رمان گناه بانو 🔞💯
بسم الله الرحمن هراتفاقی که افتاده باشه باید درستش کنیم💎😎 به قلم: Niliman💎 #رمان_اروتیک و بزرگسال 💥زیر ۱۸ سال ممنوع💥 عاشقانهای متفاوت♡♡♡♡ • پارت گذاری منظم روزانه (کپی ممنوع)
إظهار المزيد1 965
المشتركون
-1224 ساعات
-937 أيام
-45330 أيام
- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
معدل نمو المشترك
جاري تحميل البيانات...
#پارت_171
+ببین پسر جون، طبق کلیپی که به دستم رسید، بانو توی ویلاست، تو جایی که اون حضور داشت با نازی روی هم ریختی، ازت فیلم گرفتن و متاسفانه باید بگم، طبق بند ۳ خدمتکار شخصی ایشون یعنی سامان خان، میتونن برای مجازات شما، زنتو لخت ببینن !!!!
سریع نفسی گرفت و ادامه داد:
-در ضمن، ویلای دوبلکس استخردار روبه دریا تو خزرشهر شمال، از فردا مصادره میشه و به نام بانو سند میخوره.
روی چمن ها ولو شدمو دنیا دور سرم چرخید!!!
این چی میگفت، بانو از اول تا آخر رابطهام کنارم بود و من احمق نفهمیدم!
خون توی تنم خشک شد و گوشی از دستم پایین افتاد!!!
با سری افتاده برگشتم و طبقات بالای ساختمان نگاه کردمو زیر لب گفتم:
-یعنی، یعنی بانو منو دید!! اون اون اینجا بود و منو نازی رو دید؟ چجوری!! اوف سرررم....
دستی عصبی لای موهام کشیدم و داد زدم:
-لعنتییییییییی.
گوشیمو ک افتاده بود روی زمین گرفتمو زنگ زدم به بانو، جواب نداد. پشت خط داشتم ک دیدم ملوکه! آخ جون.
سریع زنگ زدم بهش و تند گفتم:
-چی شد ملوک؟
+ ارباب!!
-بگو بگو! چرا آروم حرف میزنی؟ زنم اومد؟؟؟
+به دستور خانم تمام خدمه فرستاده شدن تو اتاقهاشون، به شدت عصبانی هستن، انگار موضوعی بدجور ناراحتشون کرده، با اقا سامان رفتن طبقه بالا..
👍 4👌 2
6400
#پارت_170
با نفس نفس عقب رفتمو لباسهامو تنم کردم، پوزخندی به سرو وضعش زدم، سوراخ پشتش اندازه قار شده بود..
رومو گرفتم ازش و به سمت بار مشروب طبقه پایین رفتم تا کمی بیشتر مست کنم.. موهامو با دست دادم عقب و مشروب زدم بالا..
ساعت دستمو بالا آوردم با دیدن ۱۲ اخمام توهم رفت، خبری از زنم نداشتم.
به ملوک سپرده بودم وقتی برگشت خبرم کنه اما خبری از اونم نشد!
سرمو روی میز گذاشتم و چشمامو بستم، یکم ک گذشت گوشیمو از جیبم در آوردم و نگاهی بهش انداختم که با دیدن میسکال وکیل اونم ۴ بار بیدلیل استرس گرفتم و ضربان قلبم به شدت بالا رفت،
زیر لب گفتم:
این وقت شب چرا بهم زنگ زد!!؟
میخواستم بزنگم بهش که دیدم دوباره خودش تماس گرفت، سریع دوییدم پشت سالن و جواب دادم و الو الو کردم تا به فضای بازش برسم
-بله؟؟؟
با دادی که کشید، گوشی فاصله دادمو دوباره به صفحه گوشی خیره شدم، وکیل بود!!
-چی گفتی بهم؟؟
+آخه پسر خوب، مگه تو قراردادو نخوندی؟؟ وکیل زنت نصف شب اومد دم در خونم، گفته تو دوباره نقص قوانین کردی و بند ۳ طلایی زیر پا گذاشتی!!
-بند ۳ دیگه چه کوفتیه؟؟ همینجوری هم زنم با اون علیرضای دیوث روهم ریخته و معلوم نیس کدوم گوری رفتن، من خبر ندارم از چیزی!
+اونجا پیشت بودند مردک نادان!
-چی؟!!!
👍 4👌 3❤ 1
9900
#پارت_169
باشهوت گفتم:
-میخوام از پشت بگامت، یالا داگی شو!!!
+فقط آروم لطفا..
دستاشو لبه تخت گذاشت و حسابی برام قمبل کرد، آلتمو با آب ک.ص.ش خیس کردم و جفت ب.اس.نشو گرفتم بازش کردم، تفی روی سوراخش انداختمو گفتم:
-خودتو شل کن فقط چون ممکن جر بخوری... اوووف، عجب سوراخ تنگ و داغی.
دیگه تحملش تموم شده بود و فریاد میزد:
-آیی نه!!!
-اوف اروم لط.. لطفا
- نه آیییییییی، آرشاویر آرومتتر..
+جنده خانوم من که گفتم زن دارم، گفتی ک.ی.رتو میخوام، پس حالا یجوری پارهات میکنم که به دیوار سلام کنی هرزه.
گریه میکرد و جیغ میزد اما برام مهم نبود خودش خواست پس بیوقفه گاییدمش و به خونریزی افتاد.
با کف دست محکم زدم به پشت کمرشو گفتم:
-ادا تنگارو در نیار، گریه نکن و حال کن، ک.و.نتو مثل اون ک.ص.ت گشاد کردم تا راحت شی..
-آخ.. خواهش میکنم یواش تر بکن توش، دارم میمیرم بخدا...
زدم به ب.ا.س.نشو گفتم:
-همینی که هست، زیر آرشاویر رفتن درد داره، میخوام جوری بکنمت پتیاره که دیگه سمتم نیای و حس کنی بهت تجاوز شده.
با عربدهای محکم درونش ت.لم.به زدمو ک.ی.ر کلفتمو آخر فرو کردم که جیغ بلندی زد، با لبخند خیرهاش بودم که فقط ت.خم.ام بیرون مونده بود.
با لذت آبمو داخلش خالی کردم...
👍 3
11400
مژده 💥مژده💥 رمان بزرگسال #گناهبانو به فصل دوم رسید و بیش از ۶۰۰ پارت اماده داره...
کانال Vip گناهبانو ❤️🔥 را فقط و فقط به مبلغ ۳۵ هزار تومان خریداری کنید،👀♥️🔥
6037998287393168
شیرافکن
خوشگلا شات واریزی رو به آیدی زیر ارسال کنید ✅💜
@mordab74
وقترو از دست ندید، چون آرشاویر حسابی قراره خط قرمزهارو رد کنه 🫠🫶♥️12900
#پارت_168
مثل یک سوارکار خودشرو ردی برجستگیم فرو میکرد و حسابی بپر بپر میکرد که برش گردوندم و روش خیمه زدم.
پاهاشو دور کمر حلقه کرد و با دستاش کمر و باسنمو به خودش فشار میاد تا بیشتر جر بخوره،
دستامو دو طرف سرش جک زدم و با فشار بیشتر سرعتی خیره تو چشماش که ناله میکرد ت.ل.مبه میزدم، داد زد:
-آههههه، گشادم کن.. یس.. یس.. اووووم اووف ..
از روش بلند شدمو موهاشو کشیدم تا برام بخوره، میزدم روی س.ی.نههاش، فرو میکرد تو حلقش و صورتش کبود میشد حسابی برام با ولع میخورد و مک میزد کلاهکشو.
هووف حسابی داشت حال میداد.
دستمو زیر چونهاش گذاشتمو سرشو بلند کردم، خودمو انداختم روی تخت و زدم به کمرش گفتم:
-بیا روی صورتم نازی.
+چششششم
با لذت باسنشو چنگ میگرفتمو خودش ناله میکرد و س.ی.نههاشو میمالوند،
روی صورتم تکون میخورد با کمک زبونم جیغش در میومد و با لذت لرزید، توی دهنم ارضا شد.
بردمش عقب تر تا دوباره روی ک.ی.رم بشینه،
دستاشو بُرد عقب روی زانوهامو کف پاشو دو طرف کمرم روی تخت گذاشت.
خیلی حرفه ای خودشو روی دیک کلفتم بالا و پایین میکرد و با شهوت نالید:
-اوووف همیشه دلم میخواست تو ترتیب منو بدی، وقتی دیدم جنده همیشگیت نیومد فرصت از دست ندادم...
👌 4👍 2❤ 1
12700
#پارت_167
کنار در آبی یه اتاقک بود که دَرشو باز کردم.
یه اتاق ۶ متری با یه تخت گوشه دیوار بود، بیشتر اتاقا شبیه اتاق پرو بود حالا بعضی بزرگتر..
صدای ارباب اومد ک سرمون سمت چپ چرخید و سریع درو بستم.
دیوارا تا نصف بودن، برای همین ۴ دست و پا شدم تا بانو بره روی پشتم و بتونه به اتاق نگاهی بندازه.
منتظر بودم که بره بالا اما مکثش طولانی شد، سرمو بلند کردم تا راحت تر ببینمش، اما همزمان دو جفت کفش جلوم انداخته شد و کف پاهاشو پشتم حس کردم.
لبخند کمرنگی روی لبهام اومد، از اینکه بهم توجه کرد و با اون پاشنههای بلندش روی کمرم سوار نشد!
صدای ارباب واضح میومد:
-این همون تختی بود که برام تعریف کردی؟!!
+بله آقا، میخوای چیکار کنم برات؟
(آرشاویر)
حالم دست خودم نبود!! مست شده بودم و اونم نزدیکم شد، سینههای پروتزشو تو چنگم گرفتم، نوک سیخ شدهاشو کشیدم..
-نظرت چیه بریم روی تخت و لخت کنی برام؟
+ هوووم منم موافقم.
لباسهامو در اوردم که اونم شورتشو در آورد و روی من دراز کشید مشغول بوسیدنم شد.
زدم تو ب.ا.سن بزرگشو، همش کمر و باسنش دست میکشیدم، اونم با لذت منو میبوسید و آ.ل.ت.مو دست میکشید.
-هوووم لبات خوش طعمه نازی جون.
روی آ.ل.تم نشست و جفت دستاشو توی پنجههام فرو کرد و گفت:
-دلم میخواد ک.ی.ر.ت توی بدن من باشه، فاک چه بزرگه ..
👍 3🤨 2❤ 1
12900
#پارت_166
میخ ارباب بودم که اخم کرده بود و با دختر لخت کنارش حرف میزد، پسرا رفته بودن با دخترا و فقط ارباب مونده بود.
با صدای بانو نگاهش کردم که گفت:
-معلومه حسابی داره تلاش میکنه تا مخ شوهرم رو بزنه.
+آره.
با کشیده شدن دست ارباب توسط دختره و رفتنشون چشمام گشاد شد و با حیرت به مسیر نگاه کردم.
بانو باحرص بلند شد که ترسیده سمتش چرخیدم و ایستادم..
دنبالشون رفتیم که به در آهنی قفل شده رسیدیم، هرچی گشتیم هیچ دستگیره ای نداشت..
با سارا تماس گرفتم و گفتم:
-سارا این در چجوری باز میشه؟؟؟
+این دَر کارتیه، بزار سیستمرو از کار بندازم تا با هر کارتی باز شه.
بعد کمی وقفه گفت:
- اوکی یه کارتی از اون گوشه سمت راست ک فلش قرمز داره رد کن.
کاری که گفت انجام میدادم که بانو ترسیده گفت:
-ساماااان، بگو اینجا دوربین داره! اوه نه!!!
-به بانو بگو نگران نباشه، کل دوربینهارو هک کردم، هر ۱۵ دقیقه فیلم تکرار میشه، کسی متوجه ورود و خروج شما نمیشه.
چشمامو به معنی اروم باش رو به بانو بازو بسته کردم که سر تکون داد.
گفتم:
-نگهبانا چی؟ گاون نمیفهمن؟
+هه، دو تا جنده از خاله فاطمه کرایه کردم تا زمانی ک داخلین کامل در اختیار اونا باشن، اصلا توجهی به مانیتور نمیکنن.
خندهای کردمو در آهنی باز شد. صداش اومد که گفت:
-مواظب باشید، اتاق ارباب در آبی رنگه! مثل دوتا پارتنر عاشق برید تو اتاق بغلیش.
دست بانو گرفتمو از بین دختر و پسرای لخت عبور کردیم، در یک اتاق باز بود و بعضیا تریسام زده بودن، با تعجب از کنارشون رد شدیم...
#اوووووفطوفانتوراهه
داخل چنل ویآیپی خیلی وقته این صحنههارو خوندیم💦💦💦💦💦
❌❌تخفیف کانال vip محدود است❌❌
🟢جهت عضویت تنها با مبلغ 25.000 تومن به شماره کارت زیر، چنل vip را در فصل دوم مطالعه کنید👇♨️
💳
6037998287393168
شیرافکن
⛓شماره کارت لمس کنین کپی میشه تو کیبوردتون، شات واریزی به آیدی زیر فراموش نشه‼️
@mordab74
♨️نام رمان حتما ذکر شود♨️👍 7❤ 1👌 1
15100
#پارت_165
رفتیم پیش صندلیهای بیرون گلخونه نشستیم. که درست همون موقع با سرو صدای یک دختر درست پشت سرمون، پشت درختچههای کاج،
سر جامون سیخ شدیم و آب دهنمو قورت دادم!
-من خیلی حشریام اصغر، زودباش ک..ص منو بگا، دخول کن داخلش!! اوووم، آهههههه، اره اوووف بکوب، تندتر... واییی تازه دارم ک.ی.رت رو حس میکنم، سریع تر....
-منو جر بده یالااا..
.
هر طور دوست داری منو ب..ک.ن، این ک.و.ن برای توعه، برای رفع نیازت، منو از ک..و.ن هم بکن اصغری!!
.
با جیغی که زد بانو از صندلی پرت شد جلو که گرفتمش و نزدیک خودم نشوندمش.. بههمدیگه زل زدیم و اون دختر دریده ناله میکرد:
-آههه.. اره لیس بزن ممههامو..
ناخواسته چشمام به سمت سینههای بانو که از کاپ پیراهنش بیرون زده بود افتاد و با صدا آب دهنمو قورت دادم.
-هووووم ایول، دوست دارم ک...ر.ت توی ک.ص.م باشه...
دستم دور کمرش سفت شد و نفسام تندتر شد.
یه پورن زنده کنار گوشمون ۹صبح به داشت اجرا میشد و بانو فقط نگام میکرد لپاش قرمز شده بود و پیشونیش عرق کرده بود.
لعنتی متوجه شق شدن آ.ل.تم نشه..!
خدارو شکر اینجا تاریک بود و کسی نمیدید، آروم هُلِش دادم تا راحت روی صندلی بشینه!
با دیدن چندتا دختر ک به طرف میز آرشاویر میرفتن هوشیار شدمو گفتم:
-هی هی، بانو اونجارو ببین.
دست به سینه شد و پاهاشو روی هم انداخت لم داد به نیمکت و روبهرو تماشا کرد.
سه دختر لخت فقط با یه شورت لامبادا به سمت پسرا رفتن و روی پاهاشون نشستن و سینههای گندشونو میمالوندن به صورت اونا..
👍 4
15000
اختر خطة مختلفة
تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.