cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

فضیلتها

کانال پایگاه نشر معارف قرآن کریم و ولایت z1111.ir معارف اسلامی ، تفسیر قرآن و احادیث ادمین: @smr1089 شَرحِ سِرّ @sharheser طاووس بهشت @tavoosb

Show more
Advertising posts
739Subscribers
No data24 hours
-27 days
-630 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

┅┅✿❀🍃🌼🍃❀✿┅┅ بسم الله الرحمن الرحیم 🖊ادامه شرح در هر حال، سحر چیزى نیست که وجود آن را بتوان انکار کرد، یا به خرافات نسبت داد، چه در گذشته و چه در امروز. نکته قابل توجه این که: سحر در اسلام، ممنوع، و از گناهان کبیره است; چرا که در بسیارى از موارد، باعث گمراه ساختن مردم، تحریف حقایق و متزلزل ساختن پایه عقائد افراد ساده ذهن مى شود، البته، این حکم اسلامى مانند بسیارى از احکام دیگر، موارد استثناء نیز دارد، از جمله، فرا گرفتن سحر، براى ابطال ادعاى مدعیان دروغین نبوت، و یا براى از بین بردن اثر آن در مورد کسانى که از آن آسیب دیده اند. در جلد اول ذیل آیات ۱٠۲ و ۱٠۳ سوره «بقره» نیز مشروحاً در این باره، سخن گفته ایم. ۲- ساحر هرگز پیروز نمی شود بسیارى مى پرسند: اگر ساحران مى توانند، اعمال خارق العاده اى شبیه معجزه انجام دهند، چگونه مى توان میان کارهاى آنها و اعجاز، تفاوت گذاشت؟ و چگونه «سحر با معجزه پهلو نزند دل خوش دار»! پاسخ این سؤال، با توجه به یک نکته، روشن مى شود و آن این که: کار ساحر متکى به نیروى محدود انسانى است، و معجزه از قدرت بى پایان و لایزال الهى سرچشمه مى گیرد. لذا هر ساحرى کارهاى محدودى مى تواند انجام دهد، و اگر ماوراى آن را بخواهند، عاجز مى ماند، او تنها کارهائى را مى تواند انجام دهد که قبلاً روى آن تمرین داشته و بر آن مسلط است و از پیچ و خم آن آگاه، ولى در غیر آن به کلى عاجز و ناتوان خواهد بود. در حالى که پیامبران چون از قدرت لا یزال خدا کمک مى گرفتند، قادر به انجام هر گونه خارق عادتى بودند، در زمین و آسمان و از هر نوع و هر قبیل. ساحر، هرگز نمى تواند خارق عادت را طبق پیشنهاد مردم انجام دهد، مگر این که: تصادفاً با کار او تطبیق کند (هر چند گاهى دوستان ناشناخته خود را تعلیم مى دهند که از وسط جمعیت برخیزند و پیشنهادهائى که قبلاً تعیین شده به صورت ابتدائى مطرح کنند). ولى، پیامبران بارها و بارها معجزات مهمى را که مردم حق طلب، به عنوان سند نبوت مى خواستند انجام مى دادند، همان گونه که در همین سرگذشت موسى(علیه السلام) نیز مشاهده خواهیم کرد. از این گذشته، سحر چون یک کار انحرافى است و یک نوع خدعه و نیرنگ، طبعاً روحیاتى هماهنگ آن مى خواهد، و ساحران بدون استثناء، افرادى متقلب و خدعه گرند، که از مطالعه و بررسى روحیات و اعمالشان خیلى زود مى توان آنها را شناخت، در حالى که اخلاص، پاکى و درستى انبیاء، سندى است که با اعجاز آنها آمیخته و اثر آن را مضاعف مى کند (دقت کنید). و شاید روى این جهات است که آیات فوق مى گوید: وَ لایُفْلِحُ السّاحِرُ حَیْثُ أَتى: «ساحر هر کجا باشد و در هر شرائط و هر زمان رستگار نمى شود»، و به قول معروف به زودى پته اش روى آب خواهد افتاد; چرا که نیرویش محدود است و افکار و صفاتش انحرافى. این موضوع، مخصوص ساحرانى نیست که به مبارزه با انبیاء برخاستند بلکه درباره ساحران به طور کلّى صادق است که آنها زود شناخته مى شوند و به پیروزى نمى رسند.             @fazylatha ┅┅✿❀🍃🌼🍃❀✿┅┅ ۲
Show all...
┅┅✿❀🍃🌼🍃❀✿┅┅ بسم الله الرحمن الرحیم 🖊ادامه شرح مجدداً به او خطاب شد:« آنچه را در دست راست دارى بیفکن تمام آنچه را که آنها ساخته اند مى بلعد»! (وَ أَلْقِ ما فِی یَمِینِکَ تَلْقَفْ ما صَنَعُوا). «چرا که کار آنها تنها مکر ساحر است» (إِنَّما صَنَعُوا کَیْدُ ساحِر). «و ساحر هر کجا برود، پیروز نخواهد شد» (وَ لایُفْلِحُ السّاحِرُ حَیْثُ أَتى). «تَلْقَف» از ماده «لقف» (بر وزن وقف) به معنى بلعیدن است ولى «راغب» در «مفردات» مى گوید: این کلمه در اصل، به معنى برگرفتن چیزى است با مهارت، خواه به وسیله دهان بوده باشد یا با دست، و بعضى از ارباب لغت آن را به معنى «برگرفتن به سرعت» دانسته اند که در فارسى به جاى آن «ربودن» به کار مى رود. جالب این که: نمى گوید: «عصایت را بیفکن» بلکه مى گوید: «آنچه در دست راست دارى بیفکن» این تعبیر، شاید به عنوان بى اعتنائى به عصا باشد و اشاره به این که: عصا وسیله مهمى نیست آنچه مهم است اراده و فرمان خدا است که اگر اراده او باشد، عصا که سهل است کمتر و کوچکتر از آن هم مى تواند چنین قدرت نمائى کند!. این نکته نیز قابل ذکر است که: «ساحر» در آیه فوق، بار اول به صورت نکره و بعداً به صورت معرفه و با الف و لام جنس آمده است، این تفاوت شاید به خاطر آن باشد که: هدف در مرتبه اول آن است که نسبت به کار این ساحران بى اعتنائى شود، و مفهوم جمله این است: کارى که آنها کردند، مکر ساحرى بیش نیست، اما در مرتبه دوم این حقیقت را مى خواهد تفهیم کند که نه تنها این ساحران هر ساحرى در هر زمان و مکانى پیدا شود، پیروز و رستگار نخواهد شد. * * * ۱- حقیقت سحر چیست؟ گر چه در گذشته مشروحاً در این باره، سخن گفته ایم ولى ذکر چند جمله را اینجا به صورت توضیحى کوتاه مناسب مى دانیم: «سحر» در اصل به معنى هر کار و هر چیزى است که مأخذ آن، مخفى و پنهان باشد، ولى در زبان روزمره، به کارهاى خارق العاده اى مى گویند که، با استفاده از وسائل مختلف انجام مى شود. گاهى صرفاً جنبه نیرنگ، خدعه، چشم بندى و تردستى دارد. گاهى از عوامل تلقینى در آن استفاده مى شود. گاه از خواص ناشناخته فیزیکى و شیمیائى بعضى از اجسام و مواد. گاه از طریق کمک گرفتن از شیاطین. و همه اینها در آن مفهوم جامع لغوى درج است. در طول تاریخ به داستان هاى زیادى در زمینه سحر و ساحران برخورد مى کنیم، و هم اکنون در عصر ما کسانى که دست به این گونه کارها مى زنند، کم نیستند، ولى چون بسیارى از خواص موجوداتى که در گذشته بر توده مردم، مخفى بود در زمان ما آشکار شده است، و حتى کتاب هائى در زمینه آثار اعجاب انگیز موجودات مختلف نوشته اند، قسمت زیادى از سحرهاى ساحران از دستشان گرفته شده است. مثلاً در شیمى امروز، اجسام بسیارى را مى شناسیم که وزنشان از هوا سبکتر است، و اگر درون جسمى قرار داده شوند، ممکن است آن جسم به حرکت درآید و کسى هم تعجب نمى کند، حتى بسیارى از وسائل بازى کودکان امروز شاید در گذشته یک نوع سحر به نظر مى رسید! امروز در سیرک ها نمایش هائى مى دهند که شبیه سحر ساحران گذشته است. با استفاده از چگونگى تابش نور، آینه ها، خواص فیزیکى و شیمیائى اجسام، صحنه هاى غریب و عجیبى به وجود مى آورند که گاه دهان تماشاچیان از تعجب باز مى ماند. البته، اعمال خارق العاده مرتاضان، آن خود داستان دیگرى دارد، که بسیار شگفت انگیز است.             @fazylatha ┅┅✿❀🍃🌼🍃❀✿┅┅ ۲
Show all...
┅┅✿❀🍃🌼🍃❀✿┅┅ بسم الله الرحمن الرحیم 🖊ادامه شرح به هر حال، صحنه بسیار عجیبى بود، ساحران که هم تعدادشان زیاد بود و هم آگاهیشان در این فن، و طرز استفاده از خواص مرموز فیزیکى و شیمیائى اجسام و مانند آن را به خوبى مى دانستند، توانستند آن چنان در افکار حاضران نفوذ کنند که این باور براى آنها پیدا شود که این همه موجودات بى جان، جان گرفتند. غریو شادى از فرعونیان برخاست، گروهى از ترس و وحشت فریاد زده، خود را عقب مى کشیدند!. * * * «در این هنگام موسى احساس ترس خفیفى در دل کرد» (فَأَوْجَسَ فِی نَفْسِهِ خِیفَةً مُوسى). «أَوْجَسَ» از ماده «ایجاس» در اصل از «وجس» (بر وزن حبس) به معنى صداى پنهان گرفته شده است، بنابراین «ایجاس» به معنى یک احساس پنهانى و درونى است، و این تعبیر نشان مى دهد که ترس درونى موسى(علیه السلام)، سطحى و خفیف بود تازه آن هم به خاطر این نبود که براى صحنه رعب انگیزى که بر اثر سحر ساحران به وجود آمده بود اهمیتى قائل شده باشد. بلکه از این بیم داشت که نکند مردم تحت تأثیر این صحنه واقع شوند، آن چنان که بازگرداندن آنها آسان نباشد. و یا پیش از آن که موسى(علیه السلام) مجال نشان دادن معجزه خود را داشته باشد جمعى صحنه را ترک گویند، یا از صحنه بیرونشان کنند و حق آشکار نگردد. چنان که در خطبه ۴ «نهج البلاغه» مى خوانیم: لَمْ یُوجِسْ مُوسى خِیفَةً عَلى نَفْسِهِ بَلْ أَشْفَقَ مِنْ غَلَبَةِ الْجُهّالِ وَ دُوَلِ الضَّلالِ: «موسى(علیه السلام) هرگز به خاطر خودش در درون دل احساس ترس نکرد، بلکه از آن ترسید که جاهلان غلبه کنند و دولت هاى ضلال، پیروز شوند».(۲) با آنچه گفته شد، ضرورتى براى پاسخ هاى دیگرى که در زمینه ترس موسى(علیه السلام) ذکر کرده اند نمى بینیم. * * * به هر حال، در این موقع، نصرت و یارى الهى به سراغ موسى(علیه السلام) آمد و فرمان وحى وظیفه او را مشخص کرد، قرآن مى گوید: «به او گفتیم: ترس به خود راه مده، تو مسلماً برترى»! (قُلْنا لاتَخَفْ إِنَّکَ أَنْتَ الْأَعْلى). این جمله، با قاطعیت تمام، موسى(علیه السلام) را در پیروزیش دلگرم مى سازد (کلمه «إِنَّ» و تکرار «ضمیر» هر یک تأکید مستقلى است بر این معنى، و همچنین اسمیه بودن این جمله) و به این گونه موسى، قوت قلبش را که لحظات کوتاهى متزلزل شده بود، باز یافت.             @fazylatha ┅┅✿❀🍃🌼🍃❀✿┅┅ ۲
Show all...
┅┅✿❀🍃🌼🍃❀✿┅┅ بسم الله الرحمن الرحیم 🖊تفسیر ساحران ظاهراً متحد شده، عزم را جزم کردند که با موسى(علیه السلام) به مبارزه برخیزند، هنگامى که گام به میدان نهادند، «گفتند: اى موسى اول تو وسائل سحرت را مى افکنى یا ما نخستین باشیم»؟! (قالُوا یا مُوسى إِمّا أَنْ تُلْقِیَ وَ إِمّا أَنْ نَکُونَ أَوَّلَ مَنْ أَلْقى). بعضى از مفسران گفته اند: این پیشنهاد ساحران دائر به پیشگام شدن موسى(علیه السلام) یا خودشان، یک نوع احترام از جانب آنها نسبت به موسى(علیه السلام) بود، و شاید همین امر بود که زمینه توفیق ایمان آوردن آنها را بعد از این ماجرا فراهم آورد. ولى این موضوع بسیار بعید به نظر مى رسد; چرا که آنها با تمام قدرت مى کوشیدند: موسى(علیه السلام) و معجزه او را درهم بشکنند، بنابراین، تعبیر فوق شاید براى این بوده که: اعتماد به نفس خود را در برابر توده هاى مردم اظهار نمایند. * * * ولى موسى(علیه السلام) بى آن که عجله اى نشان بدهد; چرا که به پیروزى نهائى خود کاملاً اطمینان داشت، و حتى قطع نظر از آن در این گونه مبارزه ها، معمولاً برنده کسى است که پیشقدم نمى شود، لذا، به آنها «گفت: شما اول بیفکنید»! (قالَ بَلْ أَلْقُوا). بدون شک، این دعوت موسى(علیه السلام) از آنها به مبارزه در واقع مقدمه اى بود براى آشکار شدن حق، و از نظر موسى(علیه السلام) نه تنها امر قبیحى نبود، بلکه مقدمه واجب محسوب مى شد. ساحران، نیز پذیرفتند و آنچه عصا و طناب براى سحر کردن با خود آورده بودند، یک باره به میان میدان افکندند، و اگر روایتى را که مى گوید: آنها هزاران نفر بودند بپذیریم، مفهومش این مى شود که: در یک لحظه هزاران عصا و طناب که مواد مخصوصى در درون آنها ذخیره شده بود، به وسط میدان ریخته شد و ترس و هیجانى بر پا نمود. «ناگهان طناب ها و عصاهایشان به خاطر سحر آنها، چنان به نظر مى رسید که دارند حرکت مى کنند»! (فَإِذا حِبالُهُمْ وَ عِصِیُّهُمْ یُخَیَّلُ إِلَیْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّها تَسْعى). آرى، به صورت مارهائى کوچک و بزرگ، رنگارنگ در اشکال مختلف به جنب و جوش درآمدند، آیات دیگر قرآن در این زمینه مى گوید «آنها چشم مردم را سحر کردند، آنها را در وحشت فرو بردند و سحر عظیمى به وجود آوردند» (سَحَرُوا أَعْیُنَ النّاسِ وَ اسْتَرْهَبُوهُمْ وَ جاؤُ بِسِحْر عَظِیم) . و به تعبیر آیه ۴۴ سوره «شعراء»، «ساحران صدا زدند که به عزت فرعون ما پیروزیم» (قالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنّا لَنَحْنُ الْغالِبُونَ). بسیارى از مفسران، نوشته اند: آنها موادى همچون «جیوه» در درون این طناب ها و عصاها قرار داده بودند که با تابش آفتاب، و گرم شدن این ماده فوق العاده فرّار، حرکات مختلف و سریعى به آنها دست داد. این حرکات مسلماً راه رفتن نبود، ولى با تلقین هائى که ساحران به مردم کرده بودند، و صحنه خاصى که در آنجا به وجود آمده بود، این چنین در چشم مردم مجسم مى شد که این موجودات جان گرفته اند و مشغول حرکتند! (تعبیر «سَحَرُوا أَعْیُنَ النّاسِ» یعنى چشم مردم را سحر کردند، نیز اشاره به همین معنى است و همچنین تعبیر «یُخَیَّلُ إِلَیْهِ» یعنى در نظر موسى(علیه السلام) چنین منعکس شد، نیز ممکن است اشاره به همین معنى باشد).             @fazylatha ┅┅✿❀🍃🌼🍃❀✿┅┅ ۲
Show all...
┅┅✿❀🍃🌼🍃❀✿┅┅ بسم الله الرحمن الرحیم 🖊سوره طه آیات ۶۵تا۶۹ 65قالُوا یا مُوسى إِمّا أَنْ تُلْقِیَ وَ إِمّا أَنْ نَکُونَ أَوَّلَ مَنْ أَلْقى 66قالَ بَلْ أَلْقُوا فَإِذا حِبالُهُمْ وَ عِصِیُّهُمْ یُخَیَّلُ إِلَیْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّها تَسْعى 67فَأَوْجَسَ فِی نَفْسِهِ خِیفَةً مُوسى 68قُلْنا لاتَخَفْ إِنَّکَ أَنْتَ الْأَعْلى 69وَ أَلْقِ ما فِی یَمِینِکَ تَلْقَفْ ما صَنَعُوا إِنَّما صَنَعُوا کَیْدُ ساحِر وَ لایُفْلِحُ السّاحِرُ حَیْثُ أَتى ترجمه: 65 ـ (ساحران) گفتند: «اى موسى! آیا تو اول (عصاى خود را) مى افکنى، یا ما کسانى باشیم که اول بیفکنیم»؟! 66 ـ گفت: «شما اول بیفکنید»! در این هنگام طناب ها و عصاهاى آنان بر اثر سحرشان چنان به نظر مى رسید که حرکت مى کند! 67 ـ موسى ترس خفیفى در دل احساس کرد (مبادا مردم گمراه شوند)! 68 ـ گفتیم: «نترس! تو مسلماً (پیروز و) برترى! 69 ـ و آنچه را در دست راست دارى بیفکن، تمام آنچه را ساخته اند مى بلعد! آنچه ساخته اند تنها مکر ساحر است; و ساحر هر جا رود رستگار نخواهد شد»!             @fazylatha ┅┅✿❀🍃🌼🍃❀✿┅┅ ۲
Show all...
┅┅✿❀🍃🌼🍃❀✿┅┅ بسم الله الرحمن الرحیم 🖊تفسیر ساحران ظاهراً متحد شده، عزم را جزم کردند که با موسى(علیه السلام) به مبارزه برخیزند، هنگامى که گام به میدان نهادند، «گفتند: اى موسى اول تو وسائل سحرت را مى افکنى یا ما نخستین باشیم»؟! (قالُوا یا مُوسى إِمّا أَنْ تُلْقِیَ وَ إِمّا أَنْ نَکُونَ أَوَّلَ مَنْ أَلْقى). بعضى از مفسران گفته اند: این پیشنهاد ساحران دائر به پیشگام شدن موسى(علیه السلام) یا خودشان، یک نوع احترام از جانب آنها نسبت به موسى(علیه السلام) بود، و شاید همین امر بود که زمینه توفیق ایمان آوردن آنها را بعد از این ماجرا فراهم آورد. ولى این موضوع بسیار بعید به نظر مى رسد; چرا که آنها با تمام قدرت مى کوشیدند: موسى(علیه السلام) و معجزه او را درهم بشکنند، بنابراین، تعبیر فوق شاید براى این بوده که: اعتماد به نفس خود را در برابر توده هاى مردم اظهار نمایند. * * * ولى موسى(علیه السلام) بى آن که عجله اى نشان بدهد; چرا که به پیروزى نهائى خود کاملاً اطمینان داشت، و حتى قطع نظر از آن در این گونه مبارزه ها، معمولاً برنده کسى است که پیشقدم نمى شود، لذا، به آنها «گفت: شما اول بیفکنید»! (قالَ بَلْ أَلْقُوا). بدون شک، این دعوت موسى(علیه السلام) از آنها به مبارزه در واقع مقدمه اى بود براى آشکار شدن حق، و از نظر موسى(علیه السلام) نه تنها امر قبیحى نبود، بلکه مقدمه واجب محسوب مى شد. ساحران، نیز پذیرفتند و آنچه عصا و طناب براى سحر کردن با خود آورده بودند، یک باره به میان میدان افکندند، و اگر روایتى را که مى گوید: آنها هزاران نفر بودند بپذیریم، مفهومش این مى شود که: در یک لحظه هزاران عصا و طناب که مواد مخصوصى در درون آنها ذخیره شده بود، به وسط میدان ریخته شد و ترس و هیجانى بر پا نمود. «ناگهان طناب ها و عصاهایشان به خاطر سحر آنها، چنان به نظر مى رسید که دارند حرکت مى کنند»! (فَإِذا حِبالُهُمْ وَ عِصِیُّهُمْ یُخَیَّلُ إِلَیْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّها تَسْعى). آرى، به صورت مارهائى کوچک و بزرگ، رنگارنگ در اشکال مختلف به جنب و جوش درآمدند، آیات دیگر قرآن در این زمینه مى گوید «آنها چشم مردم را سحر کردند، آنها را در وحشت فرو بردند و سحر عظیمى به وجود آوردند» (سَحَرُوا أَعْیُنَ النّاسِ وَ اسْتَرْهَبُوهُمْ وَ جاؤُ بِسِحْر عَظِیم) . و به تعبیر آیه ۴۴ سوره «شعراء»، «ساحران صدا زدند که به عزت فرعون ما پیروزیم» (قالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنّا لَنَحْنُ الْغالِبُونَ). بسیارى از مفسران، نوشته اند: آنها موادى همچون «جیوه» در درون این طناب ها و عصاها قرار داده بودند که با تابش آفتاب، و گرم شدن این ماده فوق العاده فرّار، حرکات مختلف و سریعى به آنها دست داد. این حرکات مسلماً راه رفتن نبود، ولى با تلقین هائى که ساحران به مردم کرده بودند، و صحنه خاصى که در آنجا به وجود آمده بود، این چنین در چشم مردم مجسم مى شد که این موجودات جان گرفته اند و مشغول حرکتند! (تعبیر «سَحَرُوا أَعْیُنَ النّاسِ» یعنى چشم مردم را سحر کردند، نیز اشاره به همین معنى است و همچنین تعبیر «یُخَیَّلُ إِلَیْهِ» یعنى در نظر موسى(علیه السلام) چنین منعکس شد، نیز ممکن است اشاره به همین معنى باشد).             @fazylatha ┅┅✿❀🍃🌼🍃❀✿┅┅ ۲
Show all...
65قالُوا یا مُوسى إِمّا أَنْ تُلْقِیَ وَ إِمّا أَنْ نَکُونَ أَوَّلَ مَنْ أَلْقى 66قالَ بَلْ أَلْقُوا فَإِذا حِبالُهُمْ وَ عِصِیُّهُمْ یُخَیَّلُ إِلَیْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّها تَسْعى 67فَأَوْجَسَ فِی نَفْسِهِ خِیفَةً مُوسى 68قُلْنا لاتَخَفْ إِنَّکَ أَنْتَ الْأَعْلى 69وَ أَلْقِ ما فِی یَمِینِکَ تَلْقَفْ ما صَنَعُوا إِنَّما صَنَعُوا کَیْدُ ساحِر وَ لایُفْلِحُ السّاحِرُ حَیْثُ أَتى ترجمه: 65 ـ (ساحران) گفتند: «اى موسى! آیا تو اول (عصاى خود را) مى افکنى، یا ما کسانى باشیم که اول بیفکنیم»؟! 66 ـ گفت: «شما اول بیفکنید»! در این هنگام طناب ها و عصاهاى آنان بر اثر سحرشان چنان به نظر مى رسید که حرکت مى کند! 67 ـ موسى ترس خفیفى در دل احساس کرد (مبادا مردم گمراه شوند)! 68 ـ گفتیم: «نترس! تو مسلماً (پیروز و) برترى! 69 ـ و آنچه را در دست راست دارى بیفکن، تمام آنچه را ساخته اند مى بلعد! آنچه ساخته اند تنها مکر ساحر است; و ساحر هر جا رود رستگار نخواهد شد»!
Show all...