کوکیِ کاراملی

iced cherry tea

مامانم با هر اخلاقی که داره اصلا تو یه لول دیگست. جدی خیلی خوشحالم که دارمش.

قطعا اگه میوه‌های تابستونی نبودن، تابستون ذره‌ای هم قابل تحمل نبود.

امروز مامانم یه اتفاقی از ماضی و برام تعریف کرد و شفاف شدن پوستم و با دل و جون حس کردم. قضیه از این قراره که من حدود شش هفت سال پیش وقتی راهنمایی بودم معاون مدرسمون داداشم و به عنوان دوست پسرم در نظر گرفت و زنگ زد به مامانم که بیا مدرسه کارت دارم و از این حرف‌ها. وقتی مامانم میره معاون شروع می‌کنه مشخصات داداشم و گفتن و مامانم میگه خانم فلانی اول از همه این قضیه رو بگم که این شخصی که شما میگین پسر خود من هستش یعنی داداش مبیناست، دومین مورد اگه دوست پسری هم داشته باشه اقتضای سنش هست و اما مهم‌ترین نکته شما معاون مدرسه هستین نه کوچه و خیابون که به شما ربطی داشته باشه دختر من با کی داره می‌گرده. آخ که چقدر دلم میخواست اون لحظه قیافه زنک و ببینم🤡.

خونواده ایرانی: تا وقتی فرهنگیان و کارمندی هست چرا نوروساینس🤡 نمی‌دونم چرا خونواده ایرانی یک درصد هم موافق ریسک کردن توی زندگی نیستن.عزیزدلم یا میرسم صد یاصفر. ولم کن بذار آرزوی خودم و زندگی کنم.

🌦

منم همینطور شادی. منم همینطور.

منم همینطور شادی. منم همینطور

یکی از بزرگ‌ترین اشتباهات من توی این چند ماه اخیر نداشتن برنامه، یا داشتن و عمل نکردن بهش بوده. نه درست و حسابی به کارام رسیدم، نه معلومه دارم تو زندگیم چی‌کار می‌کنم.

یه فریم از شهر ما این میشه که پشت چراغ قرمز داری بستنی میخوری یهو میبینی ماشین کناری دوستته که داره با یه لبخند نگات میکنه⁦:)⁩