cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

ٖؒ﷽‌کلبـہ شعرو בکلمـہ و موسیقی‌ٖؒ﷽

🌹🌹🌹سلام دوستان بهتر از جان بهترین کانال شعرو دکلمه😍😍😍🌹🌹🌹نمایشنامه👌شعر❤️ پس با ما همراه باشید 🌹 ❤️در کانال ارتباط با مدیرت کانال @aliazarm1364 https://t.me/ali8005001

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
497
المشتركون
لا توجد بيانات24 ساعات
-117 أيام
-25630 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

‍آمــدی از راه بـا معیـــارِ عشق .... بگذریم رد شـدی از سنگیِ دیــوارِ عشق .... بگذریم با سلامی رخنـه کردی ، در وجـود مـرده ام تـازه کردی در سـرم  افکـارِ عشق ... بگذریم دست پُر با صد غـزل از شهـر عشـاق آمدی خود به تنهـایی شدی معمـارِ عشق...بگذریم آب دادی ریشه ای که ، سالهـا در خـاک بود شـاخ و بـرگی دادی بر الـوارِ عشق.. بگذریم آنقدر در گوش دل خـواندی تا عـاشق شدم بی خبر بـودم من از اســرارِ عشق... بگذریم قصه هــا گفتی بـرایم چون کنی ! تا که مرا معتــرف کردی تو در اقـرارِ عشق ... بگذریم ساده بود این دل که می بردم به همراهم اگر  هـر کجـا رفتم فقط اخبــارِ عشق ....بگذریم تا تـوانستی به خـوردم دادی از اکسیــر آن بی خبـر ای دل شدی پـروارِ عشق .. بگذریم تـا که فهمیدی شـدم آلوده ی عشقت فغان بـی امان دادی به مــن آزارِ عشق .. بگذریم من که گفتم کـورم و تنها رهــا کردی مــرا در مسیـر سخت و نا هموارِ عشق .. بگذریم هـرچه فریـادت زدم نشنیدی و خنـدیدی و بیشتـر زخمم زدی بـا خــارِ عشق... بگذریم مانده ام با این همه زخمی که بر جـانم زدی با چه رویـی میکنی اظهــارِ عشق ... بگذریم خـــرمنم را ســوختی دیگر ندارم چـاره ای بی نصیبم کــردی از گلــزارِ عشق ... بگذریم شـــانه هایم را شکستــی و دلــم را بیشتر زیر زخــم و درد بی مقــدارِ عشق ... بگذریم دشمنم بـا مـن نکرد آنچه تـــوآوردی سـرم تا ابـد کردی مـــرا  بیـــمارِ عشق ... بگذریم اعتمــادم سست شد از ایـن همه دلــدادگی راحت این دلـداده شد بیــزارِ عشق ...بگذریم آجــر عشقت کشیــدی ، از میــان این بنـا کُشتـــی ام  زیــر تَــل آوارِ عشق ... بگذریم محض هـر که میپرستـی بعد من دیگـر نزن بـا کسـی دم از ادا اطــوارِ عشـق .... بگذریم میـــروی و در ســرت فکـر شکـار دیگــری تا شـــوی اشبــاع از بسیـارِ عشق .. بگذریم هی بچــرخی و بچـرخد دور دنیــا  و سـرت ایـن دروغــی هــالـه ی دوارِ عشق ...بگذریم بگذریم گاهی گذشتن بهتر است ، ظلم تو هم می شـود قــابی سَـرِ بُلــوارِ عشق... بگذریم دیگــر از ایـن بگذریم ها هم نشد دردی دوا بگـذریـم یـا نگذریـم از  کار عشـق ....نگذریم افسانه_احمدی_پونه ✨✨✨✨✨✨✨✨
إظهار الكل...
.از  خـــُـــــدا  پــُــرســــــیــدم : چــــرا  آدم  اول  عــاشـــــق  مـیـشــــه  بـعــد  تـنـهــا ؟؟ گـــفـــــت :  مــنـــَم  اول  عــاشـــــق  شـــدم  بـــعــد  تـنـهــا گــــفـــــتــــم :  عــــاشـــــق  چـه  کــســــی ؟؟!! گــــفـــــت :  تــــــــــــــو گـــفـــتـــم :  چــه  کســـی  تـنـهــات گـذاشـــت ؟؟ گـــــفــــــت :  خــــــودِ  تـــــــو گـــــفــــــتــــم :  بــــــذار  بـیــــــام  پـیـشـــــت خــــــنـــدیــــــد  و  گــــفــــت : مــــــن  پـیــشـــــتـــــــم تــــــو  کـُـــــجـــــایــی..؟!!……... ✨✨✨✨✨✨✨✨
إظهار الكل...
🔷 شعـــــــر 🔷 دلم تنگ است دلم تنها ، دلم احساس می‌خواهد برای زندگی کردن دلیلی خاص می‌خواهد کمی طاقت کمی باور کمی هم دوستت دارم برای با تو بودن یک سبد اخلاص می‌خواهد دلم تنهاست می‌دانی بیا امشب به دیدارم که یک انکحتُ زوجتُ عوام الناس می‌خواهد منم درگیر تنهایی وَ درگیر هوای تو چه از من این دل شیطانی خناس می‌خواهد تو هم شاهی و هم بی‌بی منم درگیر فال تو به آتش کش ورق ها را شبم یک آس می‌خواهد بیا ای مهربان من به این آغوش چنگی زن که این پیراهن کهنه شمیم یاس می‌خواهد به نرد عشق میبازم به رسواییش می ارزد منم شش خان تنهایی حریفم طاس می‌خواهد برای رفع دلتنگی برایم بوسه جاری کن که این پیمانه‌ی شعرم کمی گیلاس می‌خواهد تو جنس آب و آیینه و زیورهای رنگینی منم یک عاشق خسته دلم الماس می خواهد منم یک پیچک تنها در این دنیای بی خوابی درو کن زندگی ام را سرم یک داس میخواهد بیا خود را بپوشان از تمام اهل این دنیا برای ثبت زیباییت جهان عکاس می‌خواهد در این قرن به ظاهر نو ، بیا من را به دست آور زمان از دست رفت اکنون ، زمین مقیاس می‌خواهد اگر در آخر قصه به کامت طعم تلخی بود بیا من را بمیران که ، دلم مقراص می‌خواهد بیا برگرد از این راهُ از آغازت مرا بنویس دلم تنگ است دلم تنها ، دلم احساس می‌خواهد #مهرداد_آرا ✨✨✨✨✨✨✨✨
إظهار الكل...
Photo unavailableShow in Telegram
سزای زندگی مرگ‌ست سزای حال خوش، درد‌ست سزای آشنایی، فقدان و هجرست و سزای بودن نبودن و نیستن‌ست زندگی بیراهه سرایی بود که منجلاب خواستن ها شد هر چقدر که زیباتر خواستیم بی نصیب تر تمام شد و هر چقدر که بیشتر کوشیدیم ناتمام تر شد کاش می گفتند از اول که خواهش از سنگ سنگین تر از خواهش دل‌ست سنگ که می ماند و دل اما ساده می بازد، می میرد و می پوسد دل، خیلی می خواهد... اما عاجزست عاجز از برآوردن عاجز از تاب آوردن عاجز از قهر و بد عهدی و حتی عاجز از بی عجزی کاش زندگی از مرگ تولد می شد کاش فریاد از سکوت تبلور می شد کاش آغاز از پایان ادامه می یافت و کاش نطفه رشته‌ی پایان را هرگز نمی بافت #سیدمجتبی_موسوی ✨✨✨✨✨✨✨✨
إظهار الكل...
‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎ ‎ در پیش بی دردان چرا فریاد بی حاصل کنم گر شکوه ای دارم زدل با یار صاحبدل کنم در پرده سوزم همچو گل در سینه جوشم همچومُل من شمع رسوا نیستم تا گریه در محفل کنم اول کنم اندیشه ای تا برگزینم پیشه ای آخر به یک پیمانه مِی اندیشه را باطل کنم زآن رو ستانم جام را آن مایهٔ آرام را تا خویشتن را لحظه ای از خویشتم غافل کنم ازگل شنیدم بوی او مستانه رفتم سوی او تا چون غبار کوی او در کوی جان منزل کنم غرق تمنای توام موجی ز دریای توام من نخل سرکش نیستم تا خانه را ساحل کنم دانم که آن سرو سهی از دل ندارد آگهی چند از غم دل چون رهی فریاد بی حاصل کنم 🖋رهی _معیری ✨✨✨✨✨✨✨✨
إظهار الكل...
Photo unavailableShow in Telegram
مادري پير مرا نکته اي زيبا گفت ! از بد دنيا گفت ! گفت طاووس مشو که‌ به‌ عيبت خيزند گر شوي شعله ي شمع ، زير پايت ريزند ! گفت پروانه مشو ، که به سر گرداني ، لاي انگشت کتاب ، سالها ميماني ! نه زمين باش نه خاک ، که تورا خوار کنند ، وانگهي ذهن تورا ، پر ز مرداب کنند ! آسمان باش که خلق ، به نگاهت بخرند ! وز پي ديدن تو ، سر به بالا ببرند...🌹 ✨✨✨✨✨✨✨✨
إظهار الكل...
بید مجنون، زیر بال خود، پناهم دادہ بود! در حریم خلوتے جان بخش، راهم دادہ بود. تڪیہ بر بال نسیم و چنگ در گیسوے بید! مسندے والاتر از ایوانِ شاهم دادہ بود. شاہ بودم، بر سرِ آن تخت، شاهِ  وقتِ خویش یڪ چمن گل، تا افق، جاے سپاهم دادہ بود! چتر گردون، سجدہ ها بر سایبانم بردہ بود عطر پیچڪ، بوسہ ها بر پیشگاهم دادہ بود! آسمان، دریاے آبی،ابرها، قوهاے مست! شوقِ یڪ دریا تماشا بر نگاهم دادہ بود...! آہ! اے آرامش جاوید! ڪے آیے بہ دست؟ آسمان، یڪ لحظہ، حالے دلبخواهم دادہ بود...! ✨✨✨✨✨✨✨✨
إظهار الكل...
بوسه ام داغ است و بی پروا، کجا بگذارمش؟ روی لبها یا که بازو ها؟ کجا بگذارمش؟ قطره های اشک من شاعرترینت گشته اند می کند شعرم مرا رسوا ، کجا بگذارمش؟ شب به جای تو ، تن پیراهنت آغوش من می شود غرق دو صد رویا کجا بگذارمش؟ این دل دیوانه عاقل بود دور از چشم تو با نگاه تو شده شیدا، کجا بگذارمش؟ می تپد قلبم درون سینه آخر تند تند مثل قلب بچه آهوها کجا بگذارمش؟ جای بوسه کنج لب،یک نخ وینیستون لایت و بس فندکت اینجا ، ببین لب را ، کجا بگذارمش؟ باز چشمک می زنی لب را نشانم می دهی می کنی طوفان به پا، اما کجا بگذارمش وعده جام عسل از چشم مستت می دهی می کنی با خنده ات حاشا، کجا بگذارمش؟ حلقه در انگشت دست چپ،بد اخلاقی که باز می شود انگیزه دعوا ، کجا بگذارمش؟ دوستت دارم ...چه تکراری شده این جمله ام حل کن آخر این معما را کجا بگذارمش؟ لب نهادی بر لبم اینک تو می پرسی زمن بوسه ام داغ است و بی پروا، کجا بگذارمش؟... ✨✨✨✨✨✨✨✨
إظهار الكل...
.جان عاشق یک طرف، یک موی لیلا یک طرف کوچه‌ محبوب یک سو، کل دنیا یک طرف مثل مجنون تار می‌بیند جهان را چشم من می‌کشی از پنجره تا پرده‌ها را یک طرف گردنم کج می‌شود، یک شهر می‌ریزد به هم تا که می‌ریزد چون این آن زلف زیبا یک طرف غرق در تعبیر خواب گیسوی آشفته‌ات یک طرف صورت‌نگاران، اهل معنا یک طرف در مصافی نابرابر می‌کِشد روح مرا گیسوانت یک طرف، آن خال تنها یک طرف هست حق هم با اقلیت اگر زیباتر است مردمک‌های تو یک سو، اهل تقوا یک طرف با زبان گفتی برو، با چشم‌ها گفتی بیا می‌رود دل یک طرف در عاشقی، پا یک طرف منزوی گشتم از آن چشم بلاتکلیف تو یک طرف هم رنگ جنگل، رنگ دریا یک طرف سر به رسوایی کشد وقتی که با هم رو شود حسن یوسف یک طرف، دست زلیخا یک طرف در قمار عشق دائم سکه‌ها در چرخش‌اند یک طرف روی خوشی دارند اما یک طرف #قاسم_صرافان ✨✨✨✨✨✨✨✨
إظهار الكل...
میشود من را به آغوشت کشی چون کودکی شـانه ات باشد  تمـامِ  تکیه گاهم انـدکی؟ لحظه ای بنشینی و بنشانی ام  نزد خودت شیطنت های مرا ، عنـوان کنی ده تا یکی؟ می توانم ! باز از خـوردن زمین های دلم! چندخطی با تو گویم آنچه گشته حاصلم؟ از میـان سختِ طــوفـانی و نا آرامشـم! مـوج سرکش را رسانی مرزِ امنِ ساحلم؟ صد گله دارم از این ، دنیای پر رنگ و ریا باطنش چاقوی تیز و ظاهرش چون کیمیا گرمـیِ دستت ، برای لمس جسم زخمی ام مـرهمی باشد ، که آنی می دهد دردم شفـا دل دوبـاره لک زده ، نق نق کند گـوشه کنـار تا بچرخی سمت من که از چه گشتم بی قرار! در گلویم بغض تلخ و حلقه ی اشکی به چشم مــادرم ! دردم گران و خسته ام از روزگار آه ! مادر کاش میشد باز کوچک می شدم قدر یک ساعت دوباره مثل کودک میشدم قلبم از سنگینیِ نامــردمـی هـا ، له شده کاشکی پَرهای زیبـای چکـاوک می شدم یا همان پروانه ای که روی گلها می نشست تا بگوید با گُلش از آرزویش ، مستِ مست درد هایم همچو شمعی قطره قطره می چکید سر به زانوی تو باشد بی هراس از هر چه هست سینه ام آتشفشان کوهی از درد و غم است چشم هایم ابـری و قلبم اسیرِ مـاتم است بـاز بــاران ، با تـرانه ، با گلِ لبخند تـو مادرم جنس نگاهت آشنا و مرهم است می شود یکبار دیگر دم کنی چای و نبات؟ ساعتِ شیـرینِ پخشِ صوتِ زیبـای صلات با دعـایی از دل پـاکت ، تـو مهمـانم کنی؟ گوشه ی چـادر نمازت ، باز می گیرم حیات خسته ام مادر ، شکسته استخوان های تنم او که دیگر نیست امیدش به دنیا ، آن منم در میانِ ، این همه زخــم زبــان و  دشمنی در بغل گیرم که در آغوش گرمت ، سر کنم  غصه هایم را ، میـان بـوسه هایت آب کن باز جانم را ، به بوی دامنت بی تاب کن! لای موهایم بکش دستت ، نوازش کن مرا پونه ی پژمرده و دلمرده ات را خواب کن #ناشناس ✨✨✨✨✨✨✨✨
إظهار الكل...