مِی زاده
731
المشتركون
+124 ساعات
+477 أيام
+15030 أيام
- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
معدل نمو المشترك
جاري تحميل البيانات...
می توانست از سوی راستمان بگذرد یا از سوی چپمان
اما آمد درست از میانمان رد شد
و تو را کَند و با خود بُرد
و من تقریبا
طعم «میانمان جدایی افتاد» را دانستم
و برای چندی گل ها را از یاد بردم
و به اسب ها نگاه نکردم
بانو گفت:
نه نمی شود، باورنکن!
و من باور نمیکردم
که خیابان
به اندازه ی یک کوچه ی تنگ
تنگ است
و مرگ ناچار است از میانمان بگذرد!
م.مؤید
Photo unavailableShow in Telegram
کسی برای کودکی هایم قصه بگوید
قصه
مادربزرگ
دیگر تمام شد.
گوشم را تیز کردم. تلفنی دیگر. حسین بود، برادر شریف. پرسید چند نفریم.
گفتم: یک نفر. (دو نفر بودیم، من و یوسف، اما یوسف جایی نمیگرفت، چون درون مرا گرفته بود.)
غاده السمان
مرگدست جمعی به اندازه مرگ فردی وحشتناک نیست.
آن که تنها میمیرد دو بار مرده است: یک بار چون تنهاست، دیگر بار چون... مرده است!
غاده السمان
چگونه کوه بر تخت دراز میکشد
چگونه کوه لباس میپوشد
چه میشود که در گوشهای مینشیند
و بعد سنگ به سنگ
به انزوایش اضافه میکند
بارها بر سنگهایم دست کشیدهام
بارها از صخرههایم سقوط کردهام
بارها در غارهایم گم شدهام
بارها زیر آفتاب نشستهام
و اسبهایی سفید را که بر دامنهام آب میشوند
تا علفها
تا دشت
تا آنجا که معنیام را از دست میدهم
دنبال کردهام
تو اما از عمیقترین درههایم پایین رفتی
تو را دوست دارم
و قلبم باتلاقی ست
که هر چه را دوست میدارد
غرق میکند.
گروس عبدالملکیان
پرده های اتاق را
کنار زدم
روانشناس گفته است
آفتاب
غم را
از دل میبرد
غم های من اما
برف نیست.
مهدی مظفری ساوجی
اختر خطة مختلفة
تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.