cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

الهه‌ی شَهـوَتـــ

من الهه‌ی شهوتم! میتونم کاری کنم وسط ناله هات التماسم کنی که ارضات کنم🔞 رمان به شدت اروتیک و صحنه دار مناسب بزرگسالان🔞❌

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
16 082
المشتركون
-10824 ساعات
-3227 أيام
+44030 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

ک.ون گنده اش زیر دامن مخصوصا وقتی خم شده بود تا زیر میز رو تمیز کنه گنده تر شده بود و کی.رم تو شلوار شق شد جلو رفتم و سریع دامنشو دادم بالا که از ترس هینی کشید -وای آقا چکار میکنید؟ بی توجه شرتشو کنار زدم با دیدن ک.سش که یکم مو داشت با شهوت سرشو به میز چسبوندم -اووووف خدمتکار هم انقد ک.ص؟ از این به بعد در کنار بشور بساب باید بهم ک.ص هم بدی. چشماش که حشری شده بود بهم داد و کی.رمو بیرون اوردم که چشماش گرد شد و بلند خندیدم کی.رمو به ک.سش چسبوندم -دفعه بعد پشمای ک.صتو بزن تا حالم بهم نخوره تا کردم توش از لذت جیغی زد -اومممم جر خوردمممم آقااااا اووووف چه کلفتهههه آههه خدمتکارتو بکننن https://t.me/+BFIK5fwCDBQzZWJk https://t.me/+BFIK5fwCDBQzZWJk
إظهار الكل...
1
#Part1 -آههه اههییی تند تر تو ک..سم تلمبه بزن هومانن اوووممم ک.یر کلفتشو لای چ.وچ.ولم بالا پایین میکرد و داشتم زیر کلفتی صاحب خونمون جر میخورد و آب ک.سم راه افتاده بود ناگهان در باز شد و مامانش وارد اتاق شد با دیدن ما لبشو گاز گرفت و لخت شد -پسرم بیا دوتایی ک.ص این دختر کوچولو رو پاره کنیم! با باسن گندش روی دهنم نشست و خودشو تکون میداد و ک.یر پسرش... 💦🍌 https://t.me/+BFIK5fwCDBQzZWJk https://t.me/+BFIK5fwCDBQzZWJk با زن و پسر صاحب خونه سکس میکنه😈💦
إظهار الكل...
#داستان_لزبین سلام دوستان من هانیه‌‌ام۱۸سالمه میخوام خاطره‌ی س. ک س با دختر عمه رو تعریف کنم واستون من یک دختر عمه دارم به اسم مهسا ک 10 سال از خودم بزرگتره و توخانواده خوشگلترینه واقعاااا،اندامش خیلی سکسیه وممه‌‌های بزرگی داره منو مهسا خیلی باهم رفیق بودیم و شوخی میکردیم یه جورایی جعبه سیاه همدیگه بودیم ی شب خونه عمم دعوت بودیم برای شام،موقع خدافظی دختر عمم گفت تو شب بمون میخوای بری خونه چیکار،عمم هم گفت راس میگه فردا ک جمعه‌س شب بمون،خلاصه بابام اجازه داد گفت اشکال نداره بمون… منو مهسا رفتیم تو اتاق کنار هم دراز کشیدیم حرف میزدیم و غیبت می کردیم،بعدش مهسا لباس عوض کرد من چون لباس راحتی نداشتم با لباس بیرون دراز کشیدم که دخترعمم گفت در اتاقو قفل میکنم لباساتو در بیار منم گفتم اوکیه پس یک شلوارک بهم داد یک تیشرت آخر شب بود من گرمم شده بود تیشرتو در آوردم با بیکینی خوابیدم یهو دختر عمم گفت جووون میخوای بدی… گفتم به کی حتما به تو خخخ گفت والا بدمم نمیاد ماشالله تو انقدر سفیدی که ادم هوس میکنه ،من خندیدم چیزی نگفتم دیهگ کم‌کم داشت چشام میرفت خوابم برد،من یهو از خواب بیدار شدم دیدم مهسا داره پورن لزبین رو میبینه،هول شد سریع قطع کرد منم گفتم اوووووو داشتی چی نگاه میکردی گفت هیچی بابا بگیر بخواب. خلاصه یکم اذیتش کردم و خوابیدم… تو خواب حس کردم یکی داره خودشو بهم میمالونه،راستش منم از لز بدم نمیومد چون با دوستم خیلی راجب اینا حرف زدیم و لب گرفتیم از هم. خلاصه مهسا کم‌کم دستش داشت میرفت سمت ممه‌هام منم داشتم حال میکردم هی تکون میخوردم فهمید بیدارم،با صدای شهوتی و آروم گفت هانیه بیداری منم سر تکون دادم برگشتم سمتش سریع اومد روم شروع کرد خوردن لبام… وااای خیلی دوس داشتم خوب میخورد،ممه‌هامو لیس میزد و گاز میگرفت انقدر وحشی شده بود ک تحمل نکرد سریع رفت سمت ک. صم شلوارک و شورتمو باهم در اورد پاهامو داد بالا با دستمال مرطوب ک..صمو و کونمو تمیز کرد شروع کرد خوردن ک..صم منم تو اسمونا بودم و ناله های ریزی میکردم کم‌کم رفت سمت سوراخ کونم انگشتشو میکرد توش و ک..صمو میخورد. هی میگفت چه کو*سی داری کوچولو خودم پردتو میزنم منم هورنی بودم گفتم..... ادامه این داستان واقعی لزبین و سکسی رو توی کانال زیر بخونید👇🔞💦🏳‍🌈 https://t.me/+1iyu-y2llKxmNWE0 https://t.me/+1iyu-y2llKxmNWE0
إظهار الكل...
‍ #سـکـس_صورتی #Part_1 دایی گوشی پزشکیشو روی کـ.صم قرار داد که از سردیش آهی کشیدم -آهییییی دایی جون خیلی حال میده بیشتر بمالش بهمم اووممم سری تکون داد و لباشو بهم فشرد -هیس ، چه خبره مامانت صداتو میشنوه داغ کرده بودم و لای ک.ص تپلم نم دار و خیس بود. -آههییی دایی خیلی داغ کردم برام بخور توروخدا و کمرمو به تخت کوبوندم. دایی که از بیتابیم کلافه شده بود بی طاقت لای ک.صمو باز کرد و انگشتشو لای خیسیش کشید. -چقدر خوردی که اینجوری گرفتت؟ رو زمین نیستی انگار ، توله سگ من داییتم! +دایییی من زبونتو میخواممم ، آههه دیگه نمیتونم بخوررر با حرفام مشخص بود تحریک میشه و اون کلفتی لای پاهاش تکونی میخوره. به وضوح میدیدم کلفت تر شدن مردونگیش رو انقدر کلفت بود که حتی تو دهنمم جا نمیشد چه برسه ک.ص تنگم.. شروع کرد با شصتش مالیدن چ.وچ.ولم. -آههههه تند تر دایی ، خیلی حال میده اوممم https://t.me/+Tv4KZLsVzZE2NDlk https://t.me/+Tv4KZLsVzZE2NDlk https://t.me/+Tv4KZLsVzZE2NDlk https://t.me/+Tv4KZLsVzZE2NDlk https://t.me/+Tv4KZLsVzZE2NDlk https://t.me/+Tv4KZLsVzZE2NDlk جلوی مامان باباش با دایی ناتنی دکترش سک.س میکنه🙊💦🔞
إظهار الكل...
𝘱𝘪𝘯𝘬 𝘴𝘦𝘹💗🔞

با یه انگشت جا باز کنه دومیو فشار بدی توش🍓🔥 -رمان صحنه دار و آب آور 👅💧

بی غیرتی😱😱😱 پارت5 _چه زنی داری‌ رفیق چرا زودتر رو نکرده بودیش!!؟ -تو عقبشو بگا من جلو رو! آهِ غلیظ و پراز شهوتی کشیدم! یکیشوپشتم قرار گرفت و اون یکی جلوم! کلاهک کلفتاشون رو روی سوراخم تنظیم کرد و همزمان داخلم ضربه زدن که جیغ پراز دردی کشیدم! برخورد همزمان بدنشون بهم حس لذت و درد میداد و از شهوتِ زیاد جیغ میزدم! -آه درد داره سامیار! سامیار پوزخندی زد،گازی از سینه ام گرفت و رو به سینا که از پشت داشت داخلم عقب جلو میکرد لب زد: -تا ته فرو کن توش؛ همه عضوت بره داخلش که جر بخوره زنِ ج‌نده ام! حشری لبم رو گاز ریزی گرفتم که لب زد: -جوووون؛چه تنگی ج‌نده؛ سینا بیا از یه سوراخ دوتامون بکنیم! با ترس نگاهش کردم،که سینا از پشتم بیرون کشید و همزمان با لب گرفتن از سامیار لب زد: -جوون؛جررش میدیم! https://t.me/+bY3QrooOdaU0YTY5 https://t.me/+bY3QrooOdaU0YTY5 زنه وسط سکس دونفره میگه کاش دونفر جرم میدادن😐😐شوهره هم برا تولدش یه مرد دیگه آورده باهم بکننش😂😱😱
إظهار الكل...
ߊ‌ࡄܝ࡙ߺر⛓ܤࡐࡅࡑ

اسیر هَوسی مَردانه شده ام!👅 پارت گذاری روزانه♥ بـہ قـلـم مها💫 کپـی ممنوع حتی با ذکر نام نویسنده🚫 ایدی جهت سفارش تبلیغات: ⛔ورود افراد زیر 18 سال اصلااا توصیه نمیشه⛔

#تریسام 🔞🍼 #Part1 با دیدن ک.ص سفید و صورتی زنم نفسام سنگین شد. بدن بی نقص و سک.سیش آماده بود تا یه سک.س فوق العاده رو باهم داشته باشیم. قری به کمرش داد وه باعث شد اون ک.ص محشرش از دیدم قایم بشه. با خشونت پاهاشو گرفتم و از هم بازش کردم اهی کشید که منو جری تر میکرد لای ک.ص تپل سفیدش رو باز کردم و با دیدن چ.وچول صورتی رنگش دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم یه بند انگشتم رو توی سوراخش فرستادم که با ناز گفت: -آههه احسان جونم ، آروم تر خیلی تنگه آیییی با صدای فوق حشریش بند دیگه‌ی انگشتم رو توی ک.صش فشردم جیغ نیمه بلندی کشید و مچ دستمو محکم گرفت -آییی احسان یکم بخورش برام ، خشک خشک درد داره بخداا ک.یر کلفتمو در اوردم و ...🔞💦 https://t.me/+JbdzueRP7Z44YzQ8 https://t.me/+JbdzueRP7Z44YzQ8 https://t.me/+JbdzueRP7Z44YzQ8 https://t.me/+JbdzueRP7Z44YzQ8 https://t.me/+JbdzueRP7Z44YzQ8 https://t.me/+JbdzueRP7Z44YzQ8 https://t.me/+JbdzueRP7Z44YzQ8 https://t.me/+JbdzueRP7Z44YzQ8 https://t.me/+JbdzueRP7Z44YzQ8 https://t.me/+JbdzueRP7Z44YzQ8 https://t.me/+JbdzueRP7Z44YzQ8 https://t.me/+JbdzueRP7Z44YzQ8 https://t.me/+JbdzueRP7Z44YzQ8 https://t.me/+JbdzueRP7Z44YzQ8 داره با زنش سک.س میکنه و کـ.صشو میخوره که متوجه میشن خدمتکارشونم داره دیدشون میزنه اونو خفت میکنن و دوتایی ک.ص صورتی خدمتکارشونو پر میکنن🙈🔞💦
إظهار الكل...

جنگـلـ🌴ـبان هـات🔞 #پارت_22_واقعی🔞💯🔥 آلت گنده اش رو توی دست گرفتم و انگشت هام رو روش کشیدم. از بس گنده بود توی دستم جا نمی شد. زبونم رو در اوردم و خیره تو چشم هاش کشیدم روی آلتش... اهی کشید و دستش روی سرم نشست و تا ته فروش کرد توی حلقم که یه لحظه نفسم بند اومد. از بس گنده بود توی دهنم جا نمی شد و به خا بر خورد کلاهک گنده اش ته حلقم نزدیک بود عق بزنم. شروع کرد به عقب جلو کردن خودش توی دهنم. دست هام رو روی پاهاش گذاشتم که چنگی به موهام زد و توی دهنم محکم شروع کرد به تلمبه زدن. داشتم نفس کم می کردم و با هر بار بر خورد کلاهک گنده اش ته حلقم بیشتر عقم می گرفت. التش همین طور توی دهنم برد و بزرگ تر می شد که یهو با خالی شدن مایه داغی توی دهنم طاقت نیاوردم و عق ناجوری زدم و آبش رو بالا اوردم. - اه...چرا تو دهنم خالی کردی. اهمیتژ نداد و هولم داد روی تخت و پاهام کشید سمت خودش و بعدم با یه حرکت التش رو فرو کرد توم‌. - آه... یواش... شروع کرد یه تلمبه زدن تو بهشتم که اه های پر لذتم توی نفس های مردونه اش قاطی شد. - اه...آه...محکم تر... پشت دستم رو گذاشتم روی دهنم و محکم از زور شهوت گازش گرفتم. - اومم....جرش بده...همه اش مال خودته. ضرباتش خشن و طولانی شد که .....💯🔞💦❌❌🔞🔞❌❌🔞🔞❌❌🔞🔞 https://t.me/+PYW3y7Z1UVdmNWE0 https://t.me/+PYW3y7Z1UVdmNWE0 https://t.me/+PYW3y7Z1UVdmNWE0 https://t.me/+PYW3y7Z1UVdmNWE0 https://t.me/+PYW3y7Z1UVdmNWE0 https://t.me/+PYW3y7Z1UVdmNWE0 https://t.me/+PYW3y7Z1UVdmNWE0 https://t.me/+PYW3y7Z1UVdmNWE0 گابریل اسمیت... جنگلبان 35 ساله و به شدت هات و سکسی... توی جنگل چشمش به دختری میفته که با گروهش اومده بودن تحقیق و با دیدن هیکل سکسی و شکلاتیش... توی یه حرکت اونو میدزده و واسه اینکه کنار خودش توی جنگل نگهش داره و مدام ازش سکس میخواد و...بی خبر از اینکه دنیز، دختر ایرانی ساکن استرالیا،عاشق این جنگلبان هات شده ولی....🔥💯❌🔞 #فول‌هات‌سکسی‌‌ک‌ص‌خیس‌کنجنبه‌نداری‌نیاا💦🔥 #محدودیت‌سنییی‌رعایت‌بشه‌باپارت‌اولش‌‌آبت‌میاد👅💦
إظهار الكل...
#داستان_لزبین سلام دوستان من هانیه‌‌ام۱۸سالمه میخوام خاطره‌ی س. ک س با دختر عمه رو تعریف کنم واستون من یک دختر عمه دارم به اسم مهسا ک 10 سال از خودم بزرگتره و توخانواده خوشگلترینه واقعاااا،اندامش خیلی سکسیه وممه‌‌های بزرگی داره منو مهسا خیلی باهم رفیق بودیم و شوخی میکردیم یه جورایی جعبه سیاه همدیگه بودیم ی شب خونه عمم دعوت بودیم برای شام،موقع خدافظی دختر عمم گفت تو شب بمون میخوای بری خونه چیکار،عمم هم گفت راس میگه فردا ک جمعه‌س شب بمون،خلاصه بابام اجازه داد گفت اشکال نداره بمون… منو مهسا رفتیم تو اتاق کنار هم دراز کشیدیم حرف میزدیم و غیبت می کردیم،بعدش مهسا لباس عوض کرد من چون لباس راحتی نداشتم با لباس بیرون دراز کشیدم که دخترعمم گفت در اتاقو قفل میکنم لباساتو در بیار منم گفتم اوکیه پس یک شلوارک بهم داد یک تیشرت آخر شب بود من گرمم شده بود تیشرتو در آوردم با بیکینی خوابیدم یهو دختر عمم گفت جووون میخوای بدی… گفتم به کی حتما به تو خخخ گفت والا بدمم نمیاد ماشالله تو انقدر سفیدی که ادم هوس میکنه ،من خندیدم چیزی نگفتم دیهگ کم‌کم داشت چشام میرفت خوابم برد،من یهو از خواب بیدار شدم دیدم مهسا داره پورن لزبین رو میبینه،هول شد سریع قطع کرد منم گفتم اوووووو داشتی چی نگاه میکردی گفت هیچی بابا بگیر بخواب. خلاصه یکم اذیتش کردم و خوابیدم… تو خواب حس کردم یکی داره خودشو بهم میمالونه،راستش منم از لز بدم نمیومد چون با دوستم خیلی راجب اینا حرف زدیم و لب گرفتیم از هم. خلاصه مهسا کم‌کم دستش داشت میرفت سمت ممه‌هام منم داشتم حال میکردم هی تکون میخوردم فهمید بیدارم،با صدای شهوتی و آروم گفت هانیه بیداری منم سر تکون دادم برگشتم سمتش سریع اومد روم شروع کرد خوردن لبام… وااای خیلی دوس داشتم خوب میخورد،ممه‌هامو لیس میزد و گاز میگرفت انقدر وحشی شده بود ک تحمل نکرد سریع رفت سمت ک. صم شلوارک و شورتمو باهم در اورد پاهامو داد بالا با دستمال مرطوب ک..صمو و کونمو تمیز کرد شروع کرد خوردن ک..صم منم تو اسمونا بودم و ناله های ریزی میکردم کم‌کم رفت سمت سوراخ کونم انگشتشو میکرد توش و ک..صمو میخورد. هی میگفت چه کو*سی داری کوچولو خودم پردتو میزنم منم هورنی بودم گفتم..... ادامه این داستان واقعی لزبین و سکسی رو توی کانال زیر بخونید👇🔞💦🏳‍🌈 https://t.me/+1iyu-y2llKxmNWE0 https://t.me/+1iyu-y2llKxmNWE0
إظهار الكل...
1
#داستان_لزبین سلام دوستان من هانیه‌‌ام۱۸سالمه میخوام خاطره‌ی سکس با دختر عمه رو تعریف کنم واستون من یک دختر عمه دارم به اسم مهسا ک 10 سال از خودم بزرگتره و توخانواده خوشگلترینه واقعاااا،اندامش خیلی سکسیه وممه‌‌های بزرگی داره منو مهسا خیلی باهم رفیق بودیم و شوخی میکردیم یه جورایی جعبه سیاه همدیگه بودیم ی شب خونه عمم دعوت بودیم برای شام،موقع خدافظی دختر عمم گفت تو شب بمون میخوای بری خونه چیکار،عمم هم گفت راس میگه فردا ک جمعه‌س شب بمون،خلاصه بابام اجازه داد گفت اشکال نداره بمون… منو مهسا رفتیم تو اتاق کنار هم دراز کشیدیم حرف میزدیم و غیبت می کردیم،بعدش مهسا لباس عوض کرد من چون لباس راحتی نداشتم با لباس بیرون دراز کشیدم که دخترعمم گفت در اتاقو قفل میکنم لباساتو در بیار منم گفتم اوکیه پس یک شلوارک بهم داد یک تیشرت آخر شب بود من گرمم شده بود تیشرتو در آوردم با بیکینی خوابیدم یهو دختر عمم گفت جووون میخوای بدی… گفتم به کی حتما به تو خخخ گفت والا بدمم نمیاد ماشالله تو انقدر سفیدی که ادم هوس میکنه ،من خندیدم چیزی نگفتم دیهگ کم‌کم داشت چشام میرفت خوابم برد،من یهو از خواب بیدار شدم دیدم مهسا داره پورن لزبین رو میبینه،هول شد سریع قطع کرد منم گفتم اوووووو داشتی چی نگاه میکردی گفت هیچی بابا بگیر بخواب. خلاصه یکم اذیتش کردم و خوابیدم… تو خواب حس کردم یکی داره خودشو بهم میمالونه،راستش منم از لز بدم نمیومد چون با دوستم خیلی راجب اینا حرف زدیم و لب گرفتیم از هم. خلاصه مهسا کم‌کم دستش داشت میرفت سمت ممه‌هام منم داشتم حال میکردم هی تکون میخوردم فهمید بیدارم،با صدای شهوتی و آروم گفت هانیه بیداری منم سر تکون دادم برگشتم سمتش سریع اومد روم شروع کرد خوردن لبام… وااای خیلی دوس داشتم خوب میخورد،ممه‌هامو لیس میزد و گاز میگرفت انقدر وحشی شده بود ک تحمل نکرد سریع رفت سمت کصم شلوارک و شورتمو باهم در اورد پاهامو داد بالا با دستمال مرطوب ک..صمو و کونمو تمیز کرد شروع کرد خوردن ک..صم منم تو اسمونا بودم و ناله های ریزی میکردم کم‌کم رفت سمت سوراخ کونم انگشتشو میکرد توش و ک..صمو میخورد. هی میگفت چه کوسی داری کوچولو خودم پردتو میزنم منم هورنی بودم گفتم..... ادامه این داستان واقعی لزبین و سکسی رو توی کانال زیر بخونید👇🔞💦🏳‍🌈 https://t.me/+1iyu-y2llKxmNWE0 https://t.me/+1iyu-y2llKxmNWE0
إظهار الكل...