cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

ادبیات، زندگی ست

Life of literature با ادبیات همیشه در دنیای تازه ای زندگی می کنید .

Show more
Advertising posts
1 403Subscribers
-224 hours
-57 days
+1030 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

بیله سوار اردبیل
Show all...
3👍 1🥰 1
‌‏‌‌برای فریب دادن، عده‌ای را شیر میکنند و عده‌ای را خر! مواظب باشید حیوان صفت نشوید بازنده بازنده است چه درنده چه چرنده! #لوئیس_بورخس
Show all...
👍 3
نام آوران شعر و ادب پارسی: #تاثیر_تبریزی، میرزا محسن تأثیر تبریزی در سال 1060 مهشیدی برابر با  ۱۰۲۹ خورشیدی در اصفهان زاده شد. از شاعران پارسی‌گوی سده ی یازدهم هجری خورشیدی است . در روزگار شاه عباس بزرگ خانواده ی او از تبریز به اصفهان کوچانده شده‌است. سال زاده شدن شاعر، به گزارش تذکره نویسان و نیز از روی ماده تاریخی که در افتادن یکی از داندنهایش گفته، سال 1060 هجری مهشیدی بوده است: در پنجـــــــه و پنــــــج عمـــــر در باختنــی یک گوهـــــــرم افتــــــاد و نشد ساختنـــــی تاریــــــخِ بــــــه جــــــا خالـــی دندان، آمد انداختمــــــی یکـــــــــی ز انداختنــــــــی وآژه ی «انداختنی» به حساب ابجد 1116 است که اگر یکی از آن انداخته شود 1115 می ماند. چون شاعر در این هنگام 55 ساله بوده پس تولد او به 1060 می رسد. تاثیر تبریزی، از شاعران و کارگزاران صفویان، در زمان شاه سلیمان و شاه سلطان حسین است.  از سوی فرمانروایی صفویه، کار دیوانی داشته است. در آغاز انجام کارهای حسابداری و امور مالی به او داده شده و سپس به سمت وزارت یزد، پیشکار دارایی، گماشته شده بود. بیشتر زندگی او در اصفهان و یزد سپری شده و این انگیزه ای شده که برخی از تذکره نویسان از آن میان«صاحب تاریخ یزد» و «سخنوران یزد» او را «یزدی» دانسته اند. در جوانی با صائب تبریزی، هم‌نشین بوده و با او مناظره و مشاعره داشته است. حزین لاهیجی از دیگر هم‌نشینان تأثیر بوده است. تاثیر تبریزی به زبان فارسی و تركی شعر می سرود، می گویند دیوان ترکی تأثیر گم شده و چند قطعه شعر ترکی از دیوان او اکنون به جا مانده است . غزل های تأثیر، درون مایه های دینی، عرفانی، اخلاقی، اجتماعی و عشقی دارند. او در غزل بیش از همه به همشهری و همزبان خود، صائب نگریسته است : حاذقِ نبض سخن در همه ی عالم نیست به جز از صائب و تأثیر که از تبریزند و در سخن، تنها صائب را بر خود برتری داده و خود را با وی سنجیده است. تاثیر تبریزی، درسال ۱۰۹۸ هجری خورشیدی برابر  با 1131 مهشیدی  در اصفهان درگذشت . شعر1 ز مــــــــــرگ اهل دل، صد رخنه در کارِ جهان افتد گریبــــــــان بهر مجنــــون پاره است از جاده صحرا را مـــــــــــــرا از فطرت خورشید تابان، این پسند آمد کـــــــه با یک چشم می بینـــــــد بزرگ و خُردِ دنیا را مـــــــــــرا از طرّه ی دستار، روشن گشت این معنی که در دنبــــــــال می باشد گشــــــــادی بستگی ها را خــــــــدا جو،  هر که باشد، لب ز قیل و قال می بندد نمــــــــی باشد، دِرایـــــــــی، کــــــاروانِ راه دریا را تپیدن هــــــــــــای دل، ما را به جانان می شود رهبر بــــــــه جــــــــــز طوفان، نباشد ناخدایی کشتیِ ما را ! دل عشّاق از فــــــردوس هم «تأثیر» نگشاید به جـــــــــز معشوق، نتوانــــــــــد گشودن این معما را شعر2 نیست هر بالا نشین از علم و دانش کامیاب از خط و مضمون، نباشد بهره در جلد کتاب خام دستی لازمِ روشن گهر افتاده است نان خود را می خورد در سفره ی ماه، آفتاب ربط روشن طلعتان با یکدگر درگیر نیست جمع در یکجا نگردد آفتاب و ماهتاب هر که را روزی به قدر همت او داده اند استخوان صبح می خواهد همای آفتاب هیچ غافل بی تَعَب آگاه نتواند شدن بی کش و واکش نباشد هر که بر خیزد ز خواب شعر3 ز دشمن هم، نشانِ دوست، وحدت پیشه می بیند همانا باشد از آدم، الف در سینه گندم را خیابان پایمال از وسعت خلق است در گلشن مده، زنهار! بر خود تا توانی راه مردم را نیابد سِفله دستی، تا شریفی در میان باشد رواج کار باشد وقت بی آبی تیمم را به سنگ پا، دَنی از تنگ چشمی، سخت می ماند که می بوسد برای چرکِ دنیا پای مردم را شعر4 سپهر اگر ستمی می کند، به خود بشکن ز تنگنای قفس، فیض آشیان دریاب حیات خضر، در آمیزشِ عزیزان است موافقان به طلب، عمر جاودان دریاب بصیرتی اگرت هست دل به هیچ مبند که زندگیِ تو، پُر بی بقاست، همچو حباب مدارِ چرخِ دورو بر نِفاق می گردد دو صفحه نیست موافق به هم ز هیچ کتاب پیِ زوال بود نعل ظلم در آتش هدف ندیده کسی جز فنا ز تیر شهاب در آتش است ستم پیشه از شرارت نفس رود به سیخ، همان ها که می رود به کباب جهان ز پرتوِ حق، روشن است و حق مستور چو آفتاب که پنهان بود به زیر سحاب ز خاکساریِ دل، گشت خود نما «تأثیر » سکندر آینه بگرفت و خضر کوزه ی آب #تاثیر_تبریزی گردآوری : #خدابخش_صفادل_نیشابور
Show all...
نام آوران شعر و ادب پارسی: #تاثیر_تبریزی، میرزا محسن تأثیر تبریزی در سال 1060 مهشیدی برابر با ۱۰۲۹ خورشیدی در اصفهان زاده شد. از شاعران پارسی‌گوی سده ی یازدهم هجری خورشیدی است . در روزگار شاه عباس بزرگ خانواده ی او از تبریز به اصفهان کوچانده شده‌است. سال زاده شدن شاعر، به گزارش تذکره نویسان و نیز از روی ماده تاریخی که در افتادن یکی از داندنهایش گفته، سال 1060 هجری مهشیدی بوده است: در پنجـــــــه و پنــــــج عمـــــر در باختنــی یک گوهـــــــرم افتــــــاد و نشد ساختنـــــی تاریــــــخِ بــــــه جــــــا خالـــی دندان، آمد انداختمــــــی یکـــــــــی ز انداختنــــــــی وآژه ی «انداختنی» به حساب ابجد 1116 است که اگر یکی از آن انداخته شود 1115 می ماند. چون شاعر در این هنگام 55 ساله بوده پس تولد او به 1060 می رسد. تاثیر تبریزی، از شاعران و کارگزاران صفویان، در زمان شاه سلیمان و شاه سلطان حسین است. از سوی فرمانروایی صفویه، کار دیوانی داشته است. در آغاز انجام کارهای حسابداری و امور مالی به او داده شده و سپس به سمت وزارت یزد، پیشکار دارایی، گماشته شده بود. بیشتر زندگی او در اصفهان و یزد سپری شده و این انگیزه ای شده که برخی از تذکره نویسان از آن میان«صاحب تاریخ یزد» و «سخنوران یزد» او را «یزدی» دانسته اند. در جوانی با صائب تبریزی، هم‌نشین بوده و با او مناظره و مشاعره داشته است. حزین لاهیجی از دیگر هم‌نشینان تأثیر بوده است. تاثیر تبریزی به زبان فارسی و تركی شعر می سرود، می گویند دیوان ترکی تأثیر گم شده و چند قطعه شعر ترکی از دیوان او اکنون به جا مانده است . غزل های تأثیر، درون مایه های دینی، عرفانی، اخلاقی، اجتماعی و عشقی دارند. او در غزل بیش از همه به همشهری و همزبان خود، صائب نگریسته است : حاذقِ نبض سخن در همه ی عالم نیست به جز از صائب و تأثیر که از تبریزند و در سخن، تنها صائب را بر خود برتری داده و خود را با وی سنجیده است. تاثیر تبریزی، درسال ۱۰۹۸ هجری خورشیدی برابر با 1131 مهشیدی در اصفهان درگذشت . شعر1 ز مــــــــــرگ اهل دل، صد رخنه در کارِ جهان افتد گریبــــــــان بهر مجنــــون پاره است از جاده صحرا را مـــــــــــــرا از فطرت خورشید تابان، این پسند آمد کـــــــه با یک چشم می بینـــــــد بزرگ و خُردِ دنیا را مـــــــــــرا از طرّه ی دستار، روشن گشت این معنی که در دنبــــــــال می باشد گشــــــــادی بستگی ها را خــــــــدا جو، هر که باشد، لب ز قیل و قال می بندد نمــــــــی باشد، دِرایـــــــــی، کــــــاروانِ راه دریا را تپیدن هــــــــــــای دل، ما را به جانان می شود رهبر بــــــــه جــــــــــز طوفان، نباشد ناخدایی کشتیِ ما را ! دل عشّاق از فــــــردوس هم «تأثیر» نگشاید به جـــــــــز معشوق، نتوانــــــــــد گشودن این معما را شعر2 نیست هر بالا نشین از علم و دانش کامیاب از خط و مضمون، نباشد بهره در جلد کتاب خام دستی لازمِ روشن گهر افتاده است نان خود را می خورد در سفره ی ماه، آفتاب ربط روشن طلعتان با یکدگر درگیر نیست جمع در یکجا نگردد آفتاب و ماهتاب هر که را روزی به قدر همت او داده اند استخوان صبح می خواهد همای آفتاب هیچ غافل بی تَعَب آگاه نتواند شدن بی کش و واکش نباشد هر که بر خیزد ز خواب شعر3 ز دشمن هم، نشانِ دوست، وحدت پیشه می بیند همانا باشد از آدم، الف در سینه گندم را خیابان پایمال از وسعت خلق است در گلشن مده، زنهار! بر خود تا توانی راه مردم را نیابد سِفله دستی، تا شریفی در میان باشد رواج کار باشد وقت بی آبی تیمم را به سنگ پا، دَنی از تنگ چشمی، سخت می ماند که می بوسد برای چرکِ دنیا پای مردم را شعر4 سپهر اگر ستمی می کند، به خود بشکن ز تنگنای قفس، فیض آشیان دریاب حیات خضر، در آمیزشِ عزیزان است موافقان به طلب، عمر جاودان دریاب بصیرتی اگرت هست دل به هیچ مبند که زندگیِ تو، پُر بی بقاست، همچو حباب مدارِ چرخِ دورو بر نِفاق می گردد دو صفحه نیست موافق به هم ز هیچ کتاب پیِ زوال بود نعل ظلم در آتش هدف ندیده کسی جز فنا ز تیر شهاب در آتش است ستم پیشه از شرارت نفس رود به سیخ، همان ها که می رود به کباب جهان ز پرتوِ حق، روشن است و حق مستور چو آفتاب که پنهان بود به زیر سحاب ز خاکساریِ دل، گشت خود نما «تأثیر » سکندر آینه بگرفت و خضر کوزه ی آب #تاثیر_تبریزی گردآوری : #خدابخش_صفادل_نیشابور
Show all...
بعضی‌ها اين جورين، وقتی يه نيش ميخورن، فكر می‌كنن اگه ديگرونم نيش بخورن درد اونا كمتر میشه ! 📕 چوب به دستهای ورزیل ✍🏻 #غلامحسین_ساعدی
Show all...
در مناطقی از غرب آفریقا، وقتی کسی کار ناپسندی انجام می‌دهد او را به مرکز دهکده می‌برند و برای دو روز، تمام اعضای قبیله او را احاطه می‌کنند و درباره ویژگی‌های خوب و مثبت آن فرد حرف می‌زنند. آنها معتقد هستند که هر فرد ذاتاً خوب است ولی گاهی هم اشتباهاتی مرتکب می‌شود که در‌ واقع درخواست کمک است. افراد قبیله کنار هم در این آئین جمع می‌شوند تا به فرد خوبی ذاتی اش را یادآوری کنند. اعتقاد جمعی این است که این حمایت، از هر نوع تنبیه و خجالت زده کردن فرد بهتر است. آنها این حرکت را "اوبونتو" به معنی "انسانیت با یکدیگر و تمام موجودات زنده" می‌نامند. #کارل_گوستاو_یونگ
Show all...
9👏 3
🎧 @literarylife رفت آن سوار کولی با خود تو را نبرده...
Show all...
می‌رفت گَردِ راهش از دودِ آه تیره نیلوفرانه در باد پیچیده تاب‌خورده سودای همرهی را گیسو به باد دادی رفت آن سوار و با خود یک تارِ مو نبرده #سیمین_بهبهانی
Show all...
👍 3 1
ای دوردست... چون مناره ها ای پیش دست چون خالکوبی روی سینه ام ای مبهم گم چون خاطرات مانده از روزگار دور ای پیش چشم چون بخار نفس های یخ زده من عاشق توام... #غاده_السمان
Show all...
3
جان می‌دهم از حسرت دیدار تو چون صبح باشد که چو خورشید درخشان به درآیی چندان چو صبا بر تو گمارم دم همت کز غنچه چو گل خرم و خندان به درآیی #حافظ سلام صبحتان بخیر 🌸❤️
Show all...
6