روزنامه های دیوانه
جدی میفرمائید؟ http://t.me/HidenChat_Bot?start=6438007413
إظهار المزيد501
المشتركون
-424 ساعات
-267 أيام
+730 أيام
- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
معدل نمو المشترك
جاري تحميل البيانات...
گاهی اوقات مثل الان درونش غرق ميشم؛ خاطراتتو میگم... دست و پا ميزنم و بيشتر از قبل فرو ميرم، هيچكس اين اطراف نيست تا من رو نجات بده... روح من تا ابد درون گذشتهای که تو بودی غرق شد و از بين رفت، گذشتهای كه تو بودی، من بودم، ما بودیم و لبخند... كی فكرش رو ميكرد تمام اون لبخندها به اشک و حسرت تبديل شن؟ هیچکس🖤
كلمهها برای هميشه كلمه باقی ميمونن و من هيچ انتظاری ازشون ندارم تا دردی كه توی سينهم هست رو توصیف کنن؛ با هيچ كلمه و اشک و آهی توصيف نميشه حال این روزام.
از سوگ تو بابا بزرگ اونجاش تیکه پاره شدم که بعد خاک سپاری که اومدم خونت دیدم چهار تا پسرت جلوی کمد لباست وایستادن و اشک میریزن؛ جوری که انگار کمرشون شکسته بود با رفتنت، آخ از رفتنت آقا، آخ از رفتنت.
Repost from N/a
کاش بیای بغلم کنی دو شبانه روز باهم بخوابیم ؛ پتو رو میگم.
اگه امروز در 3.3.3 نیای، قرارمون باشه برای 1444.4.4 در خانه سالمندان.