🩸دِشــــــــ⚔ـــــــنــــه🔞

#پست۱۹ گودرز دهانش بسته شد. دیگر برای بار سوم حق نداشت حرف روی حرف برادرش بزند. دست مشت کرد و نفس های از سر خشمش را بیرون داد. نتوانست آنجا بودن را تحمل کند و سریع خارج شد... حامد به محض رفتن گودرز گفت: -خان آقا می ترسم کاری بکنه که بعدش مشکل پیش بیاد...! گیو بدون سر بالا آوردن، سیگارش را روشن کرد و گوشه لبش گذاشت. فکرش پر بود از کارهایی که می خواست سر ان سنجاب کوچولو دربیاورد... نیم نگاهی خرج حامد کرد و دوباره نگاهش روی عکس نازان چرخید.... -هیچ کاری نمی کنه اما برای اطمینان حواست بهش باشه...! حامد سری تکان داد... -خیلی خب حالا با دختره چیکار کنیم..؟! گیو محو چشمان عسلی دخترک شد... بعد کم کم پایین آمد و روی لب های کوچک و قلوه ایش کش آمد... زیبا بود و ظریف... اگر خواهر نامدار نبود می شد یک مدت با او عشق و حال کرد ولی نمی شد... سرش را کج کرد و گوشه لبش موذیانه کج شد... نگاه حامد کرد. -می خوام یه کاری کنم که ناموس میرزا و نامدار بیفته تو چنگم...!!! حامد خودش را جلو کشید. -اجازه بدین، الساعه میارمش خدمتتون...!!! گیو تابی دیگر به سبیلش داد... نگاهش دوباره روی عکس و لبخند شیرین دخترک کش آمد... -فقط یه جوری بیارش که انگار با پای خودش اومده نه به زور...!!!

پارت

یه دختر هجده ساله‌ی کوچولو موچولو... که گیره کیاشا هخامنش، بزرگ کُردا میوفته... دختری که چیزی از رابطه نمیدونه و شب اول جوری پسر داستان براش میخوره که وسط کار غش میکنه🔞💦🤭 https://t.me/+J020FJ-OmYY2ZGU0 #بزرگسالان  #انتقامی  #ازدواج_اجباری

- بین پات و چرب کن گلم. با بغض نگاهش کردم. - م.. میترسم آقا کیاشا! پوزخندی زد و چیز لیزی بین پام مالید. - ترس نداره کوچولو... درد داشتی چنگ بزن به کمرم. اما من از این میترسیدم که بفهمه بکارت ندارم! - باز کن. ناخودآگاه پاهام و باز کردم و با ضربه اولش ...🔥❌ https://t.me/+J020FJ-OmYY2ZGU0 دختری که بهش تجاوز شده و شب حجله.اش با پسر کُردِ غیرتی خون بکارتش نمیاد و...🥲🔞

دختر روستایی‌ای که شبونه بهش تجاوز میشه و ناچار میشه به دشمنش پناه ببره، مَرد خشن و تعصبی که با دیدن بدن بلوری و سفید نادیا کنترل خودش رو از دست میده و به اجبار بهش تجاوز میکنه اما با باکره نبودن دختره...🔞🙊 https://t.me/+J020FJ-OmYY2ZGU0

دختر روستایی‌ای که شبونه بهش تجاوز میشه و ناچار میشه به دشمنش پناه ببره، مَرد خشن و تعصبی که با دیدن بدن بلوری و سفید نادیا کنترل خودش رو از دست میده و به اجبار بهش تجاوز میکنه اما با باکره نبودن دختره...🔞🙊 https://t.me/+J020FJ-OmYY2ZGU0

- بین پات و چرب کن گلم. با بغض نگاهش کردم. - م.. میترسم آقا کیاشا! پوزخندی زد و چیز لیزی بین پام مالید. - ترس نداره کوچولو... درد داشتی چنگ بزن به کمرم. اما من از این میترسیدم که بفهمه بکارت ندارم! - باز کن. ناخودآگاه پاهام و باز کردم و با ضربه اولش ...🔥❌ https://t.me/+J020FJ-OmYY2ZGU0 دختری که بهش تجاوز شده و شب حجله.اش با پسر کُردِ غیرتی خون بکارتش نمیاد و...🥲🔞

رادمان پسر جذابیه که زنش ولش کرده و همه فکر می کنند فلجه اما با دیدن پرستار هات و زبون درازش که فکر می کنه بیلبیلک😂 رادمان کار نمی کنه و جلوش با تاپ و شلوارک می گرده طاقت نمیاره و جرش میده🔥 https://t.me/+egJRf-bGHNw2MjJk

رادمان پسر جذابیه که زنش ولش کرده و همه فکر می کنند فلجه اما با دیدن پرستار هات و زبون درازش که فکر می کنه بیلبیلک😂 رادمان کار نمی کنه و جلوش با تاپ و شلوارک می گرده طاقت نمیاره و جرش میده🔥 https://t.me/+egJRf-bGHNw2MjJk

رادمان پسر جذابیه که زنش ولش کرده و همه فکر می کنند فلجه اما با دیدن پرستار هات و زبون درازش که فکر می کنه بیلبیلک😂 رادمان کار نمی کنه و جلوش با تاپ و شلوارک می گرده طاقت نمیاره و جرش میده🔥 https://t.me/+egJRf-bGHNw2MjJk