آقای طه

نیمه شبی درازم و فردا نمیشوم...

همکاری با گروه #زیتون خیلی طعم خوبی میده .‌. #اگر_چه_عرض_هنر_پیش_یار_بی_ادبیست

یادش بخیر میگفتن غذا بخور بزرگ شی قدت بلند شه به دستگیره برسی .. شما هم همینطور‌‌ ‌‌..؟

کودکی های من چقدر آسان قد کشید و به دستگیره رسید , طه محتشم #یک_قاب_ساده #اگر_چه_عرض_هنر_پیش_یار_بی_ادبیست

به عالم خیال من خوش اومدین ..🌹

امشب این شعرمو بخونیم ..

☕️ شعر نوش کودکی هایم از دل هر عکس بین خانه دوباره پرسه زدند توی کوچه درست روزی که تیم ما را چهار بر سه زدند شوت آخر هنوز یادم هست .. سوت پایان اذان مسجد بود مومنان دسته دسته می رفتد و سپس با قنوت اجباری پشت در های بسته می‌رفتند حمد آخر هنوز یادم هست .. مدرسه با صدای خش دارش صبح های مرا لگد میزد زنگ آخر معلم انشا شعر های مرا فقط میزد زنگ آخر هنوز یادم هست .. کودکی های من بزرگ شدند وسط بازی و هیاهویش زندگی از منم چه غولی ساخت زندگی با چراغ جادویش سِحر آخر هنوز یادم هست .. نقطه ی عطف داستان اما یک زنی از تبار باران شد آمدی و بهار آوردی آمدی و چقدر گیلان شد عید آخر هنوز یادم هست .. عالم دخترانه ات قرمز خنده های شبانه ات قرمز گیسوی ساحرانه ات قرمز دست های زنانه ات قرمز رنگ آخر هنوز یادم هست .. تو چه کردی؟ مرا به من دادی چشم هایت مرا به دام انداخت و سپس رفتنت چه ناموزون رعشه در جان شعر هام انداخت شعر آخر هنوز یادم هست .. موی تو _آن شب رطب مانند_ طالعم را چقدر یلدا کرد موی تو شام قبل مردن بود دار من را خودش مهیا کرد شام آخر هنوز یادم هست .. مرگ خود را به خانه اوردم مرگ خود را که این حوالی بود زندگی را به دست خود کشتم زندگی را که از تو خالی بود مرگ آخر هنوز یادم هست .. یک زمستان به جان من افتاد برف آخر هنوز یادم هست واژه واژه چقدر یخ کردم حرف آخر هنوز یادم هست .. حرف آخر هنوز یادت هست ..؟😔 ▪️ با خودم فکر میکنم حالا من کجا و جهان عشق کجا من همان کودکم، زمین خوردم من کجا آسمان عشق کجا زخم آخر هنوز یادم هست .. , طه محشتم #مدرن #روایت #چارپاره #اگر_چه_عرض_هنر_پیش_یار_بی_ادبیست

سلیقه داشته آری سلیقه داشته خدا تخلص خود را علی گذاشته .‌.. , حمید رضا برقعی

☕️شعر نوش کودکی هایم از دل هر عکس بین خانه دوباره پرسه زدند توی کوچه درست روزی که تیم ما را چهار بر سه زدند شوت آخر هنوز یادم هست .. سوت پایان اذان مسجد بود مومنان دسته دسته می رفتد و سپس با قنوت اجباری پشت در های بسته می‌رفتند حمد آخر هنوز یادم هست .. مدرسه با صدای خش دارش صبح های مرا لگد میزد زنگ آخر معلم انشا شعر های مرا فقط میزد زنگ آخر هنوز یادم هست .. کودکی های من بزرگ شدند وسط بازی و هیاهویش زندگی از منم چه غولی ساخت زندگی با چراغ جادویش سِحر آخر هنوز یادم هست .. نقطه ی عطف داستان اما یک زنی از تبار باران شد آمدی و بهار آوردی آمدی و چقدر گیلان شد عید آخر هنوز یادم هست .. عالم دخترانه ات قرمز خنده های شبانه ات قرمز گیسوی ساحرانه ات قرمز دست های زنانه ات قرمز رنگ آخر هنوز یادم هست .. تو چه کردی؟ مرا به من دادی چشم هایت مرا به دام انداخت و سپس رفتنت چه ناموزون رعشه در جان شعر هام انداخت شعر آخر هنوز یادم هست .. موی تو _آن شب رطب مانند_ طالعم را چقدر یلدا کرد موی تو شام قبل مردن بود دار من را خودش مهیا کرد شام آخر هنوز یادم هست .. مرگ خود را به خانه اوردم مرگ خود را که این حوالی بود زندگی را به دست خود کشتم زندگی را که از تو خالی بود مرگ آخر هنوز یادم هست .. یک زمستان به جان من افتاد برف آخر هنوز یادم هست واژه واژه چقدر یخ کردم حرف آخر هنوز یادم هست .. حرف آخر هنوز یادت هست ..؟😔 ▪️ با خودم فکر میکنم حالا من کجا و جهان عشق کجا من همان کودکم، زمین خوردم من کجا آسمان عشق کجا زخم آخر هنوز یادم هست .. , طه محشتم #مدرن #روایت #چارپاره #اگر_چه_عرض_هنر_پیش_یار_بی_ادبیست

و‌ مرگ های زیادی مرا بغل کردند ..