معرکه دل ♡

پارت جدید ⚠️عضو گیری تا دوشنبه #بسته هست.⚠️

#part107 غیاث با چیزایی که شنید،کیش و مات شد. بخوبی به یاد داشت که اراد‌ وساسان باهم دعواشد و اراد رفت بیمارستان اونموقع تنها چیزی که به ذهنش اومد این بود که چقدر غد بی ادب و لجباز و بی انظباطه اما هیهات که دلیل اینکار اراد خودش بود. یه لحظه کلا ذهنش خالی شد.چشماش بسته شد.اون فقط یه بنده ضعیف و جاهله واز هیچ چیز خبر نداره.باید چیکار میکرد،چی باید میگفت.ترسید از همه چیز ترسید و اون لحظه فقط توی دلش گفت خدایا خودت زندگیم رو در دست بگیر و درستش کن که من نه میدونم ونه میتونم. چشماش رو باز کرد.به ارمان نگاه کرد.چشماش سراسر صداقت و غم و اندوه بود و دل غیاث به درد اومد چون میدونست بخاطر اراده این حالش و مسبب حال بد اراد خودش. _غیاث! اراد دوستت داره. نمیخوام‌بگم خیلی حالیمه و برم‌روی منبر برات نه! ولی لواط امیزش از سر شهوت حیوانیه همون طور که زنا هست ولی بحث عشق فرق داره والله که فرق داره خدایی که کهکشان کهکشان خلق میکنه یعنی قدرت اینو نداره که دست ببره توی احساس وگرایش بنده هاش؟! _استغفرالله معلومه که میتونه. _پس خدا خواسته امثال اراد وجود داشته باشن،پس بهش به دید بد نگاه نکن که واگذارت به خود خدا که من نمیتونم چیز دیگه ای بگم و خدا خودش نشون بده بهت که ایا امثال اراد بندهای خودش هست یا نه. _معلومه که هست.

پارت امروز رو زودتر میذارم.

خوش می‌رود این پسر که برخاست سرویست چنین که می‌رود راست ابروش کمان قتل عاشق گیسوش کمند عقل داناست بالای چنین اگر در اسلام گویند که هست زیر و بالاست ای آتش خرمن عزیزان بنشین که هزار فتنه برخاست بی جرم بکش که بنده مملوک بی شرع ببر که خانه یغماست دردت بکشم که درد داروست خارت بخورم که خار خرماست انگشت نمای خلق بودن زشت است ولیک با تو زیباست باید که سلامت تو باشد سهل است ملامتی که بر ماست جان در قدم تو ریخت سعدی وین منزلت از خدای می‌خواست خواهی که دگر حیات یابد یک بار بگو که کشتهٔ ماست #ارادغیاث😍❤️

زلف از این به بعد برای من مال مرده باهم بحثم نکنین برین‌بگردین دنبال زلف🤣🤣

حالا باید میزدی تو ذوق ما😔

به بههههههه😍🤤🤤🤤🍷❤️

‌ ‌ ‌‌‌ ‌ یک دست جام باده و یک دست زلف یار