمام می کردم. - دایی من تصمیم و گرفتم دیگه نمی خوام با آرش زندگی کنم. شما هم نمی تونید منصرفم کنید. یک طرف صورتم سوخت و گردنم با صدای بدی به سمت عقب چرخید. همه از جایشان بلند شدند. حاج احمد جلو آمد و دست روی بازوی دایی گذاشت. - آقا رضا این چه کاریه؟ با کتک زدن که چیزی درست نمی شه. باید ببینیم مشکل سحر خانم چیه که رفته این کار رو کرده........... - مشکلش چیه؟ هیچ مشکلی نداره حاجی، فقط می خواد ما رو بی آبرو کنه. می دونی چرا؟ چون مثل مادرش خرابه. چون خون اون هرزه تو رگه هاشه. آتش گرفتم. چرا همیشه من را با مادرم مقایسه می کردند. چرا مطمئن بودند که من جا پای مادرم می گذارم. چون خون آن زن در رگ های من بود. خون چه کسی در رگ های مادرم بود. عزیز؟ آقا جان؟ مگر همان خون در رگ های دایی و خاله ها نبود. پس چرا آنها مثل مادرم نشدند؟ چرا من باید حتماً مثل مادرم می شدم. صاف ایستادم و برای اولین بار حرف دلم را به زبان آوردم. - خون تو رگ های مادر من همون خونی که تو رگ های شماست. پس هر چی مادرم هست شما هم هستید. دایی به سمتم یورش برد. زن دایی توی صورتش زد. حاج احمد دایی را گرفت و به عقب کشید. صدای گریه آذین بلندتر شد. آرش از جایش تکان نخورد. - حروم زاده. با بهت به خاله زهرا که با تنفر نگاهم می کرد، خیره شدم. چرا من را حرامزاده خوانده بود؟ https://t.me/+gld2nS4gq7lmOTRk https://t.me/+gld2nS4gq7lmOTRk وقتی حرف طلاق از همسرم که پسرخاله ام بود زدم مرا حرام زاده خواندند! آن هم به جرم مادرم! به جرم پدری که هیچکس او را ندیده بود! من اما فقط یک عاشق بودم! عاشقی که می خواستم با طلاق قلب همسرم را برای خودم کنم اما او‌....
Show all...
Repost from N/a
_ دوستم داری؟ قلبم شروع به تپیدن کرد و صورتم سرخ شد. باورم نمی شد که آرش این سوال را از من پرسیده باشد آن هم آرشی که بعد از ازدواج به زور جواب سلامم را می داد. آرش دوباره پرسید: -  سحر چقدر دوستم داری؟ با خجالت لبخند زدم و گفتم: -  خودت خوب می دونی چقدر دوست دارم. روی زمین جلوی پایم نشست. دست هایم را که بی هدف روی دامنم افتاده بود، درون دست های بزرگ و مردانه اش گرفت. -  دوست دارم خودت بهم بگی؟ لب گزیدم و بیشتر سرخ شدم. -  عاشقتم. بدون این که چشم از صورتم بردارد، با انگشت شست، پشت دستم را نوازش کرد. -  چقدر؟ -  خیلی دوست دارم آرش. خیلی -  چقدر؟ -  خیلی زیاد. -  اون قدر که هر کاری ازت بخوام برام بکنی؟ قلبم شروع به تپیدن کرد. -  آره. -  هر کاری؟ -  هرکاری -  ازم جدا شو. زمان ایستاد. همه چیز در سکوتی وهم انگیزی غوطه ور شد. تاریکی کل وجودم را در برگرفت. چطور از آرش جدا شوم؟ من عاشق آرش بودم. من بدون او می مردم. زندگی بدون آرش معنی نداشت. برایم مهم نبود که آرش عاشقم نیست. همین که بود. همین که هر روز می دیدمش. همین که اسمش در کنار اسم من گفته می شد، برایم کافی بود. فشار دست آرش بر روی انگشتانم زیاد شد. -  ازم جدا شو سحر. اگه دوستم داری ازم جدا شو. بذار این زجر تموم شه. بذار منم در کنار اونی که دوستش دارم خوشبخت شم. https://t.me/+gld2nS4gq7lmOTRk https://t.me/+gld2nS4gq7lmOTRk https://t.me/+gld2nS4gq7lmOTRk
Show all...
Repost from N/a
بهترین رمان های عاشقانه اینجاست❤️‍🔥 🩵 برام پاپوش دوختن و من افتادم تو زندان! تو زندان زنان اتفاقی برام افتاد که.. 🤎 شوهرم به خاطر یه زن دیگه منو طلاق می ده اما... 💜عاشق برادرشوهرم شدم، فکر میکردم خائن منم؛ اما همش بازی بود... 🩷بخاطر دخترونگی نداشته ام مجبور شدم پیشنهادازدواج مردی رو قبول کنم که  اصلا نمی شناختمش ❤️شوهرداشتم اما دلم برای معلم موسیقیم‌ رفت 💜لینک رمان های آنلاین اینجاست 💛ازدواج دو سلبریتی معروف و پرحاشیه 💙گنده لات محل عاشق دکتر تازه کار میشه 💚مردی که پنج سال به ناحق زندان بوده و بعد روبرومیشه با برادرزاده مذهبی دوستش که... 🧡شوهرم با توطئه مادرش بخاطردختر زا بودنم زن دوم گرفت ❤️عاشقانه‌ای پرتلاطم بین زنی تن فروش و مرد مذهبی 🩵شب عروسیم منو به جرم موادمخدر دستیگر کردن درحالیکه 💜برادرم و دزدیده بودن! و در ازای آزادیش من باید ... ❤️دوست داشتنش ساده نیست 🩶دختری که بعد از قتل دونفر در یک مهمانی سکوت کرده با وکیلی که بخاطر این پرونده عجیب... 🧡دختری ساده که بعد از مرگ پدرمادرش آبروش هدف قرار میگیرد... 🩷مربی بدنسازی پایین شهر و دختر پولدار پرنازوعشوه 💙لیدا قاتل شوهرشه اما کسی از این راز خبر نداره جز فولاد دوست شوهرش! 🩷صدف زنی بیمار با فهیمدن اینکه شوهرش بقیه بامعشوقه‌اش در ترکیه زندگی میکند... 🤎دختر شیطونی که وارد دنیای مافیای بی‌رحم می‌شود 💜عاشقانه ی سرگرد اینترپل و یه قاتل 🩵دختری که سه ازدواج ناموفق داره 🧡برگشتن نیل بعد از شیش سال با دختربچه ای از خون او... ❤️اعدام شدنم به جرم قتل متجاوزم 🩷صیغه دوست برادرم شدم چون او غربت جایی رو نداشتم 🤍پسر خلافکار دختره رو مجبور میکنه باهاش بره دزدی 💜عشق تا بینهایت 🩷عشق عجین شده خون و باروت 💙عاشقانه پر تلاطم دختر عمو پسر عمو و سوختن در یک عشق پنهانی ‌ 🩶عروس خون‌آشامها توسط گرگینه ها دزدیده میشه 💜عشق یه پسرمسلمون و آقازاده به دختری ارمنی و مسیحی 🩵اون مرد دیوانه‌وار عاشق یه دختر شده ولی نمیدونه اون دختر نزدیکش شده که.... ❤️رابطه دو زوج کاملا متقاوت از هم 💚مثلث عشقی،دختر مهربون و مذهبی،پسر بامرام و دوست داشتنی.. 💛ازدواج اجباری با قاتل زنم. 🤍آفاق دختر هفده ساله ای از ایل قشقایی که عروس خون بس می شود. 💙مجبور شدم معشوقه اون قاچاقچی باشم 💛عشق دختر مسلمان به پسر ارمنی 🩷عشق بین دو دشمن به خاطر یک نفرین قدرتمند... 🩵وقتی که یک دختر عاشق میشود 🤎من واقعیتم که دردهای بی‌اغراق زندگی، روی دوشم سوارند! 💙شوهرم مرد اما مجبورشدم به عقد برادرشوهرم دربیاد ❤️مادرم عروس خونبس بود! ومن دختری بودم که برادرِ هووی مادرم عاشقم شد 🩷ازدواج اجباری دختری روستایی باپسر فرنگ رفته 🩵بزرگترین و فعالترین رمانسرای تلگرام 💜دختری فراری از رابطه که بخاطر چک و سفته مجبور میشه... 🩶انتقام ناخواسته مهندسِ خشن از همسر رفیق فابریک 🤍پسرخاله ام بهم تجاوز کرد 🩵عشقم بهم خیانت کرد 🩶هر رمانی میخوای با چهار فرمت رایگان دانلود کن و بخون 💙رابطه‌ای خشن و اجباری مرد مغرور با دختر قربانی تجاوز 💛بهم دست درازی میکرد و به اجبار و تهدید ازم می‌خواست که... ❤️دختری مذهبی اسیر دست مردی دنیا دیده که دایی کسیه که قراره... 🧡مجبورشدم پرستار مردی بشم که بی رحم بود 🩵 دوستش داشتم اما اون بوی عطر زنونه ای رو میداد که من نبودم! ❤️عاشق پسر خونده ی پدر گمشدم شدم که با نقشه اومده بود تو زندگیم
Show all...
Repost from N/a
00:20
Video unavailable
⁠ مرد هرچی عوضی‌تر جذاب‌تر! می‌گی نه؟! بیا پسر این قصه رو ببین. اسمش ایازِ… ایاز ملِک! یه مرد کله‌خر لجباز که فکر می‌کنه عالم و آدم باید بهش «چشم، بله قربان» بگن. زن‌ها ؟؟؟ براش وجود ندارن، به‌جز یه مهربان‌جان که ناشنواست و از قضا مامانِ خجالتی آقا ایاز ماست... یه خوشتیپِ سیکس‌پکیِ بدعنق، با یه راز مخوف🤐 که نه خونواده‌ش ازش خبر دارن نه کشته‌مرده‌های پلنگش! فقط رفیق نامردش… که اونم برا انتقام، ورمیداره یه دختر رو میاره خونش، درست جلو چشاش! یه دختر ترکمن ریزه‌میزه که بلده خنده رو لب‌های مادرش بیاره... دختری که با اینکه مجبور شده بیاد کارگری، تمام لباسا و کفشای پاشنه‌بلندش مارک و گرونه... یه دختر مظلوم و خانم؟ توسری‌خور و لب‌لرزون واسه گریه...؟ ابداً... ! یه آیلار #سرتق، #نترس، #حاضرجواب که با زبونش مرد یخی ما رو به نقطهٔ جوش می‌رسونه.... ولی خبر نداره که رئیس قالتاقش🔥😈… ۶۸۰ پارت آماده😍😍 https://t.me/+m386XvxLmM01YjY0 https://t.me/+m386XvxLmM01YjY0
Show all...