ஜ۩💜۩ஜ لیدوکائینஜ۩💜۩ஜ
سرزمینیست پُر اَز تُ این قلبِ لنتیَم..❤️^^ ♥️✨
Show more189
Subscribers
No data24 hours
No data7 days
No data30 days
Posts Archive
دلم خوش بی ک تا اخر مینی🥺🙂
دلاوم😔🚶
افسوس ک دیر شناسیمت بی مرام💔🖤
@lidokainkurde
میدونی چیه ؟
شدیم کلکسیونی از بدبختی هرچی هرکی میاد یکی توش میزار میره💔🚶
شازده کوچولو.
شازده کوچولو گفت:
بعضی عشق ها عشق نیست دیوانگیه.
روباه گفت:
عشقی که توش دیوانگی نباشه عشق نیست.
فقط حس عادته!
@lidokainkurde
به چندساعت آهنگ گوش دادن دو نفره بدون حرف زدن نیاز دارم.
@lidokainkurde
نه میبخشم نه میخوام ببخشی هر کدوممون اشتباه کردیم باید تاوانشو پس بدیم
@lidokainkurde
بعضی وقتا یه جوری دلت گرفته میشه از ادم و هوا متنفری
@lidokainkurde
آدم دیر یا زود به این نتیجه میرسه که تمام چیزی که داره تنهاییشه
🥀🖤
@lidokainkurde
رفق هایت کورا برات حالی گیریاس💔😞
برات تنها هم دمه ولیم چنیکه توریاس😔🖤
@lidokainkurde
عشق رو باید نشون داد؛ گاهی با حرفات بیشترش با رفتارت، که متاسفانه اولیو شنیدیم، دومیو ندیدیم...
بیا باهم خط بزنیم!
خط بزن
آدمی که تحقیرت میکنه
آدمی که بهت شک داره
آدمی که دوست نداره
آدمی که خوبیاتو نمیبینه هرکاریم بکنی بازم طلبکاره
آدمی که خودخواهه
آدمی که ضعف جنس مخالف داره
آدمی که وقتی چند نفرو میبینه تورو یادش میره
آدمی که تو جمع های مختلف رفتارش باتو عوض میشه
آدمی که از حسش به خودت مطمئن نیستی دلت پیشش قرص نیست
آدمی ک حس ارامش و اعتماد بهش نداری
آدمی که از سادگیت و مهربونیت سواستفاده میکنه
آدمی که بدقوله و چیزی که بهش دادیو برنمیگردونه
آدمی که حرفش با عملش یکسان نیست
آدمی که انرژی منفی ازش میگیری چون دائم درحال ناله کردن و به زمین و زمان بدگویی کردنه حال توروهم خراب میکنه
آدمی که بهش هیچ کشش و میل و رغبتی برای ادامه صحبت نداری و حوصلتو سرمیبره
ساعت زندگیت را
به افق آدمهاے
ارزان قیمت کـــوک نکن...
یا خواب میمـــانے
یاعقبــــ ....
آدمهای مهربون
هــــــزار زخــــم رو تحمل میکنن ...
ولی اگــــه دلشون بشکنه
دیگـــه نَه ناز میکشــــن نه انتظار
نه آه میکشــــن و نه درد و
نه فریاد ...
فقط دست میکِشن و میــــرن ...
داستان دردناک یک دختر😔
مادری تعریف میکنه:
یک روز که دخترم از مدرسه برگشت، خیلی زود بود. گفتم دخترم چرا اینقد زود برگشتی؟
داشت گریه میکرد از درد شکمش
هرکاری کردم خوب نمیشد. شکمش بزرگ شده بود اما میدونستم این بزرگ شدن شکمش، مال چاق بودن نیست چون دخترم لاغر بود و تا دیروز هم چیزیش نبود!
فقط میگفت مامان تحمل ندارم دارم دیوونه میشم... منم به باباش زنگ زدم و بردیمش بیمارستان... دکتر اومد بیرون و بعد از معاینه گفت که دختر ما حاملهس!
همه مون از تعجب زبونمون بند اومده بود
یعنی چی حاملهس؟ اون که ازدواج نکرده؟ همهی خانواده ازش عصبانی بودیم
وقی برگشتیم خونه، پدر و برادرش خییییلی کتکش زدن منم از اونور سرزنشش میکردم و میگفتم بگو چیکار کردی!؟؟؟
از درد شکمش و درد این همه کتک، فقط گریه میکردو میگفت قسم میخورم که کاری نکردم خواهش میکنم حرفمو باور کنید، مامان... بابا رحم داشته باشید دارم میمیرم از درد قسم میخورم کسی بهم دست نزده مامان توروخدا حرفمو باورکن
منم با بیرحمی...
ای کاش میمردم اونوقتی که دخترم بااین همه درد گریه میکرد و منم با بیرحمی و پدرش و برادرش مثل درنده به جونش افتاده بودن
بعد گفتم مگه تو حضرت مریمی که بدون مرد حامله بشی؟ بگو که با کی خوابیدی وگرنه الان میکشمت...
هی گریه میکرد و میگفت مامان اینکارو نکن خودت میدونی من چجور دختری هستم تو چطور منو بزرگ کردی؟
باباش داد زد که تو یک سگی تو از من و مامانت نیستی!
ابرومو بردی بی ابرو، میکشمت...
و دوباره کتکش زد پسرم هم تف کرد توروش و گفت چطوری و با چه رویی برم پیش دوستام هان؟ چرا باید خواهر من اینقد بی حیا باشه و ابروی منو ببره و از یه پسر غریبه حامله باشه!؟
دخترم فریاد زد من حامله نیستم! حامله هم باشم حق ندارید اینطور بی رحمانه یک بچه بی گناه رو ازار بدید ! شما که خانواده ی من هستید چطور تا این حد سنگدل هستید؟
از صبح بخاطر درد شکمم دارم گریه میکنم... شماهم همه بدنمو شکستید اخه شما خدا ندارید؟؟؟؟
برادرش یه سیلی محکم بهش زد و موهاشو گرفت و گفت اون زمان باید خدارو به یاد میاوردی که زنا میکردی!
فهمید که باورش نمیکنیم، دیگه هیچی نگفت و بعد از این همه ازار دادن درو روش بستیم و نهار و شام هم بهش ندادیم...
من چندبار خواستم دزدکی براش غذا ببرم اما شوهرم نزدیک بود دنیارو روسرم خراب کنه. گفت امشب میکشیمش نیازی به غذا نیست!
خودمو میزدم و میگفتم چطور اینکارو میکنی!!؟
گفت بااین شرمندگی نمیتونم زندگی کنم
گفتم اروم باش اون دخترته بزار اسم بابای بچهشو بگه ماهم عروسی براشون میگیرم، تا با اون پسر ازدواج کنه... توروخدا نکشش اینکارو نکن...
چیزی نگفت و منو از سرراهش کنار زد و رفت منم داد زدم و صداش کردم... گفت تو چیزی نگو...!
ساعت دوازده شب رفتم تو اتاق و درو روش باز کردم خواستم دخترمو ببرم بیرون، دیدم هنوز داره گریه میکنه. تو چشمام نگاه نمیکرد اینقدر خسته و بی طاقت شده بود ... گفتم باید ببرمت بیرون...میبرمت پیش داییت امشب پیشش باش چون بابات و برادرت میخوان بکشنت...!
حرفمو تموم نکرد پسرم و شوهرم با چاقو اومدن تو اتاق من هرچند داد و فریاد زدم گوش ندادن...
دخترم با گریه گفت: مامان... بابا... داداش ... من خدا پشتمه و میدونه بی گناهم... و میدونه که چکارم کردید. از خدا میخوام حقمو ازتون بگیره. من بی گناهم شما خیلی ظلم کردید در حقم...
با چشمای خیس و پر از اشک بیهوش شد...
داد زدم گفتم قسم به خدا ازت جدا میشم و خونه رو ترک میکنم اگر همین الان نبریدش پیش دکتر...
زود بردیمش دکتر اما چی روی داد...
دخترم حامله نبود! معاینه قبلیش اشتباه بود!
بلکه کیسه داشت که شکمشو بزرگ کرده بود...
وقتی اینو شنیدم زانوهام بی حس شدن و افتادم زمین مغزم داشت میترکید از ناراحتی دلم داشت بیرون میومد
بابا و برادرش هم تو سر خودشون میزدن...
داد زدم گفتم توروخدا دکتر، حالش چطوره؟!
دکتر گفت متاسفانه از شدت درد، جونشو از دست داد😔
وای دختر بی گناهم وای از سنگدلی من و باباتو داداشت
خدا حقتو ازمون گیره...
تاالان هم به صورت شوهر و پسرم نگاه نمیکنم
اونا هم تاالانم شبا خوابشو میبینن و بخاطر عذاب وجدان زندگی براشون تلخ شده... شوهرم سر سفره ی نهار و شام نمیتونه جلو خودشو بگیره و میزنه زیر گریه و منو پسرم هم با اون گریه میکنیم...
الان هم وقت خواب به یاد اخرین حرفاش میفتم:
من بی گناهم! شما درحقم ظلم کردید...
خدا ازمون نگذره
خدایا بخاطر اسماءالحسنی ت فردوس رو نصیبش کن...
دختر قشنگم خدا بیامرزدت...😭
خودم را به تخت بستم تو را ترک کنم
به خواب تو عادت کردم...🖤
دلبر خرم
عاشق خودت باش ،اعتماد نکن! تنها باش،دیگه هیچوقت ضربه نمیخوری!
@lidokainkurde
تا هر دم ما حوصله عشق رود در هر دم ما عشق بیابد دم خود
مولوی. lidokainkurde@
گر ترک وداع کرده ام معذورم تو جان منی وداع جان آسان نیست.
ابوسعید ابوالخیر.
@lidokainkurde
من ادای آدم های قوی رو در میارم که انگار تورو نمیخوام ولی تو باور نکن من سخت دلتنگتم
@lidokainkurde
کاش بودی و میدیدی تکستام واسه توه ...
من خوبم چشام دروغ میگه جانم ♡