اساطیر ایران و جهان
سیری در نمادها و اساطیر ایران و جهان بیان نقد و نظرها: @poodeh 🌺 آغاز به کار کانال: 25 آذر 1395
Show more3 469
Subscribers
No data24 hours
-97 days
-1830 days
Posts Archive
Repost from BBCPersian
🔻نامگذاری یک شیر در هند برای او دردسرساز شد
دادگاهی در هند قرار است امروز شکایت یک گروه تندرو هندو را در ارتباط با نام یک شیر بررسی کند.
این شیر که در یک پارک حفاظت شده حیاتوحش زندگی میکند «سیتا» نام دارد.
«سیتا» نام یکی از خدایان هندو است.
ویشوا هندو پریشاد، انجمن جهانی هندوها میگوید که نباید نام سیتا را که مورد احترام این آیین است روی گربهسانان بزرگ گذاشت.
این گروه همچنین گفته است که در همین پارک و در مجاورت سیتا، شیر دیگری بنام «اکبر» زندگی میکند.
«اکبر» نام یک امپراطور مسلمان در هند بوده است و انجمن جهانی هندوها با استناد به این موضوع گفته است «اکبر» همنشین مناسبی برای سیتا نیست.
https://bbc.in/3uHYjzJ
@BBCPersian
👍 5😁 5🤮 2
🔊فایل صوتی
نسبت شعر و تاریخ در گفتوگوی ارسطو و ابنسینا
امیر مازیار( آذر ۱۳۹۷)
ارسطو در بند نهم فن شعر سخنان مشهوری دارد در مقایسه شعر و تاریخ که به این حکم میانجامد که " شعر فلسفیتر از تاریخ است" .ارسطو در این فقره توضیح میدهد که معرفتبخشی در شعر چگونه اتفاق میافتد و ادعا میکند که شان معرفتی شعر بالاتر از تاریخ است. فیلسوفان مشاء همچون ابنسینا بر پایه کتاب ارسطو رسالههای فن شعر خود را تدوین کردهاند و در آن سعی کردند فهم تا حد ممکن منسجم و مستند خود از فن شعر ارسطو را به دست دهند. اما مفسر همواره بر پایه " پیشدانستهها " ی خود عمل میکند و میفهمد. یکی از فرضهای اساسی فیلسوفان مسلمان در مواجهه با شعر این است که شعر کلام مخیل است و از این رو به خودی خود معرفتبخش نیست و کارکرد اصلی شعر و هنر را باید در امر دیگر دید. حال پرسیدنی است که این فیلسوفان که نظر خود را همان نظر معلم اول یعنی ارسطو درباب شعر می پنداشتند بند نهم فن شعر ارسطو را چگونه فهمیده و شرح کردهاند. موضوع گفتار من شرح این بند از فن شعر ابنسینا با توجه به متن اصلی بوطیقای ارسطو است.
.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
👍 1❤ 1
.#فضای سورئالیستی درشعر شمس لنگرودی
با استعاره مفهومی
می خواهم ببوسمت
اگر این شعر های شعله ورم دهانی بگذارند
می خواهم دستت را بگیرم
اگر که دست دهد این دست این قلم دستی بگذارند
اینان به نوشتن از تو چنان معتادند
که مجسمه ها به سنگ
و سربازان
به خیالات پیروزی
استعاره مفهومی ،به کارگیری یک مفهوم به جای مفهوم دیگری است وبا استعاره زبانی که برشباهت صوری الفاظ دلالت می کند تفاوت دارد.
استعاره مفهومی از دو حوزه مفهومی تشکیل شده است که درآن یک حوزه برحسب حوزه دیگر فهمیده می شود.حوزه مفهمومی ،خودیک سازمان منسجم از تجربه است.استعاره مفهومی از استعاره زبانی متمایز است .دوحوزه ای که در استعاره مفهومی مشارکت می کنند دارای نامهای خاصی هستند.حوزه مفهومی ای که عبارتهای استعاری را از آن استخراج می کنیم حوزه مبدا است .حوزه مفهومی ای که به این ترتیب فهمیده می شود حوزه هدف است. ازاین رو ،زندگی ،بحث،عشق،نظریه،ایده،سازمان اجتماعی ودیگران ،حوزه های مبدا هستند درحالی که مسافرت،جنگ ،ساختمان،غذا،درختان وبقیه حوزه هدف هستد.مصرع معروف غزل حافظ :شب تاریک وبیم موج و گردابی چنین هایل /کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها
یک استعاره مفهومی است که حافظ اضطراب وجودی خودرا درهستی با استعاره مفهومی :زندگی ،سفراست به ذهن مخاطب القا می کندومخاطب نیز با تجسم آن تصویر با اضطراب شاعر ،احساس این همانی می کند
استعاره مفهومی «شعر ،آتش است» وضعیت وجودی شاعر ویا موقعیت او را به گونه ای نشان می دهد که نمی تواند به معشوق حسی نزدیک شود واورا ببوسد.شمس لنگرودی، اضطراب وجودی وعاشقانه ی خودرا نسبت به معشوق با یک استعاره مفهومی نشان می دهد آتش کلمات درشعر او، مانع بوسیدن می شوند وازطرف دیگر ،وجود شاعر چنان غرق نوشتن به معشوق است که بااستعاره مفهومی دیگری وضعیت اورا در جهان نشان می دهد وآن نسبتی که مجسمه با سنگ دارد یعنی مجسمه ،سنگ تراشیده شده است وشعر شاعر ،همان وجود تراشیده شده از معشوق است که بیانگریگانگی واتحاد با معشوق است فضای سورئالیستی ایجاد شده در این شعر «ذهن وعین» و «جسم و روح» را با هم یگانه کرده است. فراواقع گرایی یا کشف واقعیت برتر در شعر همین در هم آمیختگی ذهن وعین وامکان وزمان است به گونه ای واقعیت ،بازتاب رویای شاعراست .معادل واژه سورئالیسم در زبان فارسی فراواقع گرایی است. استعاره مفهومی سربازی که با حس پیروزی می جنگد ،اضطراب عاشقانه ی شاعررا عمیقتر نشان می دهد کدام سرباز است که بدون حس پیروزی توان جنگیدن داشته باشد؟ همین موقعیت سرباز در جهان استعاره مفهومی زیبایی از تسخیر وجود شاعر به دست معشوق است .شمس لنگرودی با ایجاد فضایی سوریالیستی در حالی که شعرش را سرشار از حضور معشوق می داند در همان حال،شعر سرودن را مانع رسیدن به معشوق می داند که یادآور شعر مولوی ،در باره زبان شعراست .مولوی می گفت: وظیفه ی زبان آشکارگی حقیقت وزیبایی است ودرهمان حال متافیزیک حضور نیز در ذات زبان نهفته است یعنی زبان از یک طرف حقیقت وزیبایی را آشکارمی کند وازطرف دیگر همان آشکارگی ،پرده ی دیگری بر زیبایی معشوق می کشد یعنی قلمرو معنایی و مفهومی آن زیبایی را در گزاره های زبان شعر محدود و منحصر کرده است :
هرچه گفتی ای دم هستی ازآن
پرده ی دیگر ببستی اندرآن
حرف وگفت وصوت و را برهم زنم
تا که بی این هرسه با تو دم زنم
اگر واقع همان نشانه باشد تلفظ هرواژه ،دالی که به مدلول مشخصی ارجاع خواهد داد همین تصور مفهومی که ازتلفظ واژه یا دال در ذهن مخاطب ایجاد می کند قلمرو معنایی زیبایی را منحصر کرده است
#رحمان_کاظمی
👍 3
Repost from BBCPersian
🔹از جن تا کرم زنده از دماغ گراز وحشی: چرا سیاستمداران اندونزی از نیروهای خارق الطبیعه کمک میخواهند؟
🔹کی کوسومو از میانه سر و صدا و دود بخورهای داخل دفترش که ساختمانی دو طبقه به رنگ قرمز در حومه جاکارتاست میگوید: «کسانی که کمکشان میکنم قطعاً برنده میشوند».
✍️هانا سموسیر و کویین پاساریبو، بیبیسی
https://bbc.in/42CIKWy
@BBCPersian
❤ 6
🎩🎩
انتخابات مدرن، و نقش عوامل فرا طبیعی
بارها اخبار گوناگونی در مورد دخالت و تاثیر عوامل فراطبیعی یا موجودات ناشناخته را در پدیدههای دنیای مدرن شنیدهایم: از جادوگری برای برنده شدن در فوتبال، تا نقش محفل اسرارآمیز برای مدیریت جهان. و پناهبردن به #فال و پیشگویی و جادوجنبل برای سامان داده به اوضاع کار و زندگی روزمره.
در گزارش زیر از BBC، به نقش شمنها (Shaman) در انتخاب اندونزی پرداخته شده است.
این گزارش را بخوانید. در روزهای اینده، در مورد آیین شمنها، که از مذاهب باستانی شرق دور است، یادداشتهای دیگری خواهیم داشت.
#شمنیزم
#اسطوره_در_جهان_امروز
@persian_mythology
_
🌺
جهان بر روی شاخ 🐄
کلیفورد گیرتس در کتاب شاهکار انسان شناختیاش «تفسیر فرهنگها» قصه بامزهای میگوید به این شرح: «افسری انگلیسی به فردی هندی گفت اینکه شما معتقدید جهان روی شاخ گاو هست، حال، گاو روی چه هست؟ هندی گفت یا صاحب، گاو روی یک ماهی خیلی بزرگ است. افسر انگیسی پرسید ماهی روی چه قرار دارد، گفت روی لاکپشت، گفت لاکپشت روی چه قرار دارد، هندی گفت صاحب هرچه پایینتر بروید لاکپشت روی لاکپشت است». گیرتس از این داستان به دنیای معنای آدمها میرسد. ما روی شاخِ معنا هستیم و معنا روی معنا قرار دارد و تا بیانتها معنا وجود دارد. این قصه ما آدمهاست.
#تفسیر_اساطیری
@persian_mythology
👍 10
Repost from phoenix
📖یک خوانش اساطیری
✍️ آرمان اسدی
راستی اگر ماه را در جزیره ی تنهای خود داشتیم و آن نور و هاله ی منتشرش، شعاع محدودی را روشن میکرد ؛ جزیره به چه کارمان می آمد؟
وسعت بینایی مان، به اندازهی گلیمی بود که پایمان را در آن دراز میکنیم.
کور نباشی، در حصر دیوارها نباشی، نور هم باشد اما نتوانی چند قدم آنسوتر را ببینی.
🔳 در اساطیر یونان ، ماه ، یکی از دو نقش عمده و اسطوره ای آرتمیس ، خدای بانوی باکره گی را دارد.
اسطوره ی شکار و اسطوره ی ماه.
آرتمیس در میانسالی از اسطوره ی شکار به اسطوره ی ماه میگراید. از تعقیب بیرون، به تمرکز بر درون. به روشنایی.
خرس ، یکی از نمادهای آرتمیس به عنوان حامی دختران، در سنین بلوغ است. در «برائورون» که معبد بسیار مهمی در شرق آتن بود، جشنواره ای برگزار میشد که در آن ، دختر بچه ها به افتخار آرتمیس میرقصیدند، و این دختر بچه ها « خرس های کوچک » نامیده می شدند.
🔳خرس دارد حامی خود را که در میانسالی ( یائسگی) به درون خزیده است ؛ بار دیگر به نقش حامی، اما در مقامی دیگر سوق میدهد و آن پروانه که روح سبکبال ماه است بی قرارِ این نقش پذیریِ جدید است.
خرس، حامی خود را و نور خود را به دریایی که خاموش است میافکند. از آن بلندی به ناشناخته ی تاریکی و سکوت .
و روحِ بی تابِ « پروانه» همچنان میدرخشد.
سفر قهرمانانه ، به متزل آخر رسیده است.
ابراهیم است در آغوش آتش.
مسیحی است که هنگام بوسه ی یهودا بر گونه اش ، در گوشش زمزمه میکند که کار را تمام کن: « لیک تو از جمله ی ایشان ( حواریون ) فراتر خواهی رفت. چرا که آن انسانی را قربانی میکنی که مرا پوشانیده است.»
میخواهم به آغوش پدر آسمانی برگردم.
خاک شو! خاک شو! تا گل بروید رنگ، رنگ
🔳 و ماه بر میآید و دریا زنده میشود و جزیره پدیدار.
خرس حامی خود را به مکان آسمانی اش رسانده است.
خرس، پینوکیویی است که اینبار او ناجی پدر ژپتوی خالق است تا از دل نهنگ بِرَهاندش.
اسطوره ، خود را و سرنوشت محتومش را و پایان بسته اش را با چاشنی متفاوتی در ذائقه ی روانمان چشانده است.
یک قصه بیش نیست غم عشق
وین عجب
کز هر زبان که می شنوم نامکرر است.
@ghoghnoos_phoenix
👍 5
Repost from خردسرای فردوسی
04:00
Video unavailableShow in Telegram
📽 جشن ِ سده
گوشهای از سخنان استاد ابراهیم پورداوود دربارهٔ پیشینهٔ جشن سده در مستند «جشن سده در میان زرتشیان کرمان»
ساختهٔ منوچهر عسگرینسب، ۱۳۵۰
#جشن_سده
#استاد_ابراهیم_پورداوود
@kheradsarayeferdowsi
❤ 13🥰 1
#
ناظم! شاعر مهربان! چه بگوییم / استخوانم میلرزد / دیگر حرف، مشکلگشای سفره ما نیست
ما آبستن گرگیم / کاش ماه تو / پرده آسمان دودیمان را میدرید / که فقط یک شب چیزی را ببینیم که تو وعده داده بودی.
مرگ هم اکنون طلبکار ماست / صبح زنگ خانهمان را میزند که چرا دیر کردهایم / و درد نیز طلبکارمان است.
بانکها به جای سود ماهیانه به حسابمان زخمبند میفرستند / اختلاسگران وعده دادند / که سعادت بیرون در است / و رمز عبور میفروشند.
آی ناظم ناظم! / پاسخ به پرسشمان را روزی خواهی داد / روزی که از صدای استخوان تو نی میسازیم / نی ساز ماست که میشود اندکی با آن گریه کرد.
ناظم ناظم! / هدایت ما صادق بود / چرا به رمز هدایتمان اعتنایی نکردیم
#طنزتراژیک
#آیرونیِتقدیر
گفتگویِشمسِلنگرودی(-۱۹۵۰) با ناظم حکمت (۱۹۰۲-۱۹۶۳)
نظریهیبینامتنیت،آفرینشِهرمتنی را نوعی گفتگو بامتنهایِپیشینمیداند.آفرینشِادبینیز،گفتگوبامتنهایِادبیویاغیرِادبیِ پیشین است.هرشعرتازهای درگفتگوباشعرهایِپیشین،تولدپیدامی کند.بینامتنیت، ریشهایداردکهاساسِگفتاررا کاربردِشخصیِزبان،بهمنظورِایجادِ مکالمه میداندوازآنمنظر،هرشکلِبیانِادبینیز،گونهای سخنادبی،به منظور گفتوگواست.مقدادی.ص۱۴۴
ژولیاکریستوا،تحتِتاثیرِباختین،هرمتنرادرحکم مکالمهایبامتونِقبلازخود میداندواصطلاح بینامتنیرا گذرازیکنظامِنشانهایبهنظامِنشانهای دیگر می داند
شمسلنگرودی درکتابِرقصباگذرنامهِجعلی، خطاببهناظمحکمت،با سرآغاز رفیقم ناظمکهتجربه زیستهیخودراباناظم درمیان می گذاردبهگفتگویِانتقادیباآنشاعر دربندمانده ولی از بند زندگی رستهپس از شصتسال می پردازد.ناظمکهباحکمِناعادلانهِ دادگاه نمایشی،سی سال،زندان،گرفته بود.به خاطرِسرودنِ شعراز زبان مردمیکه درچشموبرنامهیسیاستمدارانِعصرِاو دیدهنمیشدند.ناظم ،دلدادهی انقلابِ فرانسه شوروی درزندانهایِمتفاوت،بهتغییروضعیت وبهبوددرآینده،امیدواربود.شمسبهناظم میگوید: بیشازنیمقرناستکهدوجنگِجهانی اولودوم ونبرد ایدئولوژیها وایسم هارا پشتِسرگذاشتهایم حرفهایتو،درست،درنیامدهوجهان، هنوز،جایامنی برای زیستننیست.چشماندازِروشنیهم ندارد.هنوزرنجوتبعیدوتبعیض،میهمانانِدایمی سفرهیمردمِخاورمیانهودیگرنقاطِجهاناست باطرحِپرسشیکهجوابِآنراباتصویریاز روزگارخودکهدرتضادباجهانِآرمانیِناظماست خوشبینیِناظم رابهچالشمیکشدومیگوید:آن آینده ایکهدرشعرهایت، نویددادهبودی کجاست؟امروزِما،آیندهیشعرهایتوست.هنوز،بهارِآزادیو شکفتنِانسانیت،فرا نرسیدهاست.سرنوشتِانسان درزیستبومِما،درهالهایازابهام میگذرد.بازمستانیکهتاکمر،دربرف،فرورفتهایم تنها کورسویچراغِ روبرویما،چشمهایگرگاستکه مننظرِدریدهشدنِماست.آرزوهاوبغضِما،از مسافرخانههایِسرراهی،بیرونماندهاست.اوج غربتودرماندگیکهازناظم میپرسدآیا گشایشی خواهد بودوخشونت بهحفظِکرامتِانسان، تبدیل خواهدشد؟پرسش گرگها،گیاهخوارمی شوند باطنز به تغییرناپذیری سرشتِ بشرمدرن ،اشاره داردکه برخلاف خشونت عریان خود،ظاهریفریبکارانه از خود، نمایش میدهد.طبیعتراباشعارِعدمِخشونت نابود می کندشاعر از آن پیشتر می رودبا خوداتهامی،می گویدگرگراخودمان می آفرینیم. همهیما،درپذبرش وآفرینشِخشونت، نقش داریم.ما،لحظهایرا ازآنچهناظم حکمت،آرزو میکرد نهتنها ندیدیم بلکه مرگیاهمان نظامِحاکم برجهان ،چشم دیدن مارا ندارد.حق زیستنمارا به رسمیت نمیشناسد.نظام اقتصادیِحاکمبرجهان، دنبالِ زخم زدنِ بیشترومرهمگذاشتنِدروغین بر زخم هایماست.فریبکارانه برای سودِبیشتر، مارا وادار میکنندکهبهغربتوآوارگی،تن بدهیم.رمز عبورفروختن بانکها به عنوان نماد سرمایهداریجهان ،سیطرهی آنان برزندگیِمچاله شدهیما،آیرونیِایهامداریاستکهبهزبانِطنز،تسلط بانکهارابرزندگیماومهاجرتِما ازوطنرابیان می کند. با آیرونی تقدیر ،صدای استخوان شاعر آزادیخواه را به نیِچوپانی،تشبیه میکندکهمارا به گریستنبرتراژدیِزندگی،وادارمیکند.درپایان،هوشمندانه، گفتگوباناظمرا بهسطحیدیگرمیبرد. گفتگو بانویسندهی معاصر،صادق هدایت کههم عصر ناظم باتجربهی زیستی متضادباناظم.پیش بینی صادق هدایت(۱۳۳۰-۱۲۸۱) را ازسرنوشت انسان ،باایهام زیبایی ،صادقانهتریعنی بهواقعیت نزدیکترمیداند.هدایت،امیدی به بهبود سرنوشت بشر وکاهشِرنجهایشنداشت و آفرینشِانسان را هم،تحمیل بیولوژیک میدانست.مرگِخودخواسته اشبههمان دلیلبود.شمسبایکعبارتِ ایهامیِدیگر دیگر،مخاطب را درحالتِتعلیق، نگاهمیدارد.ما به هدایت توجه نکردیمچونناامیدیِکافکاییاز آفرینشِانسانداشت.باحسرت می گوید:مابا رویکردِناظم حکمت کهامیدواریبه آیندهای خیالی بوددلگرم شدیموتاب آوردهایم.
#رحمان_کاظمی
👍 4
🌺🌺🌺
فرارسیدن کریسمس، عید میلاد مسیح (ع)، بر همه مردم جهان خجسته باد!
🌺🌺🌺
👍 6👎 1
Photo unavailableShow in Telegram
یکی از دلائل عظمت تمدن ایران باستان وجود جشنهای بزرگ ملّی است که نظیر آنها را در میان ملتهای دیگر کمتر میتوان یافت. جشن نتیجهٔ آسایش و به عبارت دیگر حُسنِ تدبیر در امور اجتماعی و فردی و بالنّتیجه نشانهٔ بزرگی کمالِ تمدنِ يك قوم است،
بنابراین اگر هیچگونه دلیلی برای نمایاندن کمال معنوی و مادی ایران باستان در میان نبود، همین يک دلیل میتوانست ما را به حقایق انکارناپذیری راهنمایی کند، زیرا بسیار واضح است که تا اندیشهٔ آدمی از بند سختیهای زندگی نرهد و دل را خلوتگاهِ مهر و آسایش نیابد، هیچگاه نوشخندی بر لب نتواند داشت، و دستافشانی و پایکوبی که مظهرِ بارز شادمانی و نشاط است، از سرور وی حکایت نخواهد کرد،
و جشن وصالی چنانکه سعدی گفت، على رغم دشمن تنگدستی و سختی فراهم نخواهد گشت.
[امشب به راستی شبِ ما روزِ روشن است
عیدِ وصالِ دوست علی رغم دشمن است]
در آیین زرتشت و میان ایرانیان قدیم بیش از همهٔ مذاهب و ملل به جشنها توجه شده است و از میان این جشنها برخی تنها مذهبی و برخی هم مذهبی و هم ملّی بودهاند.
استاد ابراهیم پورداوود، انجمن ایرانشناسی، نشریهٔ دوم، بهمن ۱۳۲۴
#شب_چله
@Tafrijan
@persian_mythology
👍 7❤ 2🔥 1
استونهنج، یادمانی پیشاتاریخی در دشت سالزبری ویلتشر در جنوب انگلستان است. این اثر، بازماندهٔ دوران نوسنگی و عصر برنز است و شامل حلقهای از سنگافراشتهای سارسِنی است که به دور مجموعهای نعلاسبی، مرکب از پنج سهسنگ سارسِنیِ برشخورده، قرار گرفتهاند.
بنابر شواهد باستانشناختی، دشت سالزبری پیش از برپایی استونهنج هم منطقهای با اهمیت آیینی بودهاست. بااینحال پژوهشگران دربارهٔ کاربرد استونهنج اجماعی ندارند و هنوز دربارهٔ آن نظریههایی نو عرضه میکنند. در قرون وسطی، افسانههایی رایج بود که استونهنج را با مرلین و اسطورهٔ شاه آرتور مرتبط میساخت و تا برآمدن رنسانس محبوب ماند. در سدههای جدید، عتیقهشناسان استونهنج را معبدی مربوط به دروئیدها میدانستند که در میان بومیهای بریتانیایی پیشهورانی والاتبار بودند. اما امروزه باستانشناسان عمر استونهنج را دستکم دوهزار سال قدیمیتر از دروئیدها میدانند و هرگونه مناسبت بین دروئیدها و استونهنج را رد میکنند. بااینهمه نام استونهنج سدهها به اشتباه با دروئیدها گره خورده و باعث شده که امروزه دروئیدگرایان استونهنج را پرستشگاه خود بدانند.
برخی ستارهشناسان هم بر این باورند که استونهنج در گذشته یک رصدخانه یا تقویم پیچیده بودهاست و سازندگان استونهنج دانستههای ریاضیاتی لازم برای پیشبینی رویدادهای آسمانی را بهدست آورده بودند. تفسیرهای ستارهشناسانه از استونهنج با وجود بیدقتیهایی که دارند همچنان محبوب اند.
به باور باستانشناسان، استونهنج طی چهارده–پانزده سده برپا شده و هفتاد نسل در ساخت آن کوشیدهاند. آنها این روند طولانی و پیچیده را به سه مرحله تقسیم میکنند:
«استونهنجِ یک»، شامل ایجاد شیاری دایره ای به قطر نزدیک به ۱۰۰ متر و استقرار سنگ هیل و سنگهای جلوس (حدود ۳۱۰۰ پ. م)؛
«استونهنج دو»، شامل سرشتن دو حلقه از سنگهای کبود ساخت دو شیار کشیده موسوم به کورسوس، و احتمالاً برپایی سازههایی چوبی درون شیار مدور (حدود ۲۶۴۰ تا ۲۴۸۰ پ. م)؛
«استونهنج سه»، ایجاد سهسنگهای سارسِنی (۲۴۷۰ تا ۲۲۸۰ پ. م).
این مراحل در دورهٔ پیشاتاریخی موسوم به نوسنگی[ب] وقوع یافت. بعدها، در حدود سال ۱۵۰۰ پ.م. (در عصر برنز)، دو حلقه گودال به دور سهسنگهای سارسنی حفر شد که امروزه به گودالهای ایگرگ و زد معروف است و هدف از حفر آنان معلوم نیست.
با ظهور عصر آهن در جزیرهٔ بریتانیا و فروپاشی آیینهای اجتماعی پیشین، استونهنج به دست فراموشی سپرده شد و رو به ویرانی نهاد. بسیاری از سنگهای کبود و سارسِن استونهنج را هم، عمدتاً در دورههای رومی و قرون وسطایی انگلستان، سرنگون کرده، شکسته، یا بردهاند. استونهنج امروزی تا حد زیادی محصول بازسازی آن در سده بیستم است. بااینحال در سده نوزدهم و اوایل سده بیستم تلاشها برای محافظت از استونهنج و مطالعهٔ آن با مقاومت مالکان حریم استونهنج روبرو شده بود. این تلاشها در نهایت در سال ۱۹۱۸ به ثمر نشست و دولت بریتانیا استونهنج را تصاحب کرد. همچنین در سال ۱۹۸۶ یونسکو استونهنج و محوطهٔ اطرافش را به فهرست میراث جهانیش افزود.
امروزه استونهنج یکی از شناختهشدهترین سازههای پیشاتاریخی جهان و پذیرای سالانه بیش از یک میلیون گردشگر است.
#اساطیر_جهان
#استون_هنج
#پیشاتاریخ
@persian_mytology
⚡️
❤ 7👍 2
Repost from BBCPersian
🔻دیروز همزمان با انقلاب زمستانی یا آغاز زمستان که کوتاه ترین روز سال محسوب میشود، جمعیت زیادی در استونهنج در دشت «سالیسبری» در جنوب انگلستان جمع شدند. این روز در سال به مردم اجازه داده میشود به این سنگهای متعلق به ماقبل تاریخ نزدیک شوند.
استونهنج یکی از محبوبترین جاذبههای گردشگری بریتانیا و از اسرارآمیزترین بناهای تاریخی جهان به شمار میرود.
📸PA
https://bbc.in/3GTMskp
@BBCPersian
حکام ظلمت یلداونوراهورامزدا
تقابل دوگانی نوروظلمت ،
دیووفرشته درغزل حافظ
بر سرِ آنم که گر ز دست برآید
دست به کاری زنم که غصّه سر آید
خلوتِ دل نیست جایِ صحبت اَضداد
دیو چو بیرون رود، فرشته درآید
صحبت حُکّام ظلمتِ شبِ یلداست
نور ز خورشید جوی بو که برآید
بر درِ اربابِ بیمروّتِ دنیا
چند نشینی که خواجه کی به درآید
تَرکِ گدایی مکن که گنج بیابی
از نظرِ رهرُوی که در گذر آید
صالح و طالِح مَتاعِ خویش نمودند
تا که قبول افتد و که در نظر آید
بلبلِ عاشق، تو عمر خواه که آخِر
باغ شود سبز و شاخِ گُل به بر آید
غفلتِ حافظ در این سراچه عجب نیست
هر که به میخانه رفت بیخبر آید
براساس نظریهی ادبیِساختارگرا ،شعرازنظامهای مختلفینظیرِنظام وزن،قافیه،مجموعهیواژگان و..تشکیلشده.برخوردها،تضادها وتشابهاتِدرون متنینظام ها،خالق معنا واثرگذاری شعراست.معنا ازارتباطِمتنبادیگر نظامهایِ معنایی _متن های دیگر ،نظامهایکدگذاریدرادبیاتوحتیکلِجامعه بهعنوانِیکنظام،ساختهمیشود (مقدادی۲۱۹.۱۳۹۳)
درنشانهشناسیادبی ،معنای شعر، پدیده ای طبیعی نیست بلکه محصولی زاییده عرف اجتماعی است . معنادر متن ادبی بازتاب حقیقت مطلق نیست بلکه بازتاب دنیای منحصربه فرد ذهنیت نویسنده است (همان:۲۱۳)در نقد ادبی گذشته پرسش این بود که معنای اثر چیستاما در نشانه شناسیادبی میپرسندمعناچگونه ساخته میشود.واز همین منظربه تحلیل غزل می پردازیم تا چه قبول افتدو چه در نظر آید :
وزن غزل که جویباری وآرام است زبان شعر را به زبان گفتار نزدیک کرده است و قافیه های آن نیز با فعلهای پیشوندی که گاهی تکراری هم هست فضای شعر را تا پایان آن بدون چالش زبانی و دستورینگهداشته است.تقابل دوگانی که بین نوروظلمت ودیو وفرشته ایجاد کرده،مبنای شناخت عمیقتر از پدیده هایموردتوجه حافظاست که باجشن باستانی ایرانیان یاقلمرو ایرانشهری درشبیلدا تناسب تماموتمامدارد.
درآغازغزل که نشانه های جشن وسرخوشی شب یلدا آشکاراست می گوید: تصمیم دارم اگر ازدستم بربیایدیعنیقدرتآنراداشتهباشم به کاری دست زنم که غصه ام تمام شودکه تکرارِدست به القای دست زدن وشادیکردن تداعی میشودکه نشانه شادی و سرخوشی شب یلداستکه دلالت ضمنی تکراردست زدن شادمانگی است.
بازیبایی وشگفت انگیزی دربیت دوم می گوید دلیل غصهدار بودن دل من ،تضادوتقابل نوروظلمت یا جنگ دیووفرشته استخلوت دل من نباید پر از تضادها باشد آنچه باعث کشمکش درونم شده ،حضوردیواست.اگر دیو که همان غصه است بیرون برود فرشته ی شادی می آید که تلقی جامعه ی حافظ تضاد دیو و فرشته را می فهمد . 👇
https://www.instagram.com/reel/C1HZsb8NwLE/?igsh=OTU1ODAwZWUxYg==
👏 6
🌈
نوشتارها و پیامهای بیشتری در کانال هست.
با کلیک و فشاردادن روی واژه #یلدا مطالب پیشین کانال را در این مورد ببینید.
🍉🍉🍉 #یلدا
#جشن_های_ایرانی
#اساطیر_ایران
@persian_mythology
👍 6
🌷🌺🍉
جشن یلدا خجسته باد!
شب یلدا
شب یَلدا یا شب چلّه یکی از کهنترین جشنهای ایرانی است. در این جشن، طی شدن بلندترین شب سال و به دنبال آن بلندتر شدن طول روزها در نیمکرهٔ شمالی، که مصادف با انقلاب زمستانی است، گرامی داشته میشود. باورهای اساطیری گوناگونی با این شب آغاز زمستان پیوند خورده است.
فرهنگها، واژه #یلدا را از ریشه سریانی و مرتبط با #میلاد می دانند. (یاحقی، 913) اما در این که میلاد چه کسی؟ یا چه چیزی؟ اغلب نویسندگان و پژوهشگران به شیوههای گوناگون سخن گفته اند.
در کهن ترین منابع موجود ایرانی، ابوریحان بیرونی از این جشن با نام «میلاد اکبر» نام برده و منظور از آن را «میلاد خورشید» دانستهاست. در آثارالباقیه بیرونی، از روز اول دی ماه، با عنوان «خور» نیز یاد شدهاست. در قانون مسعودی «خُره روز» ثبت شده، اگرچه در برخی منابع دیگر «خرم روز» نامیده شدهاست. (به نقل از ویکی پدیا، یلدا)
در دوره هایی از تاریخ ایرانی، سال دارای دو فصل بوده است و احتمالن با آغاز زمستان شروع می شده است که جشنهای یلدا، جشنهای آغاز سال بوده و بعدها با تغییر تقویم، این جشن نیز بخشی از فرهنگ ایرانی باقی مانده است. « در اوستا، واژه «سَرِدَ» (Sareda) یا «سردَ» (Saredha) که مفهوم «سال» را افاده میکند، خود به معنای «سرد» است و این به معنی بشارت پیروزی اورمزد بر اهریمن و روشنی بر تاریکی است.» (رضی، 560)
جشن کریسمس مسیحیان که در آغاز زمستان برگزار می شود، که امروزه نیز نشان آن در سال نو مسیحی باقی است. (جشنهای تولد میترا/مهر به اروپا رفته و فراگیر شده و پس از گسترش مسیحیت، در آیینهای مسیحی جذب شده است. و #نوئل اروپایی با یلدای ایرانی هماهنگی یافته است. )
بنا بر نوشتۀ پورداود در یشت ها، روز یک شنبه، روز مخصوص خورشید (Sunday) و روز 25 دسامبر، روز جشن ظهور خورشید یا مهربوده و نزد مهرپرستان روز مهر دانسته می شده است. عیسویان سدۀ چهارم میلادی 25 دسامبر را روز زایش عیسی مسیح قرار دادند و یک شنبه را هم روز برخاستن و به آسمان صعود کردن او دانستند (پورداود،1/419- 420). (به نقل از: بلوک باشی)
از انجایی که در آیینهای ایرانیان، تاریکی با #اهریمن در پیوند بود، طبیعی است که طولانی ترین شب سال، با نوعی شومی همراه باشد. بنابراین ایرانیان آتش میافروختند تا تاریکی و عاملان اهریمنی و شیطانی نابود شده و بگریزند، مردم گرد هم جمع شده و شب را با خوردن، نوشیدن، شادی و پایکوبی و گفتگو به سر میآوردند و خوانی ویژه میگستردند، هرآنچه میوه تازه فصل که نگاهداری شده بود و میوههای خشک در سفره مینهادند. در باور زرتشتی، سفره شب یلدا، «میَزد» Myazd نام داشت و شامل میوههای تر و خشک، نیز آجیل یا به اصطلاح زرتشتیان، «لُرک» Lork که از لوازم این جشن و ولیمه بود. تا سحرگاه، که دمیدن خورشید نشانه شکست اهریمن و پیروزی اهورامزدا بود، جشن ادامه داشت. (همان، 544 و 595)
منابع:
محمد جعفر یاحقی، فرهنگ اساطیر و داستان واره ها
هاشم رضی. گاهشماری و جشنهای ایران باستان
علی بلوکباشی، شب یلدا
ویکی پدیا
#اساطیر_ایرانی #یلدا
@Persian_Mythology
🌷🔥🍏🍎🍐🍊🍋🍍🍉🍉
👍 9❤ 3🔥 1
با کلیک و فشاردادن روی واژه #یلدا مطالب پیشین کانال را در این مورد ببینید.
🍉🍉🍉 #یلدا
#جشن_های_ایرانی
#اساطیر_ایران
@persian_mythology
#یلدا بر همه دوستان و همراهان کانال اساطیر ایران و جهان خجسته باد!
#یلدا
❤ 12