عُروق💔
پارتگذاری منظم روزانه یک پارت بجز پنجشنبه هاوجمعه ها لطفاً برای حمایت از نویسنده اعلانها رو فعال کنین🙏♥ 🎭تعرفه تبلیغات کانال عـــُروق🎭👇 https://t.me/+lEeDx24pHQ0xMjA0
إظهار المزيد3 286
المشتركون
-2624 ساعات
-1377 أيام
-62630 أيام
- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
معدل نمو المشترك
جاري تحميل البيانات...
کسانی که میخواستن داستان رو با سرعت بیشتر و تا انتها مطالعه کنن، آگاه باشن تو کانال "VIP عُـروق" 18پارت جلوتریم😍💥
حق قلم کانال VIP رمان "عُـروق" ۴٠ هزار تومان هست...
کسانی که علاقه دارن رمان رو زودتر به انتها برسونن، لطفا فیش واریزی و به آیدی:
@Z_REAZAI
ارسال کنن تا لینک کانال رو دریافت کنن.
💳شماره کارت:
6104338690202953
زهره آقارضـایی🍒
8700
#پارت_۲۴
به موقع به دادم رسیده بود
بچرو از رو کاناپه برداشتم و تو بغلم تکونش دادم که صدای غرش بلندش از تو اتاق اومد
_گفتم ساکتش کن سرم درد میکنه
زیر لب عوضی ای نثارش کردم
انگار نه انگار این بچش بود واقعا آدم غیر قابل تحمل و چرتی بود
بعد از آروم شدن بچه همونجا نشستم که صداش باز اومد
_چیشدی ؟ مردی؟
_چیه چی میخوای
_بیا اینجا کارت داشتم
با قدمهای آرومی تا دم اتاق رفتم
_چه کاری
بی توجه بهم برای اولین بار لبخندی به بچه زد
_بیا بغلم ببینم فسقل کوچولو
تو عیش مارو خراب کردی
از خدا خواسته بچرو تو بغلش گذاشتم و گوشه ی تخت نشستم بچرو تو بغلش گرفت و رو تخت گذاشت و صورت به صورتش چسبوند
آروم لب زدم
_سرم خیلی درد میکنه به قرصام نیاز دارم
بی توجه بوسی رو گونه ی بچه نشوند و با چشمای خمار به سمتم برگشت
_اون قرصا الکین احتیاجی بهشون نداری
عصبی تک خندی کردم
_من کسیم که تصادف کردم و کما رفتم سرم ضربه دیده هنوز باندپیچیه اونوقت به قرصام احتیاج ندارم؟
🥴 8🤨 3🙊 2
8710
کسانی که میخواستن داستان رو با سرعت بیشتر و تا انتها مطالعه کنن، آگاه باشن تو کانال "VIP عُـروق" 18پارت جلوتریم😍💥
حق قلم کانال VIP رمان "عُـروق" ۴٠ هزار تومان هست...
کسانی که علاقه دارن رمان رو زودتر به انتها برسونن، لطفا فیش واریزی و به آیدی:
@Z_REAZAI
ارسال کنن تا لینک کانال رو دریافت کنن.
💳شماره کارت:
6104338690202953
زهره آقارضـایی🍒
14600
#پارت_۲۲
بعد از شستن ظرفا به پذیرایی برگشتم که دیدم همونطور که بچه سرش رو سینشه هردو بخواب رفتن
به طرف اتاق رفتم و بیحال رو تخت افتادم
ذهنم یاری نمیکرد راجب مسائل فکر کنم و اینهمه اتفاق و پردازش کنم
نمیدونم چیشد که کم کم چشمام روهم افتاد و خوابم برد
با حس نوازشی رو گردنم سعی کردم اونو از خودم دور کنم که باز تکرار شد
عصبی چشمامو باز کردم چیزی بگم که با دیدن پویان که روم خیمه زده بود
هینی کشیدم و سعی کردم عقب برونمش
_چیکار میکنی
برو عقب
بی توجه بوسی رو گونم نشوند که بیشتر تقلا کردم
_چته مگه تو زنم نیستی
این کولی بازیا چیه دیگه
از لج بیشتر خودشو شل کرد روم که عملا دست و پام به تخت میخ شد
_حق نداری منو از حق طبیعیم محروم کنی
بر اثر فشار روانی جیغی کشیدم
_چه حق طبیعی ای مرتیکه ولم کن اصلا میخوام برم
با فشردن فکم تو مشتش آخی گفتم
_یکبار دیگه صدا بلند کن دیگه اینبار بهت هشدار نمیدم زیر کمربندم سیاه و کبودت میکنم
100
#پارت_۲۳
قلبم با آخرین سرعتش میتپید
لرزون دستمو رو دستش که فکمو فشارمیداد گذاشتم
_باشه ولم کن
خم شد و تا به خودم بیام لبهامو به کام گرفت که حس کردم دست و پام بی حس شد
تقلایی کردم که محکمتر نگهم داشت
دیگه داشتم نفس کم میآوردم ولی دست بردار نبود
کمی لباشو ازم فاصله داد درحدی که با حرف زدنش لباش با لبام برخورد میکرد
_همینطور که یک شبه این زندگی و منو بچرو پذیرفتی اینم باید بپذیری راه نیای باهام پشیمونت میکنم آترین
مخصوصا تو این مورد که خیلی حساسم
با فکی لرزون لب زدم
_حداقل بهم فرصت بده امادگیشو ندارم
خواهش میکنم..
گازی از چونم گرفت
_میتونم از رابطه چندروزی بگذرم ولی اینکه ازت فاصله بگیرم عمرا
باصدای ریز گریه ی بچه از تو پذیرایی اشکم از خوشحالی چکید
بی حوصله نگاهی به طرف در کرد واز روم کنار رفت و خودشو رو تخت انداخت
_برو ساکتش کن حوصله ندارم
زود از جام پریدم و به طرف پذیرایی پرواز کردم
😎 6👍 3🥴 3🤔 2
14920
محکم بغل بگیر مرا
تا که بگویم به همه
او فقط جان من و
یار من و مال من است…
😍 4❤ 1🤗 1
14820
اختر خطة مختلفة
تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.