ابوذر شریعتی - فلسفه
🔶 فلسفه یعنی عصیان جهت شرکت در پروژهی خوانش و آموزش تاریخ فلسفه از صفر با آیدی خودم در تماس باشید: @abozar_shariati
Show more26 300Subscribers
-1824 hours
+227 days
+5730 days
Posts Archive
■ زمانی خواهد رسید که دیگر هیچ انسانی زنده نیست. همه ی انسان ها مرده اند.
زمانی خواهد رسید که هیچ انسانی وجود ندارد تا به یاد بیاورد انسان های دیگری هم روزگاری زیسته اند و یا اینکه گونه ی ما بر زمین کاری کرده است. هیچکس نیست که ارسطو و کلئوپاترا را به خاطر آورد، چه رسد به من و تو.
هر آنچه کرده ایم، ساخته ایم، نوشته ایم، فکر کرده ایم و کشف کرده ایم فراموش خواهند شد؛ تو گویی این همه برای هیچ بوده است.
شاید آن زمان خیلی زود از راه برسد و شاید میلیون ها سال از ما دور باشد. ولی حتی اگر مرگ خورشیدمان را هم به سلامت از سر بگذرانیم، باز تا ابد زنده نخواهیم بود.
قبل از اینکه موجودات زنده به آگاهی برسند جهان بوده است و بعد از آنها هم همچنان خواهد بود.
اگر فراموش شدن ناگزیر انسان ها خاطر تو را می آزارد توصیه می کنم حتما آن را فراموش کنی.
شاید این کاری است که دیگران هم میکنند: فراموش کردن.
#جان_گرین
#طالع_بد_ما
دربارهی این شاهکار آندریچیویچ هم نظرتون رو بگید.
خوب دقت کنید بعد بنویسید.
❤ 29👍 3👏 2🤬 2🤯 1🤡 1
▪️یک اجرای زیبا
چند ساله این اجرای زیبا رو تو سالنو باهم تماشا میکنیم
امسالم ببینید. از سر و روی این آدما و اون فضا، حالوهوای بهار و سبزی و طراوت و تازگی و نویی و یهجور حس ناب رهایی و آزادی، میباره
❤ 38👍 5🤡 2😎 1
▪️یک اجرای زیبا
چند ساله این اجرای زیبا رو تو سالنو باهم تماشا میکنیم
امسالم ببینید. از سر و روی این آدما و اون فضا، حالوهوای بهار و سبزی و طراوت و تازگیش میباره
❤ 17🎉 2🎃 1
Show all...
😍 5👍 1🦄 1
خب حالا بیایید در مورد این اثر صحبت کنیم.
تحلیل خودم از کار قبلی رو شب در قالب لایو خدمتتون ارائه خواهم داد.
همچنین تحلیلم از شکار رو هم تقدیم دوستان خواهم کرد اما فعلا بیاید دربارهی این اثرگفتوگو کنیم.
❤ 21👍 3🤡 3
Repost from مکاتب سیاسی از صفر
.
اپوزیسیون چیست و به چه کسانی گفته میشود؟
اپوزیسیون در ماهیت سیاسیِ خود به گروهی گفته میشود که مقابل رویکردهای دولت یا حکومت میایستند و مخالفت خود را نسبت به عملکردهای در حال جریان نشان میدهند. به همین جهت معمولا مولفهی اصلی اپوزیسیون حضور داشتن درون مرزهاست. اما به نظر من این تعریف نمیتواند کامل و در وجه سیاسیِ خود جهان شمول باشد.
اگر بخواهیم مخالفان خارج از مرزها را به رسمیت بشناسیم، چنان که خود تلاش میکنند فعالیت داشته باشند میبایست به طور منسجم در مخالفت با اصل ساختار سیاسی کشور اشتراک داشته باشند.
اپوزیسیون در یک تعریف به معنای مقابل ایستادن، عرضه کردن، پرداختن و نگاهی متفاوت به سیاستهای رایج در سیستم است، و در تعریف دیگر خود نه تنها مخالفت، بلکه به معنای ایستادگی مقابل کلیت ساختار سیاسیست.
🔷به همین جهت فکر میکنم بهتر است با پرداختن به اپوزیسیون در ساختارهای مختلف، ابتدا به فهم مشترکی از خودِ مفهوم برسیم تا در ادامه کارکردهای «اپوزیسیون» را از هم تمیز دهیم.
ساختارهای سیاسی متنوع هستند و نسبت به هم در آمارهای مرتبط جایگاه متفاوتی دارند.
با اینحال پیشنهاد من اینست که پیش از هر چیز، به تقسیم بندیِ اپوزیسیون در دو ساختار کلی بپردازیم.
۱- اپوزیسیون در دموکراسیها
۲- اپوزیسیون در دیکتاتوریها
🔶بعد از تقسیم بندی برای پرداختن به شکل اپوزیسیون در هر دو ساختار باید در زیر مجموعه
به دو مدل A و B دوباره تقسیم شوند:
🔸مدل A:
موافق با ساختار سیاسی و مخالف با رویکرد دولت/ حکومت = اپوزیسیون داخل کشور (معمولا)
🔸مدل B:
مخالف با ساختار سیاسی =اپوزیسیون داخل و خارج از کشور
ادامه دارد…
✍🏻بهار اخوان
👍 29❤ 3🤯 1
طرح جدید رو دریابید
هیچ نیازی به پیشنیاز و ... نیست.
هنذفری رو بردارید و از صفر صفر آموزش ببینید.
توضیحات بیشتر رو اینجا ببینید و برای حضور در طرح 3️⃣0️⃣4️⃣1️⃣با آیدی زیر در تماس باشید:
@Philosophyyar
❤ 6👍 3🍓 3🤣 1
1️⃣4️⃣0️⃣3️⃣
سال نو و احساسِ نزدیک شدن به مرگ
هر سال با فرا رسیدن سال نو، احساس میکنم یک قدم به مرگ نزدیک شدم و با خودم میگم که امسال ممکنه آخرین عیدی باشه که دارم تجربه میکنم. (واقعا ممکنه نه اینکه یه ممکنه بگم و بعدش خودمو توجیه کنم که من استثنا هستم و حالا حالا قرار نیست بمیرم، نه واقعا ممکنه چون مرگ قطعیترین امر این عالمه و هیچچیز تو این عالم مثل مرگ قطعی نیست.)
براستی چه ضمانتی هست که این آخری عید ما نباشه؟ کی میدونه تو سال جدید چه تعداد از ماهایی که عید رو به هم دیگه تبریک میگیم با مرگ مواجه خواهیم شد؟ چه بلاهایی سرمون خواهد بود؟
آیا این تفکر، سمی و بدبینانهست باعث زهرمار شدن زندگی میشه؟ آیا باعث میشه دچار یاس، نومیدی، افسردگی و پریشونی بشیم؟
نمیدونم شاید خیلیا فکر کنن آره باعث افسردگی میشه اما پاسخ من منفیه.
من برخلاف کسانی که این تفکر رو سمی میدونن به شدت نجاتبخش میدونم و میبینم. چراکه وقتی به این مساله میاندیشم که واقعا بعید نیست که در طول یک سال با احتمال وقوع کثیری از حوادث غیر قابل پیشبینی، یکی از اون اتفاقات یه هویی و الله بختکی، مرگِ من باشه، به خودم میگم خب پس باید حواست رو بیشتر جمع کنی این شبای قشنگ و آروم و زلال و بینظیر تکرار نشدنی و این صبح خنک و جانبخش و این روزای آفتابی و بارونیِ روح نواز و اون صدای قطرات بارون و شرشر آب و آواز زیبای پرندگان رو حروم نکنی و اون لبخند بی نهایت دلگرم کنندهی مادر و پدر و معشوق و دوست و خلاصه هر کسی که برات عزیزترینه رو از دست ندی یا مواجههای غیر منصفانه و نومیدکننده و پرخاشگرانه نداشته باشی. (چون ممکنه همین مواجهه و همین ملاقات و دیالوگ، آخرین مواجهه و دیالوگ و ملاقات تو باشه.)
بواسطهی همین اندیشهی نجاتبخش است که همواره به خودم متذکر میشم که حواست باشه این لحظات قشنگ و این حس و حال خوب، ممکنه دیگه تکرار نشه.
خوب در جریان باش که تو جاودان و استثناء نیستی و مرگ هم فقط برای همسایه نیست یا اون چیزی نیست که تو جای دور تو یه قارهی دور افتاده فقط یقهی هشتصد و چهل و شیش میلیون انسان گشنه رو بگیره!
نه آقا جون، از این خبرا نیست، این فرصتها هم از دست رفتنیست، مراقب باش حماقت، ولع، حرص و آز باعث نشه، وجدان اخلاقی و شرافت انسانیت رو از بین بره و خساست باهات کاری کنه که پول رو غایتالغایات ببینی و ارزش وجودیت رو گره بزنی به میزان موجودی جیبت و شب و روزت رو حروم کنی تا با وسیله و ابزار کردن دیگری و له کردن هزاران نفر به جایی و جایگاهی و موقعیتی برسی که هر آن ممکنه مرگ، براحتی از چنگت در بیاره و به ریش تو و تمام اون کثافتکاریهایی که اسمشو زرنگی گذاشتن بخنده.
باری؛ فراموش نکن که اینطور نیست که فکر کنی همیشه فرصت برای جبران هست و با خودت بگی که ولش کن الان اعصاب و روانم به هم ریختهست حالا درسته که بداخلاقی کردم ریدم تو کل شخصیتِ بهترین همراهِ زندگیم یا دوست و آشنام ولی سر یه فرصتی از دلش در میارم! نه اینطور نیست.
همیشه یادت باشه که ممکنه هیچوقت هیچ فرصت دیدار مجددی پیش نیاد پس همیشه سعی کن با عزیزانت خاصه عزیزترین فرد زندگیت طوری مواجه بشی که انگار آخرین دیدار و دیالوگته.
دقت کردید چه شد؟
فکر به این که امسال احتمال اینکه سال آخر زندگیم باشه و آخرین عید و نوروز و بهار و حال و هوای فرح بخش بهاری، اون قدرا هم که عموم مردم فکر میکنن بد نیست.
اصلا فکرِ به مرگ بد نیست بلکه نجات بخش هم هست. اصلا به همین دلیل بود که یالوم در اکثر آثارش تاکید میکرد "درست است که مرگ نابود کننده است اما فکرِ به مرگ، نجات بخش است"
اما خب از اونجایی که سنت و فرهنگِ ما یه سنتِ عزامحوریست و هرچه بگی سریع میزنن تو دهنت و میگن شگون بد نیار! به همین دلیل صحبت کردن از مرگ رو هم زیاد جالب نمیدونن!
این بیچارهها فکر میکنن با فرار از فکر کردن به مرگ واقعا از مرگ دور میشن! در صورتی که این بزدلانهترین مواجهه با مرگه!
یک بار لااقل تو این زندگی کوتاه صاف و مستقیم میبایست با این مساله چشم تو چشم شد و تو عمقش رفت و از جاودان نبودن و مردن نترسید.
#نیچه هم در همین سیاق بود که میگفت "به اعماق برو و ژرفنا رو تجربه کن، حتی اگر جاهلان و گلهخصلتان تو را دیوانه بنامند!"
#ابوذر_شریعتی
#عیدتون_مبارک 🍾🎆💡🍷🌹
❤ 76👍 30👏 6🍓 3🤡 2😍 2😢 1🎃 1
خیامِ ملحد فکر روزهدارارو نکرده
شایدم خواسته حرصشونو در بیاره.
پن:
الان یکی میاد میگه منظورش از می همون روزهی ما رمضانه.
🤣 70😁 4😈 2👍 1
می خور که فلک بهر هلاک من و تو
قصدی دارد به جان پاک من و تو
در سبزه نشین و می روشن میخور
کاین سبزه بسی دمد ز خاک من و تو
خیامِ جان 🍷🍾
❤🔥 69❤ 12👍 8🎉 7🏆 3
آخآخ انگار عید شده
دوستان عیدتون مبارک
عیدیتون هم پیش من محفوظه (البته اگه قابل بدونید و این حقیر رو شایستهی شنیدن و خوندن دونسته باشید.)
از قبل یه فصل زبانشناسی آماده کردم که بزودی تقدیم میکنم هم در قالب نشست حضوری هم آنلاین.
❤ 75👍 7🎉 7🤡 5👾 1
پادکستهایی که در سال ۱۴۰۲ بیشتر از همه دوست داشتید 👆
به جز این دو پادکستهایی که ذیل عنوان #پادکست_شب بود هم بیشترین استقبال رو داشت که میتونید با سرچ همین عبارت به سادگی به تمامی اونها دست پیدا کنید.
❤ 6👍 4
💥 مونتنی، دکارت و سِپْتیسیزم
👤 #ابوذر_شریعتی
▪️شک چیست؟ آیا شک در وجود خداوند و رسالت انبیاء معصیت است؟
▪️برشی از فصل آموزش فلسفه و منطق از صفر
👍 5❤ 3😍 1
دوستان من تو جادهم
شب میرسم اگر پیام دادید و دیر جواب دادم به آیدی زیر پیام بدید تا من برسم:
@Philosophyyar
پینوشت: این پست برای ثبتنام طرح جدید سال جدیده
توضیح بیشتر رو از آیدی درج شده میتونید دریافت کنید.
❤🔥 2
▪️#سوبجکتیویسم چیست؟
▪️شروطِ اصلیِ معرفت در نزد #دکارت کدام است؟
▪️برشی کوتاه از فصل آموزش فلسفهومنطق از صفر
👍 7❤ 1
از نظر شوپنهاور، تنها راه گریز همیشگی از بدبختیمان هنگامی حاصل میشود که آدمیان آنچنان به فلاکت اجنتابناپذیر زندگی و محنت «وجود داشتن» آگاه شوند که از تمام تمنیات برای وجود داشتن و خشنودی دست بشویند.
فیلسوفان بزرگ/ صفحه۲۰۶
برای تهیهی این کتاب و سایر کتابهای انتشارات پارسیک به کانال زیر مراجعه بفرمایید:
@parsik_pub
👍 18❤ 7🎉 1
یه شب رنه دکارت زنگ میزنه به باجناقش ازش میپرسه:
خونه هستید یه سر بیایم اونجا؟
باجناقش میگه:
ما نمی اندیشیم؛ پس نیستیم
#شما_نوشتید 😅😁🙏🏻☘❤️
🤣 122😁 11🤡 11🤔 7😐 7👏 3👍 2😱 1🤓 1
📣▶️ دورههای آموزشی جدید در سال جدید.
دقت کنید این دورهها هم به لحاظ فرم در کیفتی فوقالعاده قوی، شفاف و واضح (حتی تکتک حروف لاتین و ترجمهشان بر تختهسیاه و وایتبورد در دورترین حالت ممکن هم کاملا واضح است) هستند و هم به لحاظ محتوا کاملا جدید و متفاوت از دورههای گذشته.
این پروژه شاملِ فصلهای آموزشی زیر میشود:
1️⃣ موزش فلسفه از صفر
2️⃣ آموزش فلسفهی هنر، مبانی زیباییشناسی و آموزش تحلیلِ فلسفی، پدیدارشناختی و انتولوژیک از آثار هنری
3️⃣آموزش مبانی روانکاوی فروید و لکان و روش تجزیه و تحلیل روانکاوانه با تکیه بر آموزش زبانشناسی
4️⃣فلسفهی رمان: ارایه خلاصهی شاهکارهایی چون اثار داستایفسکی و... با موضوع فلسفه ی رمان
5️⃣ و در انتها آموزش الفبای اگزیستانسیالیسم و فلاسفهی اگزیستانسیال
آیدی جهت ثبتنام در پروژهی کاملا جدیدِ سالِ جدید:
@Philosophyyar
آیدی من جهت ارائهی توضیحات بیشتر:
@abozar_shariati
👍 10
یکی از این آیدیهایی که اسمشون نقطه ست (. نقطهی خالی به این شکل . ) و تو گروه عقلانیت انتقادی فعالیت میکنن رو تو نشست دیدم
اصلا باورم نمیشد این آدم نقطه باشه بهش گفتم بندهی خدا تو با این جذبه و جذابیت چرا نقطه شدی آخه. باز پرانتزی کروشهای چیزی میشدی. گفتش که دوست دارم مثل نقطه، ختم و پایان هر قصه و داستانی باشم!
راستش اینجا یه کم ترسیدم و دیگه گفتوگو رو ادامه ندادم
ولی خیلی دوست داشتم ببینم این نقطهها تو دنیای واقعی چه شکلی هستن که خب ایشون رو دیدم و نظرم کلا دربارهی نقطهها عوض شد.
😁 76🤣 28👍 6🏆 4☃ 3👏 1🤡 1
زبان وسیله و ابزار ما نیست بلکه برعکس ما وسیله و ابزار زبان هستیم
بسیاری گمان میکنند که زبان یک ابزار پیش پا افتاده ای بیش نیست که هر هنگام خواسته باشیم می توانیم آن را به خدمت خود بگیریم و در جهت انتقال یک سری اطلاعات لازم از آن استفاده ی ابزاری بکنیم مثلا اگر تشنه مان بود بگوییم تشنه هستیم و یک لیوان چای لازم داریم و یا در مورد مسایل علمی و ... اطلاعاتی را بواسطه ی آن انتقال کنیم و تمام! در حالی که مساله کاملا برعکس است انسان بیش از آنکه به دنیا بیایید پدر و مادرش برایش نامی انتخاب می کنند که آن نام در دل یک زبان خاص مثلا تورکی یا کوردی یا فارسی و عربی و انگلیسی و ... معنای خاصی دارد. والدین کودک خود تاثیر یک زبانی هستند که خودشان انتخاب نکرده اند زبانی که ارزش ها و نا ارزش ها و هنجارها و ناهنجارها و اخلاقیات و ... را به شکل خاصی وصف و معنی می کند و از این طریق باعث می شود که انسان به چیزی میل پیدا کند و یا به دلیل نا هنجار بودن از آن اجتناب کند و همواره بپرهیزد پس این زبان است که میل و آرزو و تمنا و خواسته های ما را معنی می کند بر ما تحمیل می کند این زبان است که زندگی ما را برای ما معنی دار می کند یک جهان بینی خاصی را مثلا جهان بینی دینی یا ضد دینی یا غیره را بر آدمی بار می کند و باعث می شود که انسان بواسطه ی آن جهان بینی جهان را تفسیر کند و بر اساس همان تفسیر عمل کند که ممکن است در این عمل تبدیل به یک مجاهد شود و انتحاری بزند تا ناهار را با رسول الله بخورد یا تبدیل به یک پرولتر شود و در میان اعتراضات کشته شود یا انسانی لیبرال شود و برای ارزش های دیگری جانش را فدا کند و ... بنابراین زبان از هر طرف که وارد شویم و مساله را بررسی کنیم ما را در بر می گیرد و بواسطه ی ما خود را به منصه ی ظهور می رساند به عبارت دیگر ما وسیله و ابزار زبان هستیم و نه زبان ابزار و وسیله ی ما!
حتی امیال و نوع خواستن و آرزوها و نوع اجتناب و روابطمان را هم زبان تحمیل می کند! کسی که در انگلستان به دنیا می آید نامش راسل می شود و می تواند براحتی و با آزادی نسبی با دیگر انسان ها وارد روابط گوناگون شود اما انسانی که در روستای احمد آباد بین قزوین و ساوه به دنیا ماید زبانش ترکی مش شود نامش حمدالله می شود و به طور مطلق با فلسفه و اندیشه و ساینس و روابط گسترده ی اجتماعی بیگانه می شود و بواسطه ی زبانی که مشحون از بار دینی و ارزش های سنتی قومی قبیله ای است دنیا را می بیند و تفسیر می کند و می فهمد و به همین دلیل دخترش را که با پسر همسایه نامه ای رد و بدل کرده است را براحتی گردن می زند تا غرور و غیرتش در نزد همسایگان و هم روستاییان و فک و فامیل لکه دار نشود! دقت کردید؟ کلیشه ها ارزشی را برایش معنی دار کردند او طبق همان معنی جهان و آدمیان و ورابطشان را تفسیر و فهم کرد و سپس بر اساس همان فهم وارد عمل شد و براحتی آدم کشی و قتل و جنایت را معنایی دیگر بخشید و در ساحت دفاع از آبرو و غیرت توجیهش کرد
این است قدرت زبان و دقثیقا به مین جحهت بود که فوکو میگ فت زبان قدرت مطل ق است.
چند شب پیش اینجا نوشتم که دوستانی که تو نشست بودن میتونن تو گروه خصوصی فلسفه و هنر تشریف داشته باشن ولی بعد فکر کردم دیدم این درست نیست که توی جمع کلی اعضا چنین چیزی مطرح بشه و سایر عزیزان آزردهخاطر بشن که نمیتونن تو گروه عضو بشن. به همین جهت لینک رو اینجا میذارم هر کدوم از عزیزان دوست داشت میتونه عضو بشه.
https://t.me/+NbpF2pOsjS5hYjg0
❤ 11👍 7😍 2🤗 2🎃 1
شوپنهاور و البته فلاسفهای دیگر همواره تاکید میکردند که "زندگی چیزی جز اکنون گذرا نیست." و یا در تعبیر دیگر تاکید داشتند که "زندگی یک نه-دیگر-اکنون است و دقیقا به همین دلیل همواره متذکر میشدند که سگدو زدن و غرق در سگدو زدن و دیگران را وسیله و ابزار کردن و رنجی بر رنج زندگیشان که خود فینفسه عذابیست تحملناپذیر که تحمیل کردنش بیش از آنکه غیر اخلاقی باشد یک خریت است.
خریتی محض و پیور. بهقول آن یارو "خریت در معنای مصدری آن!"
چنین کسی به معنای ذاتی کلمه خر است. بسیاری گمان میکنند که دیکتاتورها، مسبتدان، قاضیان و قلدران و قدارهبندان و نورچشمیها و خایهمالهایشان چه زندگی پر ابهت و مشحون از خوشبختی و ثروت و قدرتی دارند.
باخود میگویند ای کاش ما هم میتوانستیم موقعیت آنان را تجربه کنیم و ...
من البته با نفسِ حسرت خوردن مشکلی ندارم انسان نمیتواند مطلقا عاری از حسرت باشد اما میتواند حسرتش را هم جهتدهی کند و یکی از جاهایی که میبایست حسرت خود را جهتدهی کرد یک چنین زمان و موقعیتیست چراکه انسانِ مستبد یا دیکتاتور، ابلهار و احمقتر از هر احمق و ابلهیست و به همین دلیل اسیرتر و بردهتر هم هست.
چنین فردی اسیر و بردهی ذهنی هویتیست که دیگران به او دادهاند. این فرد توهم خودخداپنداری دارد و تا حدی در این امر مستغرق است که گاه واقعا گمان میکند که مطلق شده و به جایگاه خدایان رسیده است و دیگر مرگ هم در چنگ اوست و میتواند کنترلش کند همانند مهرهها و قلدرانی که دارد و کنترلشان میکند.
در حالی که مرگ با انسان زاده میشود و هرگز از او دور نمیشود و در دل هر حکایت و پروژهای است و پیوسته همراه آدمیست و هر آن ممکن است چنان بر سر آدمی آوار شود که تمام آروزها و آمال و آیندهاش را چون داسی از بیخوبُن درو کند.
برای مرگ، دیکتاتور، غنی و فقیر و ... هیچ تفاوتی نمیکند و در برخی از مرگها حتی بله لحاظ علمی هم دقیقا مشخص نمیشود که چرا فرد در یک لحظه بدون هیچ بیماری زمینهای، چنین سخت و دردناک جان داده و مرده است اما دیکتاتور و یا خایه مالهیش و گاه حتی افرادی که بیمه میشوند (و تمام خوشبختیشان میشود همین بیمه شدن طوری که گویی هرکس بیمه نیست ساقط از انسان و انسانیت است!) چنین توهم میزنند که مرگ فقط برای همان افرادیست که در یک ناکجا آباد، سوار اتوبوس میشوند و اتوبوسشان چپ میکند یا مختص کسانی ست که در سقوط یک هواپیما در یک جای دور جان میدهند!
خب آیا چنین توهماتی چیزی بیش از بلاهت است؟
آیا پذیرفتن هویتی که دیگران میدهند و غرق در آن شدن و هیچ فهم و درکی از هستی و حقیقت و معنی آن نداشتن و هرگز متوجه ذلت دریغآمیز و پارادوکسیکال آن نشدن چیزی جز نفهمی و بیشعوری است؟
و آیا سزاوار است که بر جایگاه و شان و شخصیت تهی و میانمایه و تهی و عاری از هرگونه غنای درونیِ قلداران و دیکتاتوران و وسایل نقلیه و ابزاری که برای آسایش زندگی کذاییشان با له کردن و چاپیدن و غارت کردن و سلاخی کردن هزران هزار انسان و حیوان و ... به دست آمده است حسرت خورد؟ آیا حقیقتا چنین موقعیت کثیف و چندشآوری اصلا جایی برای حسرت و اندوه دارد؟
👍 43❤ 5🌚 1
⭐فقیه شهر به رفع حجاب مایل نیست
چراکه هرچه کند حیله در حجاب کند
#ایرج_میرزا
👏 59👍 21🍓 2👎 1
#پادکست_شب
برادران...
این خستگی بود که همه خدایان را و آخرتها را آفرید...
خستگیِ انسان...
کانال تخصصی نیچه و شوپنهاور
@Schopenhauer71
❤ 12👍 3🗿 2