cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

「سـک𝐇🔞𝐓ـس」

با عشوه و لوندی کلفتتو از تو شورتت در بیاره هی باهاش بازی کنه تا سیخه سیخ بشه🍑💦 رمان س*ک*س داغ و تیغ زن

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
8 011
المشتركون
-4524 ساعات
-1057 أيام
-2 23230 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

شروع رمان سک×سی تشنه هوس...🔞💦 https://t.me/+Dqt_EFzpzlJhMDQ0 https://t.me/+Dqt_EFzpzlJhMDQ0 سک×س هات با دوست بابا🍑🚫
إظهار الكل...
-آهههه ک×صم مال توئه امیر جونم ، تند تند تلمبه بزن آبمو بیار آیییی رونای درشتمو توی دستش فشرد و با نفس نفس زدن به تلمبه زدن های عمیقش ادامه داد شوهرم هیچوقت اینجوری خشن منو نمیکرد و من عاشق سک×س خشن بودم ک×صم با ک×یر نازک اما درازش پر بود که ناگهان در کلینیک باز شد و شوهرم...😱😱🔞 https://t.me/+OB_owhCcEpcyY2Q5 https://t.me/+OB_owhCcEpcyY2Q5
إظهار الكل...
_بس..بسه توروخدا مهام پوزخندی میزنه و دوباره گارد میگیره و ضربه هاشو شدید تر میکنه💦 _باید تحمل کنی هرزه کوچولو امشب این ک....صتو من جر میدم https://t.me/+4O0sDeD-aG43OTQ8 https://t.me/+4O0sDeD-aG43OTQ8 دختررو دزدیده و بکارتشو به زور میگیره و ....😈💦💦
إظهار الكل...
با‌دستش چاک ک×.صم از هم فاصله داد تا ویبراتور درست لای چاک ک×.صم روی چو*چولم گذاشت با لرزش چو*چولم جوری که انگار برق بهم وصل شده بدنم لرزش بدی کرد _ ددی اخخخخ.... _این مرحله اولش ببینم چیکار میکنی خانوم کوچولو.... https://t.me/+J-dNihsFQQRlZGQ0 https://t.me/+J-dNihsFQQRlZGQ0
إظهار الكل...
00:02
Video unavailable
: چقدر سینه هات از زنم بزرگ تره اووف امشب قراره ک×یرم بره لا سینه هات ؛دست به من نزن شاهرخ زنت داره نگاه میکنه اخ دستتو‌بردار آهه https://t.me/+RBtokcJspn1hYmI0 https://t.me/+RBtokcJspn1hYmI0
إظهار الكل...
Ef3OBHgWAAAmCoK.mp40.45 KB
رمان سکس داغ #پارت۸۴ آقا جون با صدای رسایی گفت : _هم پسر ماله خودمونه هم دختر ماله خودمونه‌‌.. حرفا هم که زده شده دیگه صحبتی نمیمونه .. تاریخ مشخص کنیم مراسمشونو برگذار کنیم .‌ دلم میخواست این مرتیکه پیر خرفتو خفه کنم .‌ عجب الدنگیه اخههههه.. کاش میشد ک.ونش بزارم که شک نکنید بعدا میزارم .. حتی حاضر نیست ازم سوال بپرسه که هنوز موافقم یا مخالف.. اصن نمیگه این دوتا گاو بدبخت برن یه زری با هم بزنن ببینن نظرشون چیه .. از ماتحت به صدا اومدم و با لبخندی تصنعی گفتم : _البته قبل از صحبت کردن راجب این حرفا من و آقا شاهین بریم صحبتامونو کنیم ببینیم تفاهم داریم یا نه .. شاید اصن میتونستم به بهانه تفاهم نداشتن همه چیزو بهم بزنم بعدش و قبل از اعلام این قضیه سینارو فراری بدم یه سمتی .. خیلی عصبی بودم و مدام مشتمو فشار میدادم .. آقا جون که توقع داشت بله چشم قربان گوی بی سوال باشیم ،رنگ عوض کرد و از عصبانیت قرمز شد .. اومد حرف بزنه که عمو که میدونست آقا جون چقدر عصبانیه سریع گفت : آقا معلم تقلبم  و گرفت شلوار و شورتم و پایین کشید‌و با انگشت چاک باسنم  کشید -فردا با مادرت میای مدرسه از امتحاناتم محرومی   ک^یر کلفت و‌ قطورش و لای ک^صم گذاشت و با شهوت گفت:-ولی اگه اجازه بدی صورتیت و بخورم به مادرت چیزی‌نمیگم‌ -اههه...آقا معلم...هر وقت شما واسم میخورید میدم خونه از تپلم آب چکه‌میکنه -اووف...به خودت دست‌نمیزنیا بیا خودم یکاری‌میکنم ارضا شی،دوست داری زبونم و بکنم تو ک^ص خوشگلت؟ https://t.me/+n2KPB_Hw5RY3ZmY0 معلم ۳۸ ساله و هاتی که دانش آموزش و موقع تقلب میگیره و اونو توی کلاس💦
إظهار الكل...
#پارت_۴۰ 🎗✨   تیغ زن ✨🎗 واکنش هاش نسبت به شنیدن اسم "بنفشه" به من اثبات میکرد هنوزم یه جورایی تو فکرشه.....ولو مقطعیه! دستمو جلو صورتش تکون دادم و گفتم: -حامی....!؟ حامی..... پلک زد....جوری که انگار همین پلک زدن از فکر بیرونش آورده باشه و بعد گفت: -جانم.....!؟ لبخندی ملیح که حاصل جانم گفتن حامی بود  زدم و گفتم: -چیه رفتی تو فکر.....!؟ انکارش کرد.اما حتی انکار کردنش هم برای من نشونه ی خوبی بود.کتاب کمک درسی رو کشید جلو و گفت: -دیگه نمیخوام بهش فکر کنم‌..... اگه بگم تو اون لحظه دنیا برام گلستان شد دروغ نگفتم.....این خبر خوبی بود.اینکه مرد موردعلاقه ی من داشت کم کم و نرم نرمک دل میکند از بنفشه و به سمت من کشیده میشد..... مشغول توضیح درس شد اما من همچنان محو تماشاش بودم درحالی که انگشتم زیر دندونام بود و چشمام پی باز و بسته شدن لبهای خوشگلش....... بعد از یه توضیح مفصل با خستگی ودرحالی که بشدت حالم از اون  فیزیک مسخره ی لعنتی بهم میخورد،کش و قوسی به بدنم دادم و گفتم: -وای پسرعمو کافی نیست.....؟؟ من که هم جسمم خسته شده هم مغزم....مغز منم مدل خاصی داره خندید و گفت: -مدلش چجوریه دقیقا  ؟؟؟ با ناز و ادا گفتم: -اینجوریه که اگه احساس خستگی بهش دست بده دیگه هیچی توش نمیده! تو گلو و آهسته خندید و بعد با کنار گذاشتن خودکار توی دستش و کنار زدن یه عالمه برگه گفت: -باشه....حالا که مغز جنابعالی گنجایش نداره پس درس تعطیل..... یه نفس راحت کشیدمو گفتم: -آااااخیش....عجب خبر خوبی....من جمع کنم اینارو.... داشتم با صبر و حوصله و ناز کتابا و جمع میکردم که بی هوا و بی مقدمه پرسید: -با نامزدت به کجاها رسیدی؟؟؟ تا این رو گفت مظلوم و غمگین سرمو پایین انداختم ....آه آرومی کشیدم‌که قفسه ی سینه ام باهاش بالا و پایین شد و بعد گفتم: -همچی بهم خورد..... باورش براش سخت بود.اونقدر که برای خودم نبود.....متعجب گفت: -بهم خورد؟؟؟ -بله خوشبختانه! -چرا خوشبختانه!؟ -برای اینکه ادامه زندگی با پدرام  واقعا واسه من سخت بود حامی.....اون از هیچ لحاظی منو درک نمیکرد.....گیر دادنهاش واقعا اذیتم میکرد...شکاک بودنش....رفتارهای عصبیش.... بغض کردم...دستمو گذاشتم رو سینه امو وگفتم: -آخه مگه من باعث ورشکستگیش شده بودم!؟؟؟ هان؟؟ من میگفتم مثل دو قطبی ها  یه روز خوب و دوروز بد باشه.... اشک تو چشمهام جمع شد و بعد با پلک زدنی مثل چیکه آب افتاد پایین‌‌‌‌‌......یه دستمال از جیبش درآورد و داد دستمو بعد پرسید: -خیلی دوستش داری!؟؟ اه! لعنت به این سوالت!دستمالو ازش گرفتم و در حالی که خیلی آروم گوشه چشمام فشارش میدادم گفتم: -داشتم ولی دیگه نه‌.....الان هیچ حسی بهش ندارم....میدونی چیه حامی...بعضی وقتها ما از آدمایی ضربه میخوریم که فکرشم نمیکردیم ...‌.اما خب زندگی همین.....همین اومدن و رفتنها.....بعضی لیاقتمون رو ندارن و میرن دنبال لیاقتهای خودشون‌..... متفکر سری تکون داد و گفت: -آره درست میگی!!!ولی دیگه فاز غم بس.....ببینم...پایه ای بریم دور دور!؟؟ لبخندی عریض زدمو گفتم: -خسته نیستی.....!؟؟؟ بلند شد و گفت: -فکر نکنم.....من که خسته نیستم...تو هستی !؟؟ بلند شدمو با برداشتن کیفم مثل خودش پر انرژی و شاداب گفتم: -نه....منم نیستم.... باهمدیگه از دفترش زدیم بیرون‌‌‌‌‌‌...هیچوقت تو زندگیم به این خوشحالی نبودم‌‌.آخه کنار حامی بودن یه لذت خاص داشت.....کنار آدم خوشتیپ و خوش چهره و شیکی که از همه لحاظ با کلاس....چه رفتار و چه طرز فکر...... سوار ماشینش  که شدیم بعد کلی بگو بخند تصمیم گرفتیم شام رو توی یه رستوران بخوریم....برای من که بهتر از این نمیشد....! تو راه یه آهنگ از محسن یگانه گذاشت و بعد کفت: -فکر نکنم دفتر جایی مناسبی واسه توضیح درس باشه....میخوای از این به بعد من روزای تعطیلم باهات کار کنم....!؟ مثلا تو بیای خونه ما..... پریدم وسط حرفش و گفتم: -یا مثلا تو بیای خونه ما.... نگاهم کرد...نگاهش خاص بود و بعد گفت: -باشه....من میام..... اطلاعیه vip✅ سلام بچه ها رمان کامل 😍 تیغ زن 😍 رو توی کانال vip  با 800 پارت میتونید بخونید برای خرید با قیمت 30 تومن به ایدی زیر پیام بدید: @Mona_rd1
إظهار الكل...
شروع رمان سک×سی تشنه هوس...🔞💦 https://t.me/+Dqt_EFzpzlJhMDQ0 https://t.me/+Dqt_EFzpzlJhMDQ0 سک×س هات با دوست بابا🍑🚫
إظهار الكل...
_بس..بسه توروخدا مهام پوزخندی میزنه و دوباره گارد میگیره و ضربه هاشو شدید تر میکنه💦 _باید تحمل کنی هرزه کوچولو امشب این ک....صتو من جر میدم https://t.me/+4O0sDeD-aG43OTQ8 https://t.me/+4O0sDeD-aG43OTQ8 دختررو دزدیده و بکارتشو به زور میگیره و ....😈💦💦
إظهار الكل...
-آهههه ک×صم مال توئه امیر جونم ، تند تند تلمبه بزن آبمو بیار آیییی رونای درشتمو توی دستش فشرد و با نفس نفس زدن به تلمبه زدن های عمیقش ادامه داد شوهرم هیچوقت اینجوری خشن منو نمیکرد و من عاشق سک×س خشن بودم ک×صم با ک×یر نازک اما درازش پر بود که ناگهان در کلینیک باز شد و شوهرم...😱😱🔞 https://t.me/+OB_owhCcEpcyY2Q5 https://t.me/+OB_owhCcEpcyY2Q5
إظهار الكل...