"مَدکَپ نوشت"
"چرک نویسِ بخشی از فضای ذهنی مَدکَپ." - ناشناس: https://telegram.me/BChatBot?start=sc-1131753-jSbDwx1 - چنل دوم: https://t.me/Yukai_Disc
إظهار المزيد412
المشتركون
+1324 ساعات
+107 أيام
+3630 أيام
- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
معدل نمو المشترك
جاري تحميل البيانات...
دروغی که همیشه به خود میگویم، این است که کنار آمدهام. من صرفا سرکوب کردهام؛ آن گردابِ عظیمِ افکار و احساسات جوشان را که چون آتشفشانی، هر از گاهی گُر میگیرد و قصدِ بر فوران میکند. این آتش فشانِ نیمه فعالِ درونی، که توان خاموش کردنش را ندارم و با هر بار فروپاشی، افکارِ مذابِ سرکوب شده را، بر سر تا سر وجودم پخش میکند. میسوزد و میسوزاندم... .
-MadcapWrites
❤ 6❤🔥 1👏 1👌 1💯 1
خود را زادهی پدر و مادرش نمیدانست. حتی معتقد بدان بود که تربیت یافتهی خویشتن است. از تفاوتی که نقطهی ضعفش به شمار میآمد بهره جسته بود تا از آن شمشیر قدرتمندی بسازد که کسی همتای آن را ندارد؛ اینگونه راحتتر میتوانست مخالفانی که درکش نمیکردند را خاموش سازد و یاورانی بیابد که اتفاقا همانها هم چون درکش نمیکردند تحسینش میکردند! برانگیختن شگفتی و حیرت همیشه جواب بود.
هنگامی که از او میپرسیدی که اهل کجاست، خندهای میکرد و میگفت:"اهل کجا بودن مهم نیست... اهل و بجا بودن است که مهم است!" و او اهل همه جا بود ولی به هیچ کجا تعلق نداشت. در همه جا جای میگرفت اما بافتاری ناهماهنگ با باقی اعضا داشت.
اگر از او میپرسیدی که از وضعیتش راضیست یا خیر، میگفت که وضعیتش به شمشیری دولبه میماند؛ یک طرفشِ سوزندگی و بُرندگی لبه تیغ بود و طرفِ دیگر، قدرتِ پولادی آب دیده. و او که لبهی قدرت و افتخار را میخواست لاجرم باید لبهی دیگر را هم با خود حمل میکرد... .
-MadcapWrites
❤ 7👍 2🔥 1
Repost from N/a
اونایی که نویسنده هستید و نویسندگی میکنید این پیام رو فور کنید چنلاتون تا جوینِ چنلاتون بشم و به شیوهی خودم از چنلاتون حمایت کنم.🍒
❤ 3
Photo unavailableShow in Telegram
- "مهتاب"
- سرودهی "نیما یوشیج"
-MadcapWrites
❤🔥 6👌 1🕊 1💔 1
از همین میترسید. همین که یکهویی از وسط ناکجا آباد، چیزی پیدا شود و باورهایش را زیر سوال ببرد. البته نه آن باورها و تصورات مثبتی که از مردم و دنیا داشت!
همان باورهای منفیای که به او میگفتند "اینها که میبینی بوی پلیدی و تعفن میدهند؛ مبادا که ظاهرِ زیبا و مهربانشان گولت بزند! در درون همهشان گرگی گرسنه با یک چشم باز خوابیده و منتظر است در برابرش آرام بگیری تا اعتمادت را چون جامهای بدرد". دقیقا همان افکاری که به خیالِ خامِ خودش، تا به امروز از او، در برابر همان پلیدیها مراقبت کرده بودند و نگذاشته بودند باری دیگر زمین بخورد.
چشمش ترسیده بود و هر ریسمان سیاه و سفیدی را افعی میدید. حتی نمیخواست لحظهای آن عینک بداندیشی را کنار بگذارد و واقعیتِ خاکستری را بنگرد. آخر انسان وقتی باور میکند چیزی آنقدرها هم بد نیست، وقتی دل میسپارد و امید میبندد، محکمتر از همیشه زمین میخورَد!
-MadcapWrites
❤ 7👍 3⚡ 1💯 1
إظهار الكل...
07 Coldplay - Viva La Vida.mp39.41 MB
❤🔥 5🕊 3💯 1
- خرمگس اثر اتل لیلیان وینیچ
کتابِ "خرمگس" یک رُمانِ تاریخی دربارهی انقلاب آزادی بخشِ "وحدت ایتالیا" (۱۸۴۸) میباشد که پیرامون زندگی خصوصی فردی به نام "آرتور بورتون" روایت میگردد. آرتور با اسم مستعارِ "خرمگس" نویسندهی روزنامهی حزب ایتالیای جوان میباشد که مقالات و نوشتههای پرشور و هجوآمیزش، زبانزد سرتاسر سرزمینی بود که هنوز تا ایتالیا شدن فاصله داشت.
-MadcapWrites
خرمگس (1).pdf1.73 MB
❤ 6👌 2🆒 1
Photo unavailableShow in Telegram
- از کتابِ "خرمگس"
- نوشتهی "اتل لیلیان وینیچ"
-MadcapWrites
❤🔥 6⚡ 1👍 1👌 1
اختر خطة مختلفة
تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.