مؤسسة عَبَقِ الشُّهداء
عبق الشهداء مؤسسة مستقلة, غير حكومية ,تطوعية ,لا تتبع اي جهة رسمية، نقوم بتوثيق وحفظ قصص الشهداء وترجمتها الى ثلاثة لغات و تقديم الدعم المادي والمعنوي فضلاً عن اقامة الدورات التثقيفية وورش العمل لعوائلهم الكريمة https://t.me/joinchat/0AXT4P_Go64wOWUy
Show more6 844Subscribers
-324 hours
-127 days
-6630 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
تمر علينا ذكرى استشهاد
الشهيد:كرار علي طعمه التميمي
الولادة: البصرة 1997
الشهادة:الموصل- حضر 2017/4/26
الشهيد كرار شاب هادئ ومؤدب وخجول،ليس لديه أصدقاء كُثُر في حياته المدنية سوى 5أو 6 شباب،وحينما سأله والده عن السبب؟
أجابه الشهيدقائلاً:لا أحب كثرة الأصدقاء،لأن كثرتهم تسبب المشاكل،
عندصدور فتوى الجهاد الكفائي كان عمر كرار 16سنة وكان طالباً في الصف الأول متوسط ،عندما سمع إعلان فتوى الجهاد قال:(هاي لأدور عليها).
إلتحق الشهيد في إحدى تشكيلات الحشد الشعبي لكنهم لم يستقبلوه في بادئ الأمر لصغر سنِّهِ
فقام بتزوير هويته ليتم قبوله واشترك في إحدى الدورات العسكرية لينضم في صفوف المجاهدين،
قال لأهله: أنا ذاهب للجهاد في سبيل الله لكي أنال شرف الشهادة،فقالوا له:أنت صغير ولم ترَ من عمرك شيئاً
فقال:كلنا سوف نموت لكنني أريد أن أموت ميتة شرف.
شارك في العديد من المعارك وأُصيب بإطلاق نار في ظهره من قبل قناص ارهابي في بيجي(جامع الفتاح)،وأثناء إجازته كان يلحّ بأن يلتحق للجبهة،وبعد ثلاثة أشهر من إصابته التحق في قاطع جبال مكحول،فأُصيب مرة ثانية في صدره،في( قاطع الحضر)وتم نقله الى بغداد لمعالجته،وأعطوه مبلغاً من المال يقدر ب (2مليون)فقال لهم:لا أريد مالاً،بل أريد الإلتحاق حتى أكمل مسيرتي الجهادية،فالتحق الى قاطع الحضر،بعد ثلاثة أشهر من اصابته،فقامت العناصر الارهابية بمحاصرتهم والتعرض لهم وطلبوا من بعض المجاهدين الاستسلام فأبى المجاهدون ذلك ،وقام الشهيد كرار بقتل (7)من عناصر الارهابية وطلب من رفاقه أن ينسحبوا وأُصيب هو في عينه ونال شرف الشهادة مع ثلَّة من المجاهدين.
سالگرد شهادت
شهید: كرار علی طعمه التمیمی
ولادت: بصره ۱۹۹۷ (۱۳۷۶)
شهادت: موصل ، حضر ، ۲۰۱۷/۴/۲۶ (۱۳۹۶/۰۲/۶)
شهید کرار جوانی آرام، مودب و باحیا بود. دوستان زیادی نیز نداشت و تنها با حدود پنج شش نفر دوست بود!
وقتی پدرش جویای علت شد او گفته بود از داشتنِ دوستان زیاد خوشم نمیآید چرا که باعث دردسر میشود!
به وقت صدور فتوای جهاد، کرار ۱۶ سال داشت و دانشآموز سال اول راهنمايى بود، از اعلام فتوا که مطلع شد گفت: این همان چیزی بود که دنبالش میگشتم!
شهید به یکی از پایگاههای حشدالشعبی ملحق گشت اما به خاطر سن کمش پذیرفته نشد.
بعد از آن اقدام به تغییر تاریخ تولد خود نمود و بالاخره وارد یکی از دورههای آموزش نظامی شد و سرانجام به صفوف مجاهدین پیوست.
او به خانوادهی خود گفت: من به جبههی جهاد در راه خدا رهسپار هستم تا به شرف شهادت نائل گردم. خانوادهاش به او گفتند: تو هنوز سنی نداری و از دنیا چیزی ندیدهای!
او نیز گفته بود: همهی ما در پایان میمیریم، اما من میخواهم مرگم شرافتمندانه باشد.
وی در بسیاری از جبههها حضور یافت و در بیجی (مسجد الفتاح) از ناحیهی کمر مورد اصابت تک تیرانداز قرار گرفت. در دورهی نقاهت و مرخصیاش نیز مُصر به برگشتن به جبهه بود. سرانجام پس از گذشت سه ماه از مجروحیتش، به كوهستان مکحول اعزام شد و اینبار نیز از ناحیهی سینه مورد اصابت قرار گرفت و جهت معالجه به بغداد فرستاده شد. به پاس جهادهایش به او دو میلیون دینار اهدا نمودند اما او نپذیرفت و گفت: من به این پول احتیاج ندارم بلکه میخواهم به جبهه برگردم و مسیر جهادی خود را کامل کنم.
سه ماه بعد به الحضر اعزام شد، تروریستها منطقه را محاصره و به آنها پیشنهاد تسلیم کردند؛ رزمندگان نیز پیشنهاد تسلیم را نپذیرفتند. در خلال درگیری شهید کرار ۷ نفر از تروریستها را به هلاکت رساند و از یارانش درخواست عقبنشینی کرد.
سرانجام این رزمندهی دلیر از ناحیهی چشم مجروح گشت و به همراه گروهی از مجاهدین دعوت حق را لبیک گفتند و به درجهی رفیع شهادت نائل آمدند.
Karrar (The martyr) is a quiet, polite and shy young man.
He has only 5 or 6 young friends in his civil life, and when his father asked him about the reason?
The martyr replied: "I do not like many friends, because too many friends cause problems."
When the advisory opinion of Al-Kafaée (Kafaée jihad's fatwa) was issued, Karrar was 16 years old and was a middle school student, when he heard the announcement of the (jihad's fatwa) he said: "This is what I'm looking for".
The martyr joined one of the crowd formations, but they did not accept him at first because of his young age.
He forged his identity to be accepted and participated in one of the military courses to join the ranks of the combatants (Al-Mujahideen),
He said to his family: "I am going to Jihad for the sake of Allah in order to gain the honor of martyrdom", they replied to him: "But you are young and you have seen nothing of your life."
He said: "We're all going to die, but I want to die a death of honor."
He participated in many battles and was shot in the back by a terrorist sniper in Baiji (Jamea Al-Fattah), and during his vacation he was insisting that he join the front, and after three months of his injury he joined the (Makhoul) mountain range, and he was injured again in the chest, in (Al-Hadhr Sector) He was transferred to Baghdad to treat him, and givin an amount of money estimated at (2 millions), and he said to them: "I do not want money, but I want to join to completed my (Jihadist) career, so he joined the urban sector, after three months of his injury, so the terrorist surrounded them and subjected them and asked some of them to surrender but the (Mujahideen) refuses to do so, and the martyr Karrar killed (7) terrorist and asked his comrades to withdraw and he was shot in the eye and won the honor of martyrdom with a number of the other (Mujahideen).
Today we remember the martyrdom
of The martyr Karrar Ali Toama Al-Tamimi
Birth Date: 1997
Birth Place: Iraq - Basra
Martyrdom Date: 26-April-2017
Mattyrdom Place: Iraq - Mosul - Hadhr
الشهيد حسنين علي الساعدي
الولادة: ايران 1990
الشهادة:بيجي 2015/4/21
في إحدى المعارك التي خاضها حصلت اشتباكات مع مجموعة من العناصر الارهابيه وبلغ أحد رفاقه على اثرها مرتبة الشهادة فقامت المجموعة الارهابيه بعد ذلك بأخذ جثمان الشهيد وهنا انتفض الشهيد حسنين وجلب معه حبالاً وتقدم نحو العدو وقام بقتل اثنين منهم واخذ صديقهُ وربطه وحمله حتى عاد به إلى أهله . وعندما أشتدت المعارك وحصل تعرض على أحدى فصائل الحشد الشعبي وحوصروا من قبل المجاميع الارهابيه بسبب السيارات المفخخة والأحزمة الناسفة و هبّ الشهید حسنين مع رفاقه المجاهدين لفك الحصار عنهم فدارت المعركة على مدى ساعات وقام الشهيد مع رفاقه بفك الحصار من أجل إخراج المقاتلين وعند انسحاب جميع المجاهدين بقي هو آخر شخص في المكان المحاصر وما هي إلا لحظات حتى حال تعرض عنيف على المكان من قبل المجاميع الارهابية ، هنا الشهيد قام بالمقاومة وأشار الى رفاقه بالذهاب الى قاطع العمليات لكي لا يأتوا اليه حتى قضى أنفاسه الأخيرة شهيداً حيث قامت العناصر الارهابيه بتفجير المكان بالأسلحة ويتناثر جسده الشريف في أرجاء المكان و بقيت جثمانه في ارض المعركة لعدة سنوات مفقود الاثر و بعدها تم العثور عليه و شُيع بين اهله و رفاقه
@FRAGRANT1_BOT
شهید حسنین على الساعدى
ولادت: ايران ۱۳۶۹
شهادت: بيجي ۱۳۹۴/٢/١
در یکی از عملیات ها که با گروهی از عناصر تروریستی درگرفت، یکی از همرزمان شهید به شهادت رسید و تروریست ها پیکر وی را به اسارت بردند. در این موقعیت شهید حسنین بپا خاست، طنابی با خود برداشت و به سمت دشمن پیشروی کرد، دو تن از افراد گروهک تروریستی را به قتل رساند و رفیق همرزم خود را بازپس گرفت و به سوی خانواده اش برگرداند ... "اما عجیب اینکه شهید حسنین هنگامیکه خود به شهادت رسید پیکرش پس از سالها از آن منطقه عملیاتی بازگردانده شد".
در منطقه "بیجی" و زمانیکه درگیری ها شدت گرفت یکی از گروه های حشد الشعبی بوسیله اتومبیل های بمب گذاری شده و کمربندهای انفجاری از جانب عناصر تروریستی مورد تعرض و هجوم قرار گرفته و محاصره و بازداشت شدند، شهید حسنین به همراهی دوستان همرزمش برای شکست این محاصره و نجات و آزادی دیگر مجاهدین قیام نموده، نبرد ساعاتی به طول انجامید و بعد از عقب نشینی کلیه رزمندگان، شهید مجاهد آخرین فردی بود که در محل محاصره باقی ماند و لحظاتی طول نکشید تا اینکه منطقه "بیجی" توسط گروهک های تروریستی دستخوش حمله ای سرسختانه و بیرحمانه قرار گرفت، شهید حسنین باز هم ایستادگی نموده و به همرزمان خود اشاره کرد که منطقه عملیاتی را ترک نمایند و تا زمانیکه خودش نفس در سینه دارد مبارزه نموده و کسی به کمک او نیاید، بالاخره عناصر تروریستی آن منطقه را به آتش کشیدند و پیکر شریف او متلاشی و در جای جای "بیجی" پخش و پراکنده شد.
In one of the battles, a clash took place with the terrorists, and one of his friends was killed. Then the terrorist group took the body of his friend, Then Hassanein took a heroic stance, approaching the terrorists, taking ropes with him, and killing two of them, after which he tied his friend's body with ropes and pulled it with him.
In his last battle, in the Baiji-Salah al-Din region, a major attack took place against a group of Popular fighters. They were surrounded by car bombs and explosive belts, and at that point a group of fighters headed to break the siege on their friends, among whom was Hasanin.
A fierce battle took place, lasting for hours, and the trapped fighters were liberated.
When everyone withdrew, he remained the last fighter in the battle, and then the fire became intense. He could not get out of the battle and signaled to his friends to leave.
He continued to resist until he spent his last breath as a martyr, when the terrorists blew up the place, his body remained on the battlefield for a long time, after which it was recovered.
The martyr Hassanein Ali Al-Saadi
Birth place: Iran
Birth Date: 1990
Martyrdom place: Salah Al-Din (Baje)
Martyrdom Date : 21-Apr-2015
قامت مؤسسة عبق الشهداء بتوزيع كسوة العيد لـ (110)طفل من أطفال الشهداء في محافظة البصرة
شكراً لكل المتبرعين
و اجركم على الشهداء❤️
يمكنكم التواصل معنا عبر بوت القناة
@FRAGRANT1_BOT👈