cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

ویر

لغت‌نامه دهخدا: ویر: یعنی از حفظ کردن و به خاطر نگه داشتن؛ یعنی حافظه. بپرسید نامش ز فرخ هجیر بگفتا که نامش ندارم به ویر فردوسی @vir486

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
1 951
المشتركون
+1224 ساعات
+197 أيام
+29030 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

آیا از آزمون های مکرر خسته شده ای ؟ 🤔 نمی دانی چه کنی و دنبال قبولی هستی ؟😵‍💫 بزن روی لینک ها که ایستگاه قبولی اینجاست 😍 دنبال نمونه سوال هستی ؟🧐😎 زود جوین شو تا پاک نشده😍 ✅مجموعه ای کامل از بهترین فایل های آموشی در لینک زیر😍 ✅  لیستی کوتاه و کاربردی از بهترین کانالهای درسی ، نهایی ، کنکور  ، ادبی و کانال های با ارزش دیگر 🤓 💯دیگه نیازی به پرداخت هزینه اضافی برای ثبت نام در کلاس های آموزشی نیست اینجا🔻 همه چی رایگان برات گذاشته شده 🔻🔻 ارتباط با ادمین رو از بیو این کانال پیدا می کنی😉⏬ 🆔@daneshhayeadabi https://t.me/addlist/bjNCCXTvV78zMzM0
إظهار الكل...
Vip

K invites you to add the folder “Vip”, which includes 76 chats.

👍 2
ایران برای من تداعی‌گرِ "شهر یادگار" است.. بدین معنی که چون به عمقِ آن نگاه می‌کنم و به چند هزار سال حوادثی که بر سرِ این سرزمین گذشته، دنیای پُر ولوله‌ای می‌بینم، که حکمِ سرنوشت این بود که ما درآن به دنیا بیاییم و چندی در آن زندگی کنیم.. ایران برای من علاوه بر خاکی که میان سه آب گسترده است (ارس، دریای مازندران و خلیج فارس)عمقِ تاریخی دارد که بسیار پُر معناست ..زیرا حدیثِ زندگی و مرگ از آن بیرون می‌آید.‌‌. چون نامِ دیگری نیست می‌توانم آن را "فرّه‌ی نگهبانِ" یک قوم بخوانم؛ و آن مجموعِ استعدادها و چارہ‌گریهایی است که حیاتِ ملّیِ ملّتی را از فرو افتادن باز می‌دارد... #دکتر_محمدعلی_ندوشن #دیروز_امروز_فردا #مرزهای_ناپیدا @vir486
إظهار الكل...
7
آسمان کشتیِ اربابِ هنر می‌شکند تکیه آن به که بر این بحرِ معلق نکنیم #حافظ @vir486
إظهار الكل...
8
25:44
Video unavailableShow in Telegram
#معرفی_نویسندگان_ و_شاعران_بزرگ #ادگار_آلن_پو زندگی هدیه‌ایست پرُ ارزش و از آنهایی که زندگی را سرزنش می‌کنند بترس چرا که غالب آنها یا قدیسانند و یا مفتی‌هایی با چشم‌های پر از خون که هرگز یک‌بار زنی زیبا را و یا تصویری زیبا را و یا خنده‌های عمیق کودکی را به تماشا ننشسته‌اند. در تصورات آنها تنها مارها و آتش‌ها و شلاق‌ها شیهه می‌کشند تو اما زندگی کن بگذار آنها در مرداب خودشان فرو روند. @vir486
إظهار الكل...
3👍 2
حکایت باب اول در سیرت پادشاهان هارون‌الرشید را چون مُلک دیار مصر مسلم شد گفت: به خلاف آن طاغی که به غرورِ مُلکِ مصر دعوی خدایی کرد، نبخشم این مملکت را مگر به خسیس‌ترین بندگان. سیاهی داشت نام او خصیب در غایت جهل. مُلک مصر به وی ارزانی داشت و گویند عقل و درایت او تا به جایی بود که طایفه‌ای حرّاث مصر شکایت آوردندش که پنبه کاشته بودیم باران بی‌وقت آمد و تلف شد. گفت: پشم بایستی کاشتن! اگر روزی به دانش در فزودی ز نادان تنگ روزی تر نبودی به نادانان چنان روزی رساند که دانا اندر آن عاجز بماند بخت و دولت به کاردانی نیست جز به تائید آسمانی نیست اوفتاده‌ست در جهان بسیار بی‌تمیز ارجمند و عاقل خوار کیمیاگر به غصه مرده و رنج ابله اندر خرابه یافته گنج   #سعدی #گلستان #غلامحسین_یوسفی @vir486
إظهار الكل...
👍 6
Photo unavailableShow in Telegram
چه کرده ای تو با دلم که نازِ تو نیاز ماست... #مولانا @vir486
إظهار الكل...
6👍 2
شراب از چند نگاه متفاوت بدون اینکه استقصای تامی کرده باشم، در این مجالِ کوتاه می‌خواهم دو کارکردِ متفاوت «می» را در دیوانِ خواجه و خیام با هم برّرسم و زود بگذرم. دو شاعری که از حال و هوای باده و شادخواریِ آن بسیار در هنرشان سود برده‌اند. از حافظ شروع می‌کنم: «ساقی بیار باده که ماه صیام رفت درده قدح که موسم ناموس و نام رفت». می‌بینید که «جفتِ متقابلِ» شراب در دیوانِ خواجه غالباً یکی از عناصرِ دینی و مذهبِ روزگارِ اوست (نمی‌گویم همه، بلکه اکثراً!). این چه را برایِ ما نشان می‌دهد؟ اینکه حافظ و عصرش مابه‌الابتلائشان بیشتر دغدغه‌ی دین و بقولِ خودش همان «زُهدِ ریایی» بوده است، نه آنچنان که مشهور است: اشتیاقِ خواجه به باده‌خواری و مستیِ حاصل از آن. در تقابل ببینیم که خیّام که نماینده‌ی نگاهِ عصرش هم هست چه در بابِ شرابِ و مستی می‌گوید. از درِ نمونه یکی از مهمّ‌ترین رباعیاتش را می‌آورم: «جامی است که عقل آفرین میزندش صد بوسه ز مهر بر جبین میزندش این کوزه‌گر دهر چنین جام لطیف می‌سازد و باز بر زمین میزندش». تفاوتِ راه را متوجّه شدید؟ دغدغه‌ی خیّام یکی از بنیادی‌ترین مفاهیمِ حضورِ انسان است: مرگ و وجود، نیستی و هستی! این کجا و نِک‌و‌نال‌های خواجه از «ماهِ صیام» و اینکه: «زاهد غرور داشت سلامت نبرد راه / رند از رهِ نیاز به دارالسلام رفت» کجا؟! فاصله‌ی خیّام تا حافظ شراب نیست، پاردایم زندگی ایرانی است! شراب که همان است تا به امروز هم تغییری نکرده است، آنچه که در تقلّبِ احوال تغییر کرده، خودْ انسانِ ایرانی است: انسانِ فلسفی و خردگرای عصرِ فردوسی و خیّام تا انسانِ دینی و صوفی‌گرای عصرِ حافظ. همین شراب در شاهنامه هم هست، امّا دقیقاً با کارکردی نزدیک به جهانِ خیام. در ابتدای داستانِ حیاتیِ شاهنامه، روایتِ «رستم و اسفندیار»: «هوا پرخروش و زمین پر ز جوش خُنُک آنکه دل شاد دارد به نوش دَرَم دارد و نُقْل و جامِ نبید سرِ گوسفندی تواند برید مرا نیست، خُنُک مر آنرا که هست ببخشای بر مردمِ تنگ‌دست»! نگاهِ «سرمایه‌داریِ» فردوسی را دیدید؟! کسی که اکنون از «فاصله‌ی طبقاتیِ مارکسیستی»، شکواییه دارد! بگذریم..، خواستم بگویم: ما همیشه در تقابل‌های دوگانه، باید جفتِ متقابل را از جفتِ بیان‌شده بیشتر وزن بدهیم. اینکه تو در برابر شراب، دینِ زاهدِ مراعی را بگذاری یا فلسفه‌ی وجود و یا فاصله‌ی طبقاتی را مهم است، بسیار مهم است. و این جریان تا روزگارِ معاصر هم ادامه دارد و مدام functionًهای شراب تغییر کرده، از هدایت در بوفِ کور بگیرید با آن «بغلیِ شرابِ کُهنه در پستویِ خانه‌اش» تا فروغ در «ایمان بیاوریم به آغاز فصلِ سرد»! که گفت: «من سردم است و انگار هیچوقت گرم نخواهم شد ای یار ای یگانه‌ترین یار آن شراب مگر چند ساله بود؟ نگاه کن که در اینجا زمان چه وزنی دارد و ماهیان چگونه گوشت‌های مرا می‌جوند چرا مرا همیشه در ته دریا نگاه می‌داری؟» «اسد آبشیرینی». @vir486
إظهار الكل...
👍 5
Photo unavailableShow in Telegram
ولی دل را تو آسان بردی از من... #حافظ @vir486
إظهار الكل...
3👍 1
‍ ‏ آن‌ها می‌خواهند ما تنها باشیم، آقای مونترو! چون به ما می‌گویند انزوا تنها راه رسیدن به قداست است. فراموش می‌کنند که وسوسه در انزوا خیلی قوی‌تر می‌شود… ‏꥟ آئورا #کارلوس_فوئنتس @vir486
إظهار الكل...
👍 8
باب چهاردهم جهد کن ای پسر که تا عاشق نشوی، خواه به پیری و خواه به جوانی، پس اگر اتفاق افتد یقین دل مباش و پیوسته دل در لعب مدار بر عشق، که متابع شهوت بودن نه کار خردمندان‌ است. از عشق تا توانی پرهیز کن، که عاشقی کار با بلاست، خاصه پیری و هنگام مفلسی، که یک‌ساله راحت وصال به یک روزه رنج فراق نه ارزد، که سر‌تاسر عاشقی رنج است و درد دل و مِحّنت، هر چند که دردی خوش است، اگر در فراق باشی در عذاب باشی و اگر در وصال باشی و معشوق بدخو‌ی بود، از رنج ناز و خوی بد او راحت وصال ندانی و اگر مثل معشوقهٔ تو فریشتهٔ مقرب است که به‌هیچ وقت از ملامت خلقان رسته نباشی و مردم همیشه در مساوی تو باشند و در نکوهش معشوق تو، از آنکه عادت خلق چنین است. پس خویشتن را نگاه دار و از عاشقی پرهیز کن، که خردمندان از چنین کار پرهیز توانند کرد، از آنچه ممکن نگردد که به‌یک دیدار کسی بر کسی عاشق شود، اول چشم بیند، آنگه دل پسندد؛ چون دل پسند کرد طبع بدو مایل شود، آنگاه متقاضی دیدار او کند؛ اگر تو شهوت خویش را در امر دل کنی و دل را متابع شهوت گردانی تدبیر آن کنی که یک‌بار دیگر او را به بینی، چون دیدار دوباره شود و طبع بدو مضاعف گردد و هوای دل غالب‌تر شود پس قصد دیدار سیوم کنی، چون سیم بار دیدی و در حدیث آمد و سخن گفت و جواب شنید، خر رفت و رسن برد و دریغا چنبر. #عنصرالمعالی #قابوسنامه @vir486
إظهار الكل...
👏 6👍 2😁 1