「𝙨.𝙚.𝙭.𝙮 𝙥𝙚𝙖𝙘𝙝🍑」
یکی در میون سیلی بزنه رو بهشت کوچولوت و هی با انگشت فا.کش تلمبه بزنه توت....💦👅 بزرگسال🔞 ها.ت_ممنو.عه‼️
إظهار المزيدجاري تحميل البيانات...
Find out who reads your channel
This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.المشاركات | المشاهدات | الأسهم | ديناميات المشاهدات |
01 خم شو و ک.ص هووتو بلیس! 🍓
_ولی خانم...
_زودباش ،اونقدر بلیسش تا #آبش بپاشه تو دهنت ،میخوام جوری چو.چو.لشو بمکی که انگار یه بچه داره شیشه شیرشو میک میزنه👅🍼
https://t.me/+jXunZMFrbW9mZDJh
https://t.me/+jXunZMFrbW9mZDJh | 390 | 0 | Loading... |
02 توت فرنگی رو وارد سوراخ ک🍓صش کردم که حسابی خیس💦 کرده بود کمی عقب جلوش کردم که آهش در اومد ...
https://t.me/+jXunZMFrbW9mZDJh
https://t.me/+jXunZMFrbW9mZDJh
یهویی بیرون کشیدمش که آبش دوباره سرازیر شد ،توت فرنگی رو وارد دهنش کردم که حالا از آب کصش خیس شده بود ، یکی از دخترا شروع کر به خوردن ک..صش که یهو.......
#گروپ🔞🔥 | 464 | 1 | Loading... |
03 #𝙝𝙤𝙩_𝙥𝙖𝙥𝙖❌🔥
_اوووف بدو بابایی داره آبم میاد ...بدووو 👅
تند تند تو ک*صم با زبونش تلمبه میزد و با یه دستش ک.یر پر از رگشو تکون میداد:
_اههههه چه ک.ص تر و تمیزی داره جیگرممم .خودم با انگشتم گشادش میکنم....
#کی.رش بالا پایین میرفت و حسابی ک.ص منم قرمز شده بود که کم کم داشتم ار💦ضا میشدم تا اینکه #ک.یرشو نزدیک شکمم آورد و آب داغشو رو شکمم ریخت و آروم لب زد :
_اههههه جونم تازه شد...
چوچولمو مالیدم تا اینکه آبم تختشو خیس کرد و اونم منو تهدید کرد و ازم خواست تا هرشب ...🍑🍑
https://t.me/+3bnXbPYvm4g2Yjc8
https://t.me/+3bnXbPYvm4g2Yjc8
به پدربزرگ ناتنیش کـ*ص میده💃 💋 | 155 | 4 | Loading... |
04 -یکم دیگه جلسه دادگاه شروع میشه.. اگر نمیخوای قاضی شاهد گ•اییده شدن سوراخت باشه، قبل اومدنش برام #سا.ک بزن🔥🌭
-اما کلی شاهد اینجا هست... میبینن...
-امروز جلسه آخره...قرار شد به جای پول به منو برادرم #ک*ص بدی
توکه نمیخوای برادرت اعدام شه؟
اردلان سرش رو فشار داد تا زیر میز خم بشه
-صحبت بسه #ج*نده کوچولو... زود باش برای منو #داداشم #ساک بزن 🍑👅
https://t.me/+8HjCuRTHBwJjZGJk
https://t.me/+8HjCuRTHBwJjZGJk
برای اینکه برادرش اعدام نشه زیر وکلاش #ک. میده..🤤🫦 | 166 | 1 | Loading... |
05 #𝙝𝙤𝙩_𝙥𝙖𝙥𝙖🫦🔥
#پارت۱⛔️
همزمان که داشتم جلو #پدربزرگ_ناتنیم خم و راست میشدم و حرکتای یوگا رو انجام میدادم یه چشمم به #خشتکش بود که کی...رش با هر #لرزش_باسنم سیخ و سیخ تر میشد و همزمان که داشتم رو زمین پاهامو باز میکردم و زانوهای خودمو کش میدادم با صدای #جر خوردن شلوارم چشمام گرد شد و شک نداشتم #تپل صورتیم از زیر بند لامبادام بیرون پرید!
فک میکردم حواسش بهم نیست اما با قفل شدن نگاهش رو #ک...ص تپلم لبمو گزیدم و دستمو رو ک...صم گذاشتم
_ک...صمو میخوای #لیس بزنی #بابابزرگ؟🍌
https://t.me/+3bnXbPYvm4g2Yjc8
https://t.me/+3bnXbPYvm4g2Yjc8
#پدربزرگناتنیش کو*ن تپلشو جر میده🍑💦 | 129 | 1 | Loading... |
06 خیسی #ک.صم اذیتم میکرد
از لای در هیکل سکسی و شکم سیکس پک دارشو دید میزدم و بیشتر خیس میشدم.
شلوارش رو دراورد و با دیدن ک.یر کلفتش ناخواسته هینی کشیدم
سریع پشت در قایم شدم تا منو نبینه
در همین حین دستمو تو شورتم فرو کردم و ک.صمو به بازی گرفتم
-چرا خودت میمالیش؟! دلت نمیخواد ک.یرم برات بمالتش؟!
با دیدن شیخ با بدنی لخت دقیقا رو به روم..
https://t.me/+ZfoxvDyDMQNlYWI0
https://t.me/+ZfoxvDyDMQNlYWI0
شیخ سکسی عرب رقاص ایرانی کوچولوی حشریو خفت میکنه و ترتیبشو میده💦 | 34 | 0 | Loading... |
07 -کوچولوی هور.نی ، دلت #ک.یر کلفت میخواد؟! واسه این انقدر خیس کردی؟!
دستی به ک.یر کلفتش کشید و با #کلاهکش سوراخ ک.ص خیسمو بازی داد
-جووون چه باز و بسته میشه، میخوای بره توت هوم؟!
+اوممم ددی زودتر اهههه
با شنیدن صدای ح.شریم یه ضرب ک.یرشو...
https://t.me/+ZfoxvDyDMQNlYWI0
https://t.me/+ZfoxvDyDMQNlYWI0
با ددی دو رگه عربش س.ک.س میکنه😍👄💦 | 31 | 0 | Loading... |
08 #part1😗😗
_اقا مدیر خوب داری #ک**مو میخوری آههه👅🫦
با شهو.ت و لذت #ک.صمو روی دهن سم تکون دادم و با ملچ ملوچ برای #ک.یر درازش ساک زدم
_اومم سم اووف یواش ترر #ک**صمو کندی آههه
سم یجوری وحشتناک #ک.صمو باز کرده بود و میخورد و گاز میگرفت که مجبور شدم آه و ناله هامو با فرو کردن #ک🍆یرش توی دهنم خفه کنم تا بابایی مچمونو نگیره اما یهو....
https://t.me/+rKOr0hYDVfxlNjg0
https://t.me/+rKOr0hYDVfxlNjg0
#گروپ🔥 مدیر و دانشجو ح.شری..🍑🐰 | 141 | 2 | Loading... |
09 -برو زیر میز #کی*رمو برام #سا.ک بزن💦
-اما اگه یکی بیاد چی؟
دستش رو روی سینه هام کشید.
-حتی معاون و اساتیدم روی حرف مدیر حرف نمیزنن اما تو میزنی دانشجوی ح.شریم؟😱👄
https://t.me/+rKOr0hYDVfxlNjg0
https://t.me/+rKOr0hYDVfxlNjg0
دختره برده مدیر دانشگاه میشه و هرروز براش مجبوره #سا...ک بزنه 💦👙 | 138 | 1 | Loading... |
10 🫦❌از تخفیف طلایی vip جا نمونید❌🫦
❤️#اشتراکvip همهی رمانهام #تخفیف خورده😀
🫶🏻🔞رمانهای من👇🏻👙
1⃣روسالکا، رابطه ممنوعه و داغ فاحشهای سرکش با جناب سرگردی مذهبی و مقید👙(چنل اصلی به دلیل صحنههای ف.یلتر شده، الان فقط چنل vip موجوده، رمان در چنل vip از پارت ۵۰۰ گذشته و رو به اتمامه)
2⃣یاسمین، س*ک*س ممنوعه مردی متعصب و هات با خالهی ناتنیش🍒(این رمان #کامل شده و تمامی پارتهاش در چنل vip موجوده، چنل اصلی به دلیل صحنههای باز فیل.تر شد و الان فقط چنل vip در دسترسه)
3⃣هورنیمیلف، س.ک.س داغ و خشن زن ح.شری با حاجی مذهبی و مقیدی که اوستای پسرشه🍒
4⃣هیاهوی برکه، عاشقانهای هیجانی در دنیای گرگینهها💋🐈⬛(این رمان #کامل شده و تمامی پارتهاش در چنل vip موجوده، ۷۰ پارت اول رمان در چنل عیارسنج موجوده، مبتونید مطالعه کنید و اگر خوشتون اومد بعد vip رو تهیه کنید)
5⃣هورنیکاپل، س.ک.س خیص کننده دختری ها.ت و شه.وتی که لیتل استاد خشنش که ۱۳ سال ازش بزرگتره میشه اما میفهمه که...🔞🍌
6⃣بنامشهو.ت، شوگر پولداری که چون از خو.ن فوبیا داره میده پرده بیبی سکسیشو پسر برادرش بزنه، اما اولین سکس خشن دانوش و #زنعموش و...🍑(این رمان #کاملشده و تمامی پارتهاش در چنل vip موجوده)
7⃣اهورا، یه طلبکار ح.شری که قصد داره بدهی بدهکارشو، با گ.اییدن سوراخای تنگ و داغ دختر ها.ت و لوند بدهکارش صاف کنه😈🔞(این رمان #کاملشده و تمامی پارتهاش در چنل vip موجوده)
8⃣س.ک.س.گروپ، یه پسر فقیر اما ح.شری که به خاطر اینکه پولی جمع کنه تا بتونه با دختری که عاشقشه ازدواج کنه، مجبور میشه با خانم و دخترخونهای که مادرش توش کار میکنه #تریسا🔥م بره، اما یه شب که همزمان داره با این مادر و دختر #متاهل س.ک.س میکنه...
♥️🌓برای دریافت اینک چنل هرکدوم از رمانها و یا دریافت چنل vip رمانها، به ادمین پیام بدین📥
*آیدی ادمین جهت خرید اشتراک vip👇🏻
@Advip_gandomroman2 | 86 | 1 | Loading... |
11 دختره از لای در سک*س مادرش و با ناپدریش و دید میزنه💦🔞
_چقدر کلفته شاهرخ جون میده ساک بزنی
شاهرخ آلتش و فرو کرد تو دهن مادرم و تند عقب و جلو کرد
_آه آفرین تند بخور...
همزمان سینه های درشت مامان و بین دستاش گرفت و فشرد.
یهو از دهنش بیرون کشید و داگیش کرد.
آلت کلفت و درازش و مالید به سوراخ کو..ن مامان و به ضرب وارد کرد.
_آخ سوختممم
جلو دهم مامان و گرفت و تند تلمبه زد.
_هیس جیغ نکش میخوای دخترت و بیدار کنی بیاد ببینه مادرش داره چطور از کو.ن گاییده میشه؟
با دیدن وضعیتشون بین پام خیس شد.
دلم می خواست منم اون آلت کلفت و تو خودم حس کنم.
دستم و فرو بردم داخل شورتم و ناله ای کردم که صدایی گفت:
_اووف اینجا رو باش گوهر، انگار دخترت هم دلش میخواد
به سمتم اومد و کشیدتم داخل
_حالا که اومدی مادرو دخترو ما هم جر میدم
خمم کرد رو تخت و شورت و شلوارم و باهم کشید پایین
_جوون چه تپلی و صورتی...
https://t.me/+JbImvhOOedMyMTA0
https://t.me/+JbImvhOOedMyMTA0
https://t.me/+JbImvhOOedMyMTA0
#تریسام🔥
رابطه با ناپدری و مادرش همزمان 😱🔞💦
https://t.me/+JbImvhOOedMyMTA0
https://t.me/+JbImvhOOedMyMTA0 | 234 | 1 | Loading... |
12 بوسه به شانه لخت دخترک زد و در گوشش پچ زد❌
_ خمشو
استرس تمام تن دخترک را فرا گرفت و روی میز ناهار خوری به اجبار خمشد و چشمانش رو بست
_یکم آروم... باشه؟
مردونه آرام خندید
_نترس قسمت دردناکش و دو روز پیش گذروندی دیگه کم کم عادت میکنی
با پایان جملش زیپ شلوارش را پایین کشید و لباس کوتاه مشکی دخترک رو بالا زد و خودش رو به بدن دخترک کشوند
منتظر بود دخترک هم داغ شود تا بی قراریش را هر چه سریع تر رفع کند
صدای ناله کوتاه دخترک که بلند شد دیگر صبر نکرد
کمر عروسکش را محکم گرفت و خودش رو به او فشرد و از تنگی لذت سراسر وجودش رو فرا گرفت
اما صدای جیغ نازدانه اش نشونه از درد بود
_آی آرکان آی... آروم آروم
دخترک قصد داشت کمی خودش را جلو بکشد اما ارکان کمرش رو ول نکرد
_یک مین تکون نخور بزار عادت میکنی
با پایان جملش شروع به حرکت های آرام کرد... اما سرعتش رو زیاد نمیکرد تا نازدانهاش هم به او عادت کند
_دنیا آه بکش برام لبات و گاز نگیر... میخوام صدات و بشنوم
_آی درد داره... مثل سری قبل نشه ها آروم
با این جمله به جای اینکه حرکاتش رو کمتر کند محکم تر خودش رو عقب جلو کرد و اهمیتی به صدای جیغ دخترک نداد... دنیا دستش را روی میز مشت کرده بود و اعتراضانه صدایش زد
_آرکــــــان
همین یک کلمه از زبان دنیا کافی بود که آرکان به اوج لذتش برسد
ناله کوتاه مردونه ای کرد و در کمال تعجبش ارضا شد..
_حتما اورژانسی بخور
دخترک دیگر حال نداشت و ارکان در همون حال خم شد و بوسه ای دیگر به کتف سفید دنیا زد
_آخ که تو مثل قند و نباتی برام...
دخترک ناراحت بود
_برو اونور اذیتم کردی
از دخترک فاصله گرفت و خیره به اثری که ساخته بود شد
_ نازدونه ی منی تو... اما توی تخت تو باید با من بسازی
بیرون تخت من نوکرتم هستم پاشو تموم شد.
پاشو ببرمت بشورمت
https://t.me/+CSAcTk9KUWEzYmFk
https://t.me/+CSAcTk9KUWEzYmFk
https://t.me/+CSAcTk9KUWEzYmFk
https://t.me/+CSAcTk9KUWEzYmFk
https://t.me/+CSAcTk9KUWEzYmFk
بچه ها این چنل مسائل زناشویی و به همراه یه داستان جذاب در اختیارتون گذاشته❤️
پیشنهاد میکنم اگه دخترید و تازه عروس عضو شید تا بدونید با دوست پسر یا شوهرتون و کلا پسرا چطور رفتار کنید
چه تو سکس چه تو روابط عادی و دور همیا:)) | 271 | 3 | Loading... |
13 _ شاید زنت اون بالا مُرده ، جنازش بو بگیره خبردار نمیشی!
صداشون رو از طبقه پایین میشنیدم و آروم اشک میریختم
ساواش بیتفاوت جوابِ مادرش رو داد
_ هیچ مرگش نمیزنه ، بچه کجاست؟
_ پیش مادرش! اون بیچاره که با صندلی چرخدار نمیتونه بیاد پایین بچشو ببره
حداقل صبحها که میری اون دانشگاهِ کوفتیت قبلش بچهاشو ببر بخوابون کنارش
دلش پوسید تو اون چهاردیواری
ساواش کلافه غرش کرد
_ بسه حاج خانوم ، تا الانم اگر پرتش نکردم بیرون حوصلهی عز و جز و نفرینتو ندارم وگرنه جای زنِ خائن گوشهی خیابونه
حاج خانم نالید
_ فکر کردی اون بالا حبسش کردی جاش از کنار خیابون بهتره؟ بردار ببرش دکتر بی معرفت شاید عمل کنه خوب بشه
_من کلاس دارم دانشجوهام منتظرن
برو بچه رو بردار بیار من برم بالا دوباره سر و صورتشو کبود کنم تقصیر خودته
صدای گریه های حاج خانم بالا رفت و من با بغض به پسر سه ماهم نگاه کردم
_ چهار ماه پیش رفتی دختر دسته گلو از مدرسه برداشتی آوردی بردی اون بالا افتادی به جونش. از آخرم پرتش کردی از پلهها پایین ویلچر نشینش کردی بس نبود؟ که باز هوس کتک زدنش به سرت زده! میترسم آهش روزگارمونو سیاه کنه ساواش
با بغض خندیدم.بی جون زمزمه کردم
"نترس حاجخانم ، من اگر آهم بگیر بود اون امیرِ نامرد که زندگیمو سیاه کرد زمین میخورد نه شما..."
بی توجه به سروصداهای پایین صندلی چرخدارم رو جلو کشیدم و رو به نوزاد پچ زدم
_ گرسنهای پسرم؟
الان با هم میریم شیر درست میکنیم
آیدین بلندتر گریه کرد
بغض کرده پچ زدم
_ تو هم میدونی مامانت از پسِ یه شیر درست کردن ساده بر نمیاد که اینطور گریه میکنی مگه نه؟
با کنجکاوی گریهاشو قطع کرد و به صورتم خیره شد
سعی کردم روی تخت نیمخیز بشم
صدای بی رحمانهی ساواش از طبقه پایین میومد
_ چهارماهه چطوری دسشویی میره که اون بالا بو گوه نگرفته؟ انتظار داشتم همون ماه اول تو گند و کثافت خودش غرق شه
دستمو سمت بچه دراز کردم و هق زدم
_ گوش نده پسرم... دستم نمیرسه تا گوشاتو بگیرم ولی تو گوش نده
حاج خانم ناله کرد
_ استغفار کن ، صدات میره بالا از غصه میمیره. یادت رفته کی اون بالاست؟ لادنِ ساواش. همون بچه مردسهای ۱۶ ساله که دانشآموزت بود. همون که همه گفتیم نه ، گفتیم اختلاف سنیتون زیاده ، گفتیم بچهست ولی بخاطرش به آب و آتیش زدی
دق کنه خودتو میبخشی؟
بی توجه به جوابی که ساواش داد هقهق کنان خودمو بالا کشیدم و نالیدم
_ باید بتونم ، خدایا کمکم کن بتونم بشینم رو ولیچر
به سختی سمتش کشیدم و تمام توانم رو گذاشتم
آیدین بغض کرده نگام میکرد
نفس زنان پچ زدم
_ واسه مامان دعا کن باشه پسرم؟
آروم خندید
لبخندی زدم و با یک زور دیگه خودم رو روی ویلچر پرت کردم
_ آخ خدا مردم
دستهی ویلچر تو پهلوم فرو رفت اما بازم شاد بودم
خسته پچ زدم
_ دیدی آیدین؟ دیدی مامان تونست؟
دیدی من مامان بدی نیستم؟
بی تعادل بلندش کردم و روی پام نشوندمش و چرخ ویلچر رو هل دادم
حاج خانوم از تو راه پله صداش اومد
_ سه تا ماشین وارداتی تو پارکینگ این خونهست.بعد برای اون طفلک یه ویلچر درست حسابی نخریدی. ویلچر قدیمی و خراب آقات رو دادم. چرخش درست کار نمیکنه بخوره زمین بدبخت میشیم
ساواش پوزخند زد
_ از سرش اضافیه ، نترس بزودی هم اون از من راحت میشه هم من از اون!
چرخو جلو هل دادم و بی توجه بچه به بغل سمت کتری آب جوش رفتم
حاج خانوم پرسید
_ باز چه خوابی دیدی واسه این طفل معصوم؟
دستمو به شیر کتری رسوندم و آیدین رو به آغوشم چسبوندم
شیشه رو زیر کتری گرفتم که ساواش با بی رحمی گفت
_ میخوام برم خواستگاریِ لیدا!
بهت زده چشم بستم. چی میگفت؟کاش کر شده بودم
آیدین تو بغلم غر زد و حاج خانوم نالید
_ خدا مرگم بده ، خواهر بزرگهی لادنو میگی؟
حرومه دوتا خواهرو عقد کنی پسر
تو از خدا نمیترسی؟ از شکستنِ دل زن معصومت بترس
صدای ساواش جدی بود
_ طلاقش میدم
آب جوش روی انگشتام سرازیر شد
وحشت زده هیع کشیدم
کاش میتونستم فریاد بزنم که من فلج نیستم! تو منو فلج کردی!
شاید اگر ببریم دکتر ، اگر عمل کنم بتونم راه برم ولی تو بخاطر تنبیهم حتی داروهامم نخریدی!
_ از هفته پیش وکیلم دنبالشه
نمیتونه راه بره ، نقص عضو محسوب میشه دادگاه راحت حکم میکنه
با گریهی آیدین به خودم اومدم
انگشتام زیر آب جوش میسوخت و از شدت بهت نمیفهمیدم
هول شده ویلچر رو عقب هل دادم اما چرخ خرابش کار دستم داد
ویلچر سمتِ عقب خم شد ، آیدین با گریه گردنمو چنگ زد و من وحشت زده با تمام توان جیغ کشیدم
صدای یا ابولفضل گفتنِ حاج خانم تو راه پله پیچید و ویلچر با شدت چپه شد
بچه رو محکم تو بغلم گرفتم تا طوریش نشه اما سر خودم با شدت به سنگ اُپن برخورد کرد و از بین موهام خون جاری شد
https://t.me/+KyXl-YWMspllY2U0
https://t.me/+KyXl-YWMspllY2U0
https://t.me/+KyXl-YWMspllY2U0
https://t.me/+KyXl-YWMspllY2U0 | 371 | 1 | Loading... |
14 اخخخخخخخ دارم ميميمرمممم! تو رو خدا #رحم كن... بچه داره به دنيا مياد...
اخرين كمري رو كه زد خودشو توم تخليه كرد و بى جون كنارم دراز مشيد و فرياد زد: مامانننن! بيا #بچه داره ب دنيا مياد...
#نازم زخم شده بود. مادرش فورى وارد شد و با ديدن اوين برهنه و سرو وضع #لختم صورتشو جمع كرد. بين #پام جا گرفت و با ديدن وضعيتم فرياد زد:نكبت زور بزن بچه ام از دست رفت...
نميتونم... نميتونم...دارم ميميرم...
با ارنجش چنان روى شكمم فشار اورد ك جيغم به هوا رفت. از درد به خودم ميپيچيدم.
آفرين داره مياد همينطور رور بزن...
#انگشتسو #واردم كرد و #كيسه ابو #پاره كرد.جيغم به هوا رفت. با پست دست تو دهنم كوبيد: خفه شوو!...بچه ام خفه سد...
ديگه نميتونم...
سرش معلوم شده زور بزن...
باز با ارنج روم سوار شد : اخخخخخ... دلم...
صداى نوزاد ك تو اتاق پيچيد صداى كف زدنا بلند شد. چشمهاى گريونمو وا كردم. اوين بچه رو تو بغلش گرفته بود. و مادرش بين پام نشسته بود: مامان يجور بدوزش ك از اولشم #تنگتر بشه...
نخ و سوزن تو #بهشتم بالا و پايين مى رفت اما هيچ حسى نداشتم. انقدرى درد كشيده بودم اون پيشم هيچ نبود. وقتى كارش تموم شد از جاش بلند شد. مامان تموم شد؟!
اره از اولشم #تنگتر كردم...
بچه رو ببر بيرون بهش برس من ببينم چ كردى؟
باشه اما اول بزار بگم تميزش كنن بعد...
خودم ميكنم... شماها برين...
نگاهم با ترس به رفتن بقيه دوخته شده بود. رو بهش كردم و گفتم: تو رو بخدا من تازه #ترميم كردم...
__ بازم ميدم #بدوزنت اما من ديگه نميتونم صبر كنم... يه بار ميرم و....
https://t.me/+ye-CsHpWeyEzMmFk | 556 | 3 | Loading... |
15 #𝙝𝙤𝙩_𝙥𝙖𝙥𝙖❌🔥
_اوووف بدو بابایی داره آبم میاد ...بدووو 👅
تند تند تو ک*صم با زبونش تلمبه میزد و با یه دستش ک.یر پر از رگشو تکون میداد:
_اههههه چه ک.ص تر و تمیزی داره جیگرممم .خودم با انگشتم گشادش میکنم....
#کی.رش بالا پایین میرفت و حسابی ک.ص منم قرمز شده بود که کم کم داشتم ار💦ضا میشدم تا اینکه #ک.یرشو نزدیک شکمم آورد و آب داغشو رو شکمم ریخت و آروم لب زد :
_اههههه جونم تازه شد...
چوچولمو مالیدم تا اینکه آبم تختشو خیس کرد و اونم منو تهدید کرد و ازم خواست تا هرشب ...🍑🍑
https://t.me/+3bnXbPYvm4g2Yjc8
https://t.me/+3bnXbPYvm4g2Yjc8
به پدربزرگ ناتنیش کـ*ص میده💃 💋 | 204 | 0 | Loading... |
16 -یکم دیگه جلسه دادگاه شروع میشه.. اگر نمیخوای قاضی شاهد گ•اییده شدن سوراخت باشه، قبل اومدنش برام #سا.ک بزن🔥🌭
-اما کلی شاهد اینجا هست... میبینن...
-امروز جلسه آخره...قرار شد به جای پول به منو برادرم #ک*ص بدی
توکه نمیخوای برادرت اعدام شه؟
اردلان سرش رو فشار داد تا زیر میز خم بشه
-صحبت بسه #ج*نده کوچولو... زود باش برای منو #داداشم #ساک بزن 🍑👅
https://t.me/+8HjCuRTHBwJjZGJk
https://t.me/+8HjCuRTHBwJjZGJk
برای اینکه برادرش اعدام نشه زیر وکلاش #ک. میده..🤤🫦 | 524 | 1 | Loading... |
17 #𝙝𝙤𝙩_𝙥𝙖𝙥𝙖❌🔥
_اوووف بدو بابایی داره آبم میاد ...بدووو 👅
تند تند تو ک*صم با زبونش تلمبه میزد و با یه دستش ک.یر پر از رگشو تکون میداد:
_اههههه چه ک.ص تر و تمیزی داره جیگرممم .خودم با انگشتم گشادش میکنم....
#کی.رش بالا پایین میرفت و حسابی ک.ص منم قرمز شده بود که کم کم داشتم ار💦ضا میشدم تا اینکه #ک.یرشو نزدیک شکمم آورد و آب داغشو رو شکمم ریخت و آروم لب زد :
_اههههه جونم تازه شد...
چوچولمو مالیدم تا اینکه آبم تختشو خیس کرد و اونم منو تهدید کرد و ازم خواست تا هرشب ...🍑🍑
https://t.me/+3bnXbPYvm4g2Yjc8
https://t.me/+3bnXbPYvm4g2Yjc8
به پدربزرگ ناتنیش کـ*ص میده💃 💋 | 522 | 2 | Loading... |
18 #𝙝𝙤𝙩_𝙥𝙖𝙥𝙖🫦🔥
#پارت۱⛔️
همزمان که داشتم جلو #پدربزرگ_ناتنیم خم و راست میشدم و حرکتای یوگا رو انجام میدادم یه چشمم به #خشتکش بود که کی...رش با هر #لرزش_باسنم سیخ و سیخ تر میشد و همزمان که داشتم رو زمین پاهامو باز میکردم و زانوهای خودمو کش میدادم با صدای #جر خوردن شلوارم چشمام گرد شد و شک نداشتم #تپل صورتیم از زیر بند لامبادام بیرون پرید!
فک میکردم حواسش بهم نیست اما با قفل شدن نگاهش رو #ک...ص تپلم لبمو گزیدم و دستمو رو ک...صم گذاشتم
_ک...صمو میخوای #لیس بزنی #بابابزرگ؟🍌
https://t.me/+3bnXbPYvm4g2Yjc8
https://t.me/+3bnXbPYvm4g2Yjc8
#پدربزرگناتنیش کو*ن تپلشو جر میده🍑💦 | 515 | 0 | Loading... |
19 خیسی #ک.صم اذیتم میکرد
از لای در هیکل سکسی و شکم سیکس پک دارشو دید میزدم و بیشتر خیس میشدم.
شلوارش رو دراورد و با دیدن ک.یر کلفتش ناخواسته هینی کشیدم
سریع پشت در قایم شدم تا منو نبینه
در همین حین دستمو تو شورتم فرو کردم و ک.صمو به بازی گرفتم
-چرا خودت میمالیش؟! دلت نمیخواد ک.یرم برات بمالتش؟!
با دیدن شیخ با بدنی لخت دقیقا رو به روم..
https://t.me/+ZfoxvDyDMQNlYWI0
https://t.me/+ZfoxvDyDMQNlYWI0
شیخ سکسی عرب رقاص ایرانی کوچولوی حشریو خفت میکنه و ترتیبشو میده💦 | 371 | 0 | Loading... |
20 -کوچولوی هور.نی ، دلت #ک.یر کلفت میخواد؟! واسه این انقدر خیس کردی؟!
دستی به ک.یر کلفتش کشید و با #کلاهکش سوراخ ک.ص خیسمو بازی داد
-جووون چه باز و بسته میشه، میخوای بره توت هوم؟!
+اوممم ددی زودتر اهههه
با شنیدن صدای ح.شریم یه ضرب ک.یرشو...
https://t.me/+ZfoxvDyDMQNlYWI0
https://t.me/+ZfoxvDyDMQNlYWI0
با ددی دو رگه عربش س.ک.س میکنه😍👄💦 | 310 | 0 | Loading... |
21 -برو زیر میز #کی*رمو برام #سا.ک بزن💦
-اما اگه یکی بیاد چی؟
دستش رو روی سینه هام کشید.
-حتی معاون و اساتیدم روی حرف مدیر حرف نمیزنن اما تو میزنی دانشجوی ح.شریم؟😱👄
https://t.me/+rKOr0hYDVfxlNjg0
https://t.me/+rKOr0hYDVfxlNjg0
دختره برده مدیر دانشگاه میشه و هرروز براش مجبوره #سا...ک بزنه 💦👙 | 297 | 0 | Loading... |
22 #part1😗😗
_اقا مدیر خوب داری #ک**مو میخوری آههه👅🫦
با شهو.ت و لذت #ک.صمو روی دهن سم تکون دادم و با ملچ ملوچ برای #ک.یر درازش ساک زدم
_اومم سم اووف یواش ترر #ک**صمو کندی آههه
سم یجوری وحشتناک #ک.صمو باز کرده بود و میخورد و گاز میگرفت که مجبور شدم آه و ناله هامو با فرو کردن #ک🍆یرش توی دهنم خفه کنم تا بابایی مچمونو نگیره اما یهو....
https://t.me/+rKOr0hYDVfxlNjg0
https://t.me/+rKOr0hYDVfxlNjg0
#گروپ🔥 مدیر و دانشجو ح.شری..🍑🐰 | 306 | 0 | Loading... |
23 - شورتتو دربیار بده بهم.
چشمم از تعجب گرد شد و لب زدم:
- این جا؟ جلوی مادرت؟
نیشخندی زد و گفت:
- مگه دنبال هیجان توی سکس نبودی؟
درار شورتتو، پاهاتم باز کن از هم ببینم اون ک.ص صورتی تو.
لب گزیدم و نگاهم چرخید سمت آشپز خونه ی اوپن که مادرش مشغول آماده سازی شام بود.
دامن پام بود، کم پاهام رو باز کردم و به سختی لباس زیرم رو پایین کشیدم و گذاشت جیبش.
- حالا بیا بشین روی ک.یرم.
چرخیدم سمت آشپزخونه و با عجز نالیدم:
- مامانت میبینه.
دستم رو کشید و مجبورم کرد تا روی پاش بشینم .
- دامنتو بنداز رو پات، فکر میکنه عادی نشستی و نمی فهمه چه خبره؟!
نفس عمیقی کشیدم و زمزمه کردم:
- آخرش بااینهمه رابطه اگه حامله ام نکنی قطعا مامانت مچمونو میگیره.
دستش نشست دو طرف کمرم و پچ زد:
- یکم جا به جا شو، درست بشین روش.
لبم رو گاز گرفتم، کاری که می خواست انجام دادم روی ک.یرش نشستم از لذت آه بلندی کشیدم.
- دارید چی کار می کنید بچه ها؟!
https://t.me/+X_FuFCk_q7w0Njlk
https://t.me/+X_FuFCk_q7w0Njlk
دختر رعیتی که به خاطر پول برده جنسی ارباب روستا میشه و اون هرجایی ازش سکس میخواد و... 😈💦
#مختص_به_بزرگسالان🔞🔥
آموزش صفر تا صد پوزیشن های جنسی در قالب رمان🚫 | 344 | 1 | Loading... |
24 🫦❌از تخفیف طلایی vip جا نمونید❌🫦
❤️#اشتراکvip همهی رمانهام #تخفیف خورده😀
🫶🏻🔞رمانهای من👇🏻👙
1⃣روسالکا، رابطه ممنوعه و داغ فاحشهای سرکش با جناب سرگردی مذهبی و مقید👙(چنل اصلی به دلیل صحنههای ف.یلتر شده، الان فقط چنل vip موجوده، رمان در چنل vip از پارت ۵۰۰ گذشته و رو به اتمامه)
2⃣یاسمین، س*ک*س ممنوعه مردی متعصب و هات با خالهی ناتنیش🍒(این رمان #کامل شده و تمامی پارتهاش در چنل vip موجوده، چنل اصلی به دلیل صحنههای باز فیل.تر شد و الان فقط چنل vip در دسترسه)
3⃣هورنیمیلف، س.ک.س داغ و خشن زن ح.شری با حاجی مذهبی و مقیدی که اوستای پسرشه🍒
4⃣هیاهوی برکه، عاشقانهای هیجانی در دنیای گرگینهها💋🐈⬛(این رمان #کامل شده و تمامی پارتهاش در چنل vip موجوده، ۷۰ پارت اول رمان در چنل عیارسنج موجوده، مبتونید مطالعه کنید و اگر خوشتون اومد بعد vip رو تهیه کنید)
5⃣هورنیکاپل، س.ک.س خیص کننده دختری ها.ت و شه.وتی که لیتل استاد خشنش که ۱۳ سال ازش بزرگتره میشه اما میفهمه که...🔞🍌
6⃣بنامشهو.ت، شوگر پولداری که چون از خو.ن فوبیا داره میده پرده بیبی سکسیشو پسر برادرش بزنه، اما اولین سکس خشن دانوش و #زنعموش و...🍑(این رمان #کاملشده و تمامی پارتهاش در چنل vip موجوده)
7⃣اهورا، یه طلبکار ح.شری که قصد داره بدهی بدهکارشو، با گ.اییدن سوراخای تنگ و داغ دختر ها.ت و لوند بدهکارش صاف کنه😈🔞(این رمان #کاملشده و تمامی پارتهاش در چنل vip موجوده)
8⃣س.ک.س.گروپ، یه پسر فقیر اما ح.شری که به خاطر اینکه پولی جمع کنه تا بتونه با دختری که عاشقشه ازدواج کنه، مجبور میشه با خانم و دخترخونهای که مادرش توش کار میکنه #تریسا🔥م بره، اما یه شب که همزمان داره با این مادر و دختر #متاهل س.ک.س میکنه...
♥️🌓برای دریافت اینک چنل هرکدوم از رمانها و یا دریافت چنل vip رمانها، به ادمین پیام بدین📥
*آیدی ادمین جهت خرید اشتراک vip👇🏻
@Advip_gandomroman2 | 137 | 0 | Loading... |
25 #معشوقهیخراب
#پارت_1
- عزیزم لطفا لباساتونو در بیارید دراز بکشید روی تخت.
با خجالت نگاهم کرد و من دستگاه لیزر رو روشن کردم. همش این پا و اون پا میکرد و مردد بود.
- اولین بارتونه میاید لیزر؟
لبخند معذبی زد و سر تکون داد. کلافه نگاه به ساعت انداختم. از تایم جلسهاش داشت میگذشت.
دستگاه که آماده شد، بلاخره رضایت داد مانتو شلوارش رو در بیاره اما شورت و سوتینش رو نه!
نگاهی به دفترم انداختم.
- مگه فول بادی نیستید؟
دختر لاغر اندام مقابلم که اسمش بهناز بود و پوست سفیدی داشت، سری به معنای تایید تکون داد.
- خب خوشگلم باید شورت و سوتینتم در بیاری دیگه.
به ناچار اونها رو هم در آورد و با کلی سرخ و سفید شدن و جلوی ک..صش رو پوشوندن، اومد دراز کشید رو تخت.
سینههای گرد و بزرگش بنظر میرسید 80 باشه و نوک صورتی و سیخی داشت!
عینک رو دادم دستش:
- اینو بذار رو چشمات.
دستش رو از لای پاش برداشت و من خودم رو کنترل کردم تا به لای پاش نگاه نکنم.
اما همین که عینک رو گذاشت، خیره شدم به لای پاش. برخلاف هیکل لاغرش، ک..ص تپل و گوشتی داشت با یه چو..چول پفکی!
روی بدنش ژل ریختم و خوب زیر بغل و دست هاش رو بهش آغشته کردم. بعد از اینکه اون قسمت ها رو لیزر کردم، نوبت نوک سینه هاش بود.
کمی ژل ریختم کف دستم و خوب نوک سینههاش رو با ژل خیس کردم. اما حواسم بود که اشتباهی نوک سینههاش رو نمالم چون همین الانش هم خیلی معذب بود.
وقتی قسمت بالا تنهاش رو تموم کردم و رسیدم به پایین تنهاش گفتم:
- عزیزم کف پاهاتو بچسبون بهمدیگه.
انجام داد و حالا ک..ص تپلش، کاملا مقابل چشمام بود جوری میتونستم تا توی سوراخ خیس و صورتیش رو ببینم.
چند بار صدای نوتیف گوشیم بلند شد و کلافه نگاهمو از ک..ص مشتری گرفتم. طبق معمول آرش بود که داشت زرت زرت پیام میداد.
گوشیمو برداشتم و پیام هاش رو خوندم که نوشته بود:
- مشتری جدید داری امروز؟ یادت نره از ک..ص و ک..ونش بهم عکس بدی.
لب گزیدم و نگاه به ک..ص دختره کردم. آرش عاشق ک..ص های تپل و گوشتیه. کاش الان اینجا بود و با اون ک..یر کلفتش جرش میداد.
بی سر و صدا دوربین گوشیمو باز کردم و چندتا عکس واضح، از ک..ص مشتری گرفتم وحواسم بود گوشیم فلش نزنه. عکس هارو فرستادم واسه آرش که پسرهی گشنه سریع سین زد! انگار من شبها کم بهش سرویس میدم و کم جلو عقبمو یکی میکنه که انقد گشنهست!
- خانوم چیزی شده؟ پاهامو ببندم؟
هراسون گوشی رو گذاشتم کنار و ژل رو برداشتم.
- نه عزیزم منتظر بودم دستگاه داغ شه.
کف دستم ژل ریخته و ریختم روی ک..صش. خوب ژل رو پخش کردم و چند بار انگشتم رو روی کلی..توریسش کشیدم....
https://t.me/+xCepC135_gc3ODkx
https://t.me/+xCepC135_gc3ODkx
https://t.me/+xCepC135_gc3ODkx
https://t.me/+xCepC135_gc3ODkx
https://t.me/+xCepC135_gc3ODkx
ساناز اپراتور لیزره و بدون اینکه مدرک تخصصی لیزر داشته باشه، واحد بالایی خونهاش رو کرده سالن لیزر و مشتری میاره. اما داستان از اونجایی شروع میشه که مشتریها خبر ندارن ساناز حین انجام دادن لیزر از ک..ص و ک..ونشون عکس میگیره میفرسته واسه دوست پسرش و حتی گاهی میمالتشون! تا اینکه یه روز یکی از مشتریهاش با مالش دست ساناز خیس میشه و وقتی آرش دوست پسر ساناز سر میرسه تریسام...🔞🔞💦 | 365 | 0 | Loading... |
26 #پارتیک
#lab_mice 🧬🧪
-پیاده شو منتظر چی هستی؟؟
دخترک به سختی پلکاشو از هم فاصله داد و گیج اطرافشو نگاه کرد
صدرا نفسشو محکم بیرون داد و با تمسخر گفت : چرا ماتت برده عین کسخلا؟؟ نکنه تا حالا ویلا و دریا ندیدی؟
البته که ندیده بود
دخترک از روستا بیرون نرفته بود تا یک هفته پیش!
لبای خشک شده اش رو به هم کشید و آروم گفت : نه... نمیدونم... یادم نمیاد
شنیدن این جمله خیال صدرا رو راحت کرد؛ دارو جواب داده بود!
دست مریزاد گفت به سامانِ عوضی! کارش حرف نداشت
سمت دخترک خیز برداشت و انگشت اشارهاش رو جلوی صورتش تکون داد
-ببین دخترجون! الان دیگه وقت پشیمونی نیست. اون موقع که واسه اون دلارا نقشه میکشیدی و قرارداد امضا کردی یادت نبود روزش که برسه ممکنه خا..یه کنی؟؟
دختر بیچاره کم مونده بود به گریه بیفته
هیچی یادش نبود.... مطلقا هیچی!
صدرا نوک انگشتش رو زیر لب برجسته و خوش فرمش کشید و نزدیک گوشش پچ زد : پیاده شو سدنا. بریم داخل روشنت میکنم!
پس اسمش سدنا بود!
انگار برای اولین بار این اسم رو شنیده
صدرا پیاده شد و فرصت داد تا دخترک به خودش بیاد
نباید زیاده روی میکرد!
ماشین رو دور زد و در سمت سدنا رو باز کرد
با لحن خشک و دستوری گفت : نمیخوای پیاده شی؟
نامحسوس باید مراقبش میبود
هنوز دقیق نمیدونست عوارض دارو میتونه چیا باشه
سامان هشدار ضعف عضله و بی حس شدن دست و پا هم داده بود!
آرنج سدنا رو محکم گرفت و از ماشین بیرون کشید
سدنا مچ دستش رو چنگ زد و پلک به هم فشرد
-خوبی سدنا؟؟ این اداها چیه از خودت در میاری؟
سدنا میخواست جیغ بکشه از اون همه گیجی و بی خبری و ضعف
حالا سرگیجه هم بهش اضافه شده بود و اجازه نمیداد حتی فکر کنه
با اون صدای ظریف و مخملی آروم زمزمه کرد : سرم... یهو گیج رفت. پاهام داره میلرزه
صدرا توی یه حرکت انگشتای دستشو روی گلوی سدنا چنگ زد و از لای دندوناش غرید: باز کن گوشاتو زنیکه هرجایی!
بذار کنار این تنگ بازیاتو
قراره یک ماه باهم اینجا زندگی کنیم و بعد هرکی پولشو بگیره و بره دنبال زندگیش
بعد از این یک ماه نمیخوام ریخت نحستو ببینم. پس واسه من ادا نیا که بی فایده اس
فهمیدی؟
سدنا سعی کرد محکم بایسته و پرسید : یک ماه واسه چی باید اینجا زندگی کنیم؟
صدرا چمدونا رو از صندوق عقب ماشین آخرین مدلش برداشت و گفت : گرفتی ما رو؟ از تهران تا اینجا تصادفم نکردیم که بگم سرت به جایی خورده
چرا هذیون میگی؟
بیا داخل تا گرما زده نشدی
وقت مریض داری نداریم!
گفت و بی توجه به دخترک مات و حیران وسط حیاط، وارد ویلا شد
نزدیک ورودی چمدونا رو رها کرد و با عجله پشت پنجره رفت تا سدنا رو زیر نظر بگیره
عین یه مجسمه همونجا خشکش زده بود
کلافه پنجره رو باز کرد و بلند گفت : نمیخوای بیای داخل؟
دخترک تکونی خورد و با قدم های ناموزون وارد ساختمان شد
صدرا جلو رفت و قبل از اینکه حرفی بزنه، سدنا گفت : من حالم خوب نیست... هیچی یادم نمیاد. نمیدونم خودم کیام... تو کی هستی... اینجا کجاست و چرا اینجاییم
صدرا نیشخندی زد. دخترهی احمق!
جلوتر رفت و سینهی گرد دخترک رو بین انگشتاش گرفت و فشار داد
لب به لالهی گوش سدنا چسبوند و محکم لب زد : تو یه جن.ده ای که با یه سایت پو.رن قرار داد بستی تا دو ماه دیگه سی تا فیلم تمیز از سی تا سکس با پوزیشنای مختلف تحویلشون بدی
واسه این کار نفری یک میلیون دلار گرفتیم
ترسیدی؟ پا پس کشیدی؟ به تخ*مم! من واسه اون پول کلی برنامه دارم
الان اگرم نخوای مجبورت میکنم... میبدمت به تخت و عین سی تا فیلم رو جوری میکنمت که بعدش شیش ماه بری استراحت
فهمیدی؟؟
سدنا گیج تر از قبل، با زبونی بند اومده مات نگاهش کرد
-من... اشتباه شده...
صدرا با لذت زبون روی گوش نرم و سفید سدنا کشید که دخترک بین دستاش لرزید
شک نداشت دخترک خیس شده!
زیادی بی تجربه بود!
دکمههای لباس سدنا رو یکی یکی باز کرد و ادامه داد : دوربینا روشنن... اولیش رو همینجا، همین الان میگیریم
بخوای جفتک بندازی و خودتو بزنی به گیجی بد جور میگامت سدنا
خیره شد به حرکت دست مرد غریبه روی تنش
مردک لباسا رو در آورد و حالا فقط لباس زیر تنش بود
دست گرمش که روی قزن سوتین نشست، سدنا تنش رو عقب کشید و ترسیده لب زد : نکن...
صدرا اما دیگه نتونست تحمل کنه
باسن سدنا رو محکم بین انگشتاش فشار داد و تن لرزون و سردش رو به سینه اش چسبوند
چونهی سدنا رو گرفت و تو فاصله میلی متری از صورت ترسیده و چشمای گرد شده اش غرید : سدنا بهت گفتم جفتک ننداز! من دوست پسرت نیستم که نازتو بکشم و التماست کنم واسه لخت شدن!
من صدرام! بلایی سرت میارم که دیگه نتونی تو آینه خودتو نگاه کنی
https://t.me/+ur5oVeehKtxlZGU0
https://t.me/+ur5oVeehKtxlZGU0
https://t.me/+ur5oVeehKtxlZGU0
چشمای زمردیش هرکسی رو جادو میکرد؛ واسه همین طرد شده بود
اما توی دام صدرا میفته و میشه "موش آزمایشگاهیش".... | 733 | 3 | Loading... |
27 #part18
عمو بزرگم داشت با سینه های تازه جوونه زده ام ور میرفت و عمو کوچیکم بین پام مشغول لیس زدن ک..ص خیس از آبم بود
از شدت شهوت دوست داشتم تا صبح زیر دوتا عموهام باشمو بهشون ک...ص بدم
عمو کوچیکم لیسی به ک...صم زد و زبونشو لوله کرد و توی ک..صم تلمبه میزد و عمو بزرگم ک..یر بزرگ و قطورشو لای می می هام گذاشته بود و عقب و جلو میکرد..
سفیدی چشم هام رفت و همون موقع عمو کوچیکم با یه حرکت ک..یر نه چندان بزرگشو توی ک..صم فرو کرد
_اههههه عمووییی یواششش اههههه دردمم اومددد
عمو بزرگم وقتی دید دارم درد میکشم نیشخندی زد و ک...یر بزرگ و قطورشو توی ..ک..ونم فرو کرد..
_اهیییی یواششش اههه یواش عمو دارم زیر ک...یراتون جررر میخورمم اهییی اههه
داشتم زیر ک..یر عموهام پاره پوره میشدم و سینه های کوچلوم بالا پایین میشدن که همون موقع در بازشدو زن عمو بزرگم شورتشو با یه حرکت روی تخت پرت کرد و ک..ص بزرگ و پر از موشو توی دهنم گذاشت
_برایه زن عموتم لیس بزززن جنده کوچولو🔞💦
https://t.me/+GXQ2HIFAMq80OWU0
https://t.me/+GXQ2HIFAMq80OWU0
https://t.me/+GXQ2HIFAMq80OWU0
https://t.me/+GXQ2HIFAMq80OWU0
https://t.me/+GXQ2HIFAMq80OWU0
https://t.me/+GXQ2HIFAMq80OWU0
عموها و زن عمو های ناتنیش هرشب میان باهاش سکس میکنن😳👅 | 415 | 1 | Loading... |
28 -اومممم لای #ک.صمم لیزر کن ساناز جون بدجوری خیس کردمم
چو.چو.لمو میمالید و دستگاه رو روی بیکینیم میچرخوند ، اه و ناله هام کل سالن رو گرفته بود که زبون ساناز روی ک.صم نشست، با حش.ر زیاد به موهاش چنگ زدم و ک.صمو به دهنش چسبودم
-اوممم بخور اهههه ساناز جن.ده اب ک.صمو بیاررر
با لذت سینه هامو تو مشتم گرفته بودم.و ک.صم دهن ساناز بود که صدای پسری از بالای سرم اومد
-میخوای #ک.یر منم بره تو ک.صت؟!
با دیدن ک.یر کلفتش..🤗🔥🍆
https://t.me/+wkMUnFZnmqBkMjdh
https://t.me/+wkMUnFZnmqBkMjdh
#تریسام با اپراتور لیزر و دوست پسرش😛 😍 | 350 | 1 | Loading... |
29 تو حموم مختلط برادر ناتنی به خواهرش دست درازی میکنه🔥🚫
#پارت77 🍑
شامپو رو روی سرم ریختم و آروم شروع به ماساژ دادن کردم ، زیر لب آهنگی از لانا زمزمه میکردم و باسنمو تکون میدادم
صدای باز شدن درو شنیدم
_اینجا پر شده نیاین داخل
صدایی نیومد ولی به جاش دستی دور سینم حلقه شد تا خواستم جیغ بکشم دست دیگش دهنمو گرفت سعی کردم با پام بزنم تو تخماش که التشو به باسنم فشار داد...🥵
_دختر خوبی باش ماریانا
با شنیدن صدای #داداشم کل سیستم بدنم بهم ریخت💦🔥🚫
https://t.me/+VYUdWXMouP0wMjFk
https://t.me/+VYUdWXMouP0wMjFk | 148 | 2 | Loading... |
30 🫦❌از تخفیف طلایی vip جا نمونید❌🫦
❤️#اشتراکvip همهی رمانهام #تخفیف خورده😀
🫶🏻🔞رمانهای من👇🏻👙
1⃣روسالکا، رابطه ممنوعه و داغ فاحشهای سرکش با جناب سرگردی مذهبی و مقید👙(چنل اصلی به دلیل صحنههای ف.یلتر شده، الان فقط چنل vip موجوده، رمان در چنل vip از پارت ۵۰۰ گذشته و رو به اتمامه)
2⃣یاسمین، س*ک*س ممنوعه مردی متعصب و هات با خالهی ناتنیش🍒(این رمان #کامل شده و تمامی پارتهاش در چنل vip موجوده، چنل اصلی به دلیل صحنههای باز فیل.تر شد و الان فقط چنل vip در دسترسه)
3⃣هورنیمیلف، س.ک.س داغ و خشن زن ح.شری با حاجی مذهبی و مقیدی که اوستای پسرشه🍒
4⃣هیاهوی برکه، عاشقانهای هیجانی در دنیای گرگینهها💋🐈⬛(این رمان #کامل شده و تمامی پارتهاش در چنل vip موجوده، ۷۰ پارت اول رمان در چنل عیارسنج موجوده، مبتونید مطالعه کنید و اگر خوشتون اومد بعد vip رو تهیه کنید)
5⃣هورنیکاپل، س.ک.س خیص کننده دختری ها.ت و شه.وتی که لیتل استاد خشنش که ۱۳ سال ازش بزرگتره میشه اما میفهمه که...🔞🍌
6⃣بنامشهو.ت، شوگر پولداری که چون از خو.ن فوبیا داره میده پرده بیبی سکسیشو پسر برادرش بزنه، اما اولین سکس خشن دانوش و #زنعموش و...🍑(این رمان #کاملشده و تمامی پارتهاش در چنل vip موجوده)
7⃣اهورا، یه طلبکار ح.شری که قصد داره بدهی بدهکارشو، با گ.اییدن سوراخای تنگ و داغ دختر ها.ت و لوند بدهکارش صاف کنه😈🔞(این رمان #کاملشده و تمامی پارتهاش در چنل vip موجوده)
8⃣س.ک.س.گروپ، یه پسر فقیر اما ح.شری که به خاطر اینکه پولی جمع کنه تا بتونه با دختری که عاشقشه ازدواج کنه، مجبور میشه با خانم و دخترخونهای که مادرش توش کار میکنه #تریسا🔥م بره، اما یه شب که همزمان داره با این مادر و دختر #متاهل س.ک.س میکنه...
♥️🌓برای دریافت اینک چنل هرکدوم از رمانها و یا دریافت چنل vip رمانها، به ادمین پیام بدین📥
*آیدی ادمین جهت خرید اشتراک vip👇🏻
@Advip_gandomroman2 | 103 | 0 | Loading... |
31 روی #ک.ص مشتری ژل ریختم و حسابی مالیدمش که صدای آه و نالش در اومد
چو.چول خیسش رو بین انگشتام گرفتم و فشارش دادم که جیغ بلندی کشید
حشری نگاهش کردم و گفتم:
- نظرت چیه قبل داغ شدن دستگاه یه حالی به تپلی بین پات بدم؟😈🍑
- آهههه....جرم بده اپراتور حشری
هورنی دستگاه لیزر رو برداشتم و تهشو یه ضرب وارد سوراخ تنگ ک.صش کردم که جیغ بلندی کشید......
https://t.me/+wkMUnFZnmqBkMjdh
https://t.me/+wkMUnFZnmqBkMjdh
اپراتور لیزر ح.شری #ک.ص تنگ مشتری رو با دستگاه لیزر جر میده.....🔞🍑 | 250 | 1 | Loading... |
32 #همخونه_اخموی_من
#پارت_818_واگهیییییواگهیییی💯🔥🔞
- نوک سیخ شده ی هلوهات و خیسی ک*صت حرفت رو انکار میکنن جوجه طلایی، تویی که دلت درد میکرد چطور الان میگی بیشتر بمکم!
- خیلی بدی، دردم گرفت...وقتی تنم رو دستمالی میکنی میخام گر نگیرم؟
- جااااان زدی بالا؟ الان دلت کی*رم میخاد؟
- اوهوم اذیت نکن ببین چطور نبض میزن کل تنم واسه یکی شدنمون!
- اووووف حرفای تازه میزنی جوجه طلایی..
گفت و همزمان شورتم از پام بیرون کشید و انگشت فاکش رو لای لبه های نازم کشید که لزجی واژنم انگشتاش رو خیس کردو جون کشداری کشید.
انگشتش رو بیهوا واردم کرد که نفسم توی سینه حبس شد و چنگی به بازوهاش انداختم و با گزیدن لبم سرم رو بالا گرفتم و توی گردنش قایم کردم.
- جاااان جاااان نمیدونی چه کیفی میده کر*دنت دختر، چه با انگشت چه با کی*رم وای وای دلیییی میمیرم واسه این ک*ص تپل و خیس مالی شدت.
- اییی...لعنتییی...تکونش نده دردم گرفت...آخ...
انگشت دیگه اش هم وارد کرد و تندتر از قبل شروع به عقب جلو کردن کرد و بیشتر بهش چسبیدم و سرش رو محکم توب بغلم گرفته بودم طوری که لباش روی گوشم بود و با هربار حرف زدنش نفسای داغش توی گردنم داغترم میکرد.
لبام چسبیده به گردن تبدارش شد و با تندتر شدن حرکت انگشتاش و حس خروج مایع از واژنم ناله هام بیشتر شد .
- ای هامون...ای لعنتی...بسسسه....بسسسسه...نمیتونم...تموم...تمومش کن....آخخخخ....واییی...آاااه...
- جووونم تازه شروع شده چیو تموم کنم خوشمزه ی من...
ازم جدا شد و خودش پایین کشید و با دستاش رونام گرفت و بازترشون کرد.
باحالی خراب و چشمای داغ و خمارم خیره اش بودم که بدجنس نگاهم کرد.
صورتش رو پایین برد و از واژنم تا روی کلیتو*ریسم زبونش رو محکم کشید که با این حرکتش مسخ شدم و انگشتام چنگ ملافه ی روی تخت شد و ناله ای کردم.
بدون توجه به تقلاهام و بالا و پایین کردن کمرم و کشیدن موهاش تندتر زبونش رو روی واژنم میکشید و زبون داغ و خیسش رو داخل سوراخ واژنم میبرد و بازی وار تکون میداد.
چشمام سیاهی میرفت و عجیب غرق لذت بودم و دوسداشتم حرکاتش رو تندتر کنه و از طرفی هم دلم میخواست خودش رو توی وجودم حس کنم.
با مکیده شدن عمیق واژنم جیغی کشیدم و دستام محکمتر روی سرش نشست و دهنش رو به واژنم چسبوندم که با حس رها شدنی برای بار دوم اینبار توی دهنش ارضا شدم.
لیسی به آب خارج شده از واژنم زد و صورتش رو بالا گرفت ولی انگار دست بردار نبود که دوباره با انگشتاش شروع به مالیدن واژنم کرد و با گر گرفتن دوباره ی تنم اینبار مردونگی سیخ و سفت شده اش رو به دست گرفت که با دیدن حجم کلفتش آب دهنم رو پر صدا قورت دادم و با کاری که کرد جیغم رو با کوبیدن دستم روی لبام خفه کردم و.......
🔞💯🔞💯🔞💯🔞💯🔞💯🔞💯🔞💯🔞💯🔞💯🔞🔞💯🔞💯🔞💯🔞💯🔞💯🔞💯🔞
https://t.me/+E6zdM4Q6BEk1MmE0
https://t.me/+E6zdM4Q6BEk1MmE0
https://t.me/+E6zdM4Q6BEk1MmE0
https://t.me/+E6zdM4Q6BEk1MmE0
https://t.me/+E6zdM4Q6BEk1MmE0
https://t.me/+E6zdM4Q6BEk1MmE0
رمان هات و سـکسی استاد و دانشجو💦
شیطنت های استاد با دانشجوی ریزه میزه اش🤤💦رمان هات🔞🔥 | 273 | 1 | Loading... |
33 💦🌸💦🌸
🌸💦🌸
💦🌸
🌸
#مـدرســه_69🔞🔥
#پارت_84
از چیزی که می دیدم دهنم باز مونده بود.
تو کلاس که 2دختر و 3پسر کاملا برهنه که همه توهم بودن.
به حالت 69بودن و یکی از پسرا داشت تماشاشون میکرد و جق میزد.
باور کنم اینجا مدرسه اس؟
یکی از دخترا از زیر پسره بیرون اومد و پایین تنش رو تو دست گرفت و تو دهنش برد.
جوری با ملچ و پر سر و صدا براش سا.ک میزد که من از این طرف چشمام گرد شد.
دوتا دیگه از پسرا یکی از دخترای مو کوتاه رو بینشون گرفت و با حرفای رکیک و شهوت انگیزی، سر تا پاش رو لیس میزدن.
من مات این صحنه های اروتیک بودم.
کل سالن بوی شهوت و منی گرفته بود و محو صحنه ای بودم که دوتا پسر همزمان از عقب و جلو آلتاشون رو تو واژ.ن تو دختره فرو کردن که از شدت شوک دست روی دهنم گذاشتم.
اما دختره جیغی از لذت کشید و با آه های بلندی که کشید، بلند قهقهه زد و قربون صدقه لای پاشون شد.
چشمام خمار شد و برای اینکه کار دست خودم ندم به عقب رفتم ولی کمرم با برخورد چیزی به پشت سرم، وحشت کردم.
میدونستم به چیزی که خوردم نه دیوار نه شئ غیر از یه آدم چی دیگه می تونست باشه؟
هنوز صدای ناله های پر از لذت دخترا تو گوشم بود که دست همون شخصی که بهش خورده بودم، از کنارم بالا اومد و روی شونه ام نشست.
سریع و غیر ارادی به عقب برگشتم و با دیدن تن بزرگ قلدر مدرسه مون، که دستش رو از زیر دامنم رد شد و به ک.صم رسوند...
https://t.me/+_tk9b44WN7plMzFk
https://t.me/+_tk9b44WN7plMzFk
https://t.me/+_tk9b44WN7plMzFk
ریحانه تو مدرسه اسپانیا درس میخونه و خیلی خوشگل و محبوبه و دیان پسر قلدر و چندسال مشروطیِ مدرسه که با همه سکس داشته و با دست رد ریحانه به سینه اش یه روز اونو تو دستشویی مدرسه خفت میکنه و...🙊🔞💦 | 249 | 1 | Loading... |
34 - کدومش به سوراخت میخوره؟
+ حق انتخاب دارم ارباب؟
- آره
+ پلاگ بزرگتر
- چرا بزرگتر؟
+ موقع فرو رفتنش درد بیشتری میکشم تا شما لذت بیشتری ببرین
مثل کسی که سالها تجربه این کار رو داره صحبت میکرد شاید اون دختر پتانسیل تبدیل به بردگی رو داشت و فقط منتظر بود عاشق یک نفر بشه
- بیارش
پلاگ رو به دستم داد و منم جلوی لب هاش گرفتم دهنشو باز کرد و تمام آب دهنشو به پلاگ چسبوند بطوری که قطره های غلیظ آب از پلاگ چکید.
پشتش رو به من و سرش رو پایین برد ک.ونش به بالا اومد با دو دستش ک.ون خودش رو باز کرد.
پلاگ رو به سوراخش مالیدم سوراخی که از آب ک.صش کاملا خیس بود با ورود نوک پلاگ کمی خودش رو جمع کرد.
سعی داشت صدایی ازش بیرون نیاد اما وقتی پلاگ به قسمت اوج برآمدگیش رسید ناله کرد و پلاگ در ک.ونش قرار گرفت.
باز و بست شدن سوراخش جالب و دیدنی بود و باعث تکون خوردن پلاگ شد دستمو به لای ک.صش کشیدم
- هنوزم زبون بازی میکنی؟
- من غلط بکنم ارباب
قلاده ش رو کشیدم رو به من شد و روی زانو نشست
- میخوایم یه بازی بکنیم
سرشو کج کرد و گوش به حرف شد
- یک تاس میندازیم اگه عدد زوج اومد باهات س.ک.س و دوباره ارضات میکنم اما اگه عدد فرد اومد با پلاگ توی ک.ونت باید کل خونه رو تمیز کنی
چشماش گرد شد و آب دهنش رو قورت داد...
ادامه پارت👇
https://t.me/+Utg7BuDl54g1ZWE0
https://t.me/+Utg7BuDl54g1ZWE0
#پارت_واقعی_رمان🔞
هـشـــدار❌
این رمان خاطرات نویسنده ست و یکبار فیلتر شده به خاطر صحنه های باز جنسی که داره پس اگه علاقمند به رمان های اروتیک و bdsm نیستید این رمان مناسب شما نیست❌
#براساس_واقعیت_زندگی_نویسنده🔞 | 337 | 1 | Loading... |
35 #پارت_5
صدای #تقه ی در باعث شد خودمو بیشتر زیر #میز فرو ببرم
سرمو بالا آوردم و به چهره سرد و #مرموزش نگاه کردم.
در باز شد و صدای شفیق به گوشم رسید:ـ اومدم دنبال کسی که متعلق به منه.بهم گفتن تو این شرکت اومده
به نفعته بگی کجاست وگرنه..
ــ وگرنه چی؟
تو داری تو شرکت من، تهدیدم میکنی؟
ــ زنم سر عقد #فرار کرده فکر کنم بدونی هر کاری میکنم تا اون دختر سلیطه رو به چنگ بیارم..
#امیرسام نیم نگاهی بهم کرد و نیشخندی زد
با استرس لب زدم:ـ تو رو خدا اینکارو نکن
سرشو بالا گرفت خونسرد گفت:ــ خب بفرمایید بشینید جناب با هم حرف میزنیم
با این حرفش #وحشت تمام وجودمو گرفت..
بدون فکر دستمو بردم سمت #زیپ شلوارش، اونو پایین کشیدم.
ازینکه جلومو نگرفت مطمعن شدم داره باهام #بازی میکنه.
نگاهی متعجب به مردونگی کلفت و بزرگش کردم و آب دهنمو #قورت دادم..
ــ گفتین چشماش مشکیه و قد کوتاهی داره درسته؟
با این حرفش هول شده سر مردونگی #قارچیشو تو دهنم بردم که مکثی کرد و پاهاشو باز تر کرد و کفششو به بهشتم مالید
محکم و با حرص مکیدم.
صدای هیجان زده پیرخرفت به گوشم رسید:ـ میدونستم اهل #معامله هستی پسر
هر چی بخوای بهت میدم فقط بگو کجاست
قطره اشکی از گوشه چشمم سرازیر شد و کل اون مر*نگیشو تو دهنم کردم که دستشو #پشت سرم گذاشت و نزاشت تکون بخورم
ــ اما من همچین شخصیو با این مشخصات ندیدم
بهتره بیشتر ازین وقتمو نگیرین و ازینجا برین...
صدای تهدید شفیق و بعد کوبیده شدن در به گوشم که رسید خواستم بلند شم که گفت:- خودتو اون جوری ک من میگم، با #بدنم ارضـ ا کن.
- بشین رو زمین ب*شتتو بمال به کفشم.
کاری ک خواست رو با بی میلی انجام دادم...
خودمو بهش میمالیدم بهشتم اب افتاد.
همون موقع دوباره #مردونگیشو وارد دهنم کرد...
گلوم از بی نفسی #تنگ و تنگ تر میشد.تند تند توی دهنم تلمبه میزد که با صدای آخش و #مایعی که با فشار.......
https://t.me/+nc9Fb-RSqeYxMDM0
⚠️❌امیرسام قاچاقچی سرد و بی رحمی که دنبال خدمتکار دوران بچگیاش سلداس حالا سلدا خودش با پای خودش وارد شرکتش میشه ..
اما سلدا کسی نیست جز یه فاحشه که معتاد به سک×سه و .......
https://t.me/+nc9Fb-RSqeYxMDM0
به خاطر اینکه تحویلش نده زیر میز براش سا*ک میزنه و مجبورش میکنه با کفشش ارضـ*ا بشه😳💦💥 | 533 | 2 | Loading... |
36 تو حموم مختلط برادر ناتنی به خواهرش دست درازی میکنه🔥🚫
#پارت77 🍑
شامپو رو روی سرم ریختم و آروم شروع به ماساژ دادن کردم ، زیر لب آهنگی از لانا زمزمه میکردم و باسنمو تکون میدادم
صدای باز شدن درو شنیدم
_اینجا پر شده نیاین داخل
صدایی نیومد ولی به جاش دستی دور سینم حلقه شد تا خواستم جیغ بکشم دست دیگش دهنمو گرفت سعی کردم با پام بزنم تو تخماش که التشو به باسنم فشار داد...🥵
_دختر خوبی باش ماریانا
با شنیدن صدای #داداشم کل سیستم بدنم بهم ریخت💦🔥🚫
https://t.me/+VYUdWXMouP0wMjFk
https://t.me/+VYUdWXMouP0wMjFk | 240 | 0 | Loading... |
37 تو حموم مختلط برادر ناتنی به خواهرش دست درازی میکنه🔥🚫
#پارت77 🍑
شامپو رو روی سرم ریختم و آروم شروع به ماساژ دادن کردم ، زیر لب آهنگی از لانا زمزمه میکردم و باسنمو تکون میدادم
صدای باز شدن درو شنیدم
_اینجا پر شده نیاین داخل
صدایی نیومد ولی به جاش دستی دور سینم حلقه شد تا خواستم جیغ بکشم دست دیگش دهنمو گرفت سعی کردم با پام بزنم تو تخماش که التشو به باسنم فشار داد...🥵
_دختر خوبی باش ماریانا
با شنیدن صدای #داداشم کل سیستم بدنم بهم ریخت💦🔥🚫
https://t.me/+VYUdWXMouP0wMjFk
https://t.me/+VYUdWXMouP0wMjFk | 319 | 1 | Loading... |
38 روی #ک.ص مشتری ژل ریختم و حسابی مالیدمش که صدای آه و نالش در اومد
چو.چول خیسش رو بین انگشتام گرفتم و فشارش دادم که جیغ بلندی کشید
حشری نگاهش کردم و گفتم:
- نظرت چیه قبل داغ شدن دستگاه یه حالی به تپلی بین پات بدم؟😈🍑
- آهههه....جرم بده اپراتور حشری
هورنی دستگاه لیزر رو برداشتم و تهشو یه ضرب وارد سوراخ تنگ ک.صش کردم که جیغ بلندی کشید......
https://t.me/+wkMUnFZnmqBkMjdh
https://t.me/+wkMUnFZnmqBkMjdh
اپراتور لیزر ح.شری #ک.ص تنگ مشتری رو با دستگاه لیزر جر میده.....🔞🍑 | 419 | 0 | Loading... |
39 -اومممم لای #ک.صمم لیزر کن ساناز جون بدجوری خیس کردمم
چو.چو.لمو میمالید و دستگاه رو روی بیکینیم میچرخوند ، اه و ناله هام کل سالن رو گرفته بود که زبون ساناز روی ک.صم نشست، با حش.ر زیاد به موهاش چنگ زدم و ک.صمو به دهنش چسبودم
-اوممم بخور اهههه ساناز جن.ده اب ک.صمو بیاررر
با لذت سینه هامو تو مشتم گرفته بودم.و ک.صم دهن ساناز بود که صدای پسری از بالای سرم اومد
-میخوای #ک.یر منم بره تو ک.صت؟!
با دیدن ک.یر کلفتش..🤗🔥🍆
https://t.me/+wkMUnFZnmqBkMjdh
https://t.me/+wkMUnFZnmqBkMjdh
#تریسام با اپراتور لیزر و دوست پسرش😛 😍 | 493 | 1 | Loading... |
40 مربی بدنسازی تپل دختر دبیرستانیو جر میده🫦🫦💦💦
https://t.me/+WjA51MaJfkY1Zjdk
https://t.me/+WjA51MaJfkY1Zjdk
_آوش یواش ترر اووف #تپلمو پاره کردی آههه
آوش با هیکل غول پیکرش روی منه ریزه میزه خوابیده بود و با #خیار درازش توی #تپل تنگم تلمبه میزد🙊
_آههه اووف به یه دختر ۱۷ساله دبیرستانی نمیخوره همچین تپلی داشته باشه آههه سالارم ش...ق تر شد...
از حرفاش حش*ری تر شدم و آه و ناله کردم که یهو در باشگاه باز شد و با دیدن مردایی با #مردونگی ش...ق......
#گروپ #تریسام🍑👅👅 | 218 | 0 | Loading... |
39000
من الههی شهوتم! میتونم کاری کنم وسط ناله هات التماسم کنی که ارضات کنم🔞 رمان به شدت اروتیک و صحنه دار مناسب بزرگسالان🔞❌
46410
15540
همون لحظه ای که فکر میکنی از این گشاد تر نمیشی، یکی پیدا میشه که جرت بده.💦 پارت اول:
https://t.me/c/2054988992/182خرید ویآیپی:
https://t.me/c/2054988992/67916610
12910
بندازمت رو تخت خیمه بزنم روت، بیوفتم به جون لباتو کبودشون کنم🫦💦 این رمان مناسب همه سنین نیست🔞 برای رزرو تبلیغات: @Darya_ej
3400
3100
شب من بشینم روش بالا پایین کنم تو فقط نگاه کنی چطوری میره توش.🔥 پارت اول:
https://t.me/c/2069247895/306خرید ویآیپی:
https://t.me/c/2069247895/31214120
13810
8610
سوف نكشف لك عن هذه الكنوز بعد التصريح. نحن نعد، انها سريعة!