《•°~`haniye.m `~°•》
آیدی ادمین جهت خرید @Pnovelt پیج اینستا نویسنده https://instagram.com/haniye.m_fantacy.novel زمان پارت گذاری فقط شنبه ها
إظهار المزيد521
المشتركون
لا توجد بيانات24 ساعات
-107 أيام
-2830 أيام
- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
معدل نمو المشترك
جاري تحميل البيانات...
ادامهی رمان در کانال زیر 👇
https://t.me/+T5_RfYRtHIo2ODk0
Novel جنگجویان لوکسیریا
جهت ارتباط با مترجم 👇 @Pnovelt کانال عیارسنج 👇
https://t.me/+DY9NDD_NcWU1Njhkعاشقانه تخیلی بیگانگان
14300
بالاخره کاری که می خواستیم به پایان رسید بعد از بحث های طولانی تونستیم کانال و اقدام کنیم ممنون میشم جوین بدین چون دیگه فعالیتی تو این کانال انجام نمیشه.😘
10000
#پارت34
#روح_گمشده
فصل2
هوشیار بودم اما کلافه و بی قراری گرگم را احساس می کردم و این همان چیزی بود که همانند میخ بر مغزم اصابت کرده و تیر می کشید.
به یک باره با حس تنگی نفس از آب خارج شده و به ریه هایم اجازه دادم تا خود را از اکسیژن پر کنند.
موهایم چشمم را اذیت می کردند و کم کم باید فکری به حالشان می کردم، نفس عمیق و بلند دیگری کشیدم و آن ها را با دست کنار زدم.
با حس بوی خون خودم با اکراه چشمم را به زخمم دوختم که دیگر چیزی جزء ردی کوچک از آن باقی نمانده بود.
ترمیم سریع گرگ ها را نمی توانستم دست کم بگیرم و از میزان کالری که مصرف کرده بودم حال می توانستم یک فیل را به راحتی در شکمم جای دهم.
از آب خارج شدم و سمت کوله حرکت کرده و شلواری به تن کردم و سمت اردوگاه موقتی که شورا تشکیل داده بود حرکت کردم.
به شدت گرسنه بودم و از بوی چیزی که احساس می کردم می دانستم آشپزهای قبیله کار خود را شروع کردند و به زودی تمام افراد حاضر دور یک دیگر جمع خواهند شد.
با حس بوی خواهرم آن هم دوباره و دوباره لب هایم را به هم فشار دادم و چشمان مشکی رنگم همانند خورشید شروع به درخشیدن کرد.
هنوز عصبی و بد خلق بودم و نمی دانستم این دختر از جان من چه می خواهد.
با صدای قدم هایش سرعتم را کمی آرام کردم با این که می دانستم نیازی به این ندارد زیرا که هنوز در حالت گرگ خود بود اما به خاطر خودم و کنترلی که می خواستم داشته باشم سعی بر این داشتم تا ضربان قلبم را آرام کنم و تا حدودی موفق هم بودم.
10500
شرمنده دوستان بنا بر مسافرت بنده به سیستم دسترسی نداشتم و تازه امروز رسیدم در حالی که چند روز قبل باید خونه می بودم از فردا پارت گذاری شروع میشه و به احتمال زیاد با پوپک جان اقدام کانال کنیم پس قبل اطلاعیه ممنون میشم تو کانال جوین بدین تا ما رو گم نکید.😊
https://t.me/+T5_RfYRtHIo2ODk0
Novel جنگجویان لوکسیریا
جهت ارتباط با مترجم 👇 @Pnovelt کانال عیارسنج 👇
https://t.me/+DY9NDD_NcWU1Njhkعاشقانه تخیلی بیگانگان
10100
سلام دوستان از روز شنبه پارت گذاری منظم خواهد بود ممنون از صبوریتون😘
🥰 1😢 1
8700
#پارت33
#روح_گمشده
فصل2
با حس تنگی نفس بالا رفته و ریه های خالی ام را پر از اکسیژن کردم.
عضلاتم تیر می کشید و سرم به شدت نبض می زد.
من با گرگم مشکل داشتم و حال با مهار کردنش خود داشتم تاوانش را می دادم.
این گرگ لعنتی خواستار جفت حقیقی خود بود و با هر لحظه نبودن آن وحشی تر شده و تنها یک چیز را خواستار بود آن هم نابودی و مرگ.
دوباره با حس مدولاین خرخر کردم و گرگم را نزدیک به سطح احساس کردم.
او از دخترش عصبانی بود بله به شدت عصبانی زیرا که با آن کامرون احمق مچش را هنگام جفت گیری گرفته بود و حال هر دو او را احمق فرض کرده و بین افراد و از طرفی الفاهای دیگر تحقیرش کرده بودند.
با این فکر دندان هایم بیرون زده و چنگال هایم بیرون زدند.
لعنتی داشتم کنترل کمی را هم که داشتم از دست می دادم.
این بار حتی آب سرد هم نمی توانست مرا از دریدن خواهرم متوقف کند.
قبل از این که تبدیل شوم نعرهای کشیده و با صدای خش دار و دورهگه ای گفتم" برووووو."
و این بار غرشم همانند گرگم بود.
همه چیز را می توانستم چند برابر احساس کنم و این بد بود خیلی بد.
می دانستم اگر گرگم را رها کنم مدولاین را خواهد کشت و این آلفای لعنتی هیچ درکی از این که او هم خونش است نداشت.
با شکستن استخوانم درک همه جای بدم را در بر گرفت و از درد نعرهای سر دادم.
چشمانم تار می دید و تنها چیزی که روی او متمرکز بودم گردش خون مدولاین و صدای کوبش ضربان قلبش بود.
لعنتی گفته و با اندک توانی که در خود دیدم داخل آب فرو رفتم و با ضربهای محکم به خود و ایجاد زخم عمیق روی بازوام دوباره به حالت اول برگشته و دست پای انسانی خود را داشتم.
13500
#پارت32
#روح_گمشده
خرخری سر داده و دندان های تیزم را به نمایش گذاشتم و قبل از آن که خیز برداشته و آن چندش را تیکه پاره کنم،زوزهی گرگ الفایی را حس کردم و ثانیه ای بعد من و تمام گرگ ها شروع به زوزه کشیدن کردیم ثانیه ای بعد توانستم بوی ۱۲ آلفای نگهبان را بشنوم.
"بهتر است آرام باشید شاهزاده جکسون"
چشمانم را از کامرون برداشته و به یکی از آلفاها چشم دوختم.
"آلفا میسون" و تکان کوچکی به سرم دادم.
" ما برای جنگ به این مکان نیامدهایم موضوع مهمی وجود دارد که درخواست جمع شدن کل الفاهای سرزمینم را به این مکان دادهام حتی آلفا الکس که نگهبان درخت زندگی در دنیای انسان ها است هم به این جلسه تشریف آورده است و امیدوارم با گفتن چنین حرفی عمق چیزی که خواستار مطرح کردن آن هستم را درک کرده و تمرکز خود را به جلسهی پیش رو بدهید."
خرخری سر داده و برگشتم می توانستم بوی چرم را از کمی دور تر از خود احساس کنم بنابراین به آن سمت حرکت کرده و کوله پشتی که حاوی لباس بود را به دندان گرفته و سمت رودخانهای که بویش را احساس می کردم حرکت کردم.
گرگم به شدت بیتاب بود و دندان هایم چنان به دریدن درد می کرد که تنها آب سرد می توانست تنش در بدن را تا حدودی کم کند.
کمی بعد با حس بوی مدولاین گرگم غرشی سر داد به طوری که صدای دویدن های گرگ خواهرم متوقف شد.
دختر خوب،خرخر کرده و قدم های بلندی سر دادم و با رسیدن به رودخانه سریع کوله را رها کرده و با پرشی بلند در هوا تغییر شکل دادم و به شکل انسانی داخل آب سرد فرود آمدم.
11700
از فردا پارت گذاری رمان روح گمشده شروع خواهد شد. ❤️ ممنون از صبوریتون.
کسانی که خواستار خواندن رمان کتاب مرگ هستند دایرکت جهت خرید فایل پیام بدن.
6900
Repost from N/a
⚠️هشداااار⚠️ ⚠️هشداااار⚠️
⛔️این لیست از رمان هایتلگرامی محدودیـ🔞ـت سنی دارد ⛔️
اگر به خوندن رمانهایی با #صــ💦حنههای باز و
بدون سانسور علاقه دارید
لیست #آبـ💙ـے انواع و اقسامشو واستون
گلچین کرده🙈:
🤫 ⚠️بیصدا روی لینکا بزن⚠️🤫
•*⁀➷•*⁀➷•*⁀➷•*⁀➷•*⁀➷•*⁀➷•*⁀➷
↳⃟ꠦ꙰🖤⚘꯭ جاستین🌊
- زوریم شده تورو بدست میارم و بیخیال انتقامم میشم ولی باید #لذت اون بدنتو به من بدی که نتونم
🍷 https://t.me/+_nNsFZRdtnFmM2Zk 🍷
࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏
↳⃟ꠦ꙰💙⚘꯭ چالار🌊
- تو الان توی چنگ رئیس مافیایی و هرکاری کنی بازم #گروگان منی و هرچقدر با من لج کنی شبا بیشتر درد میکشی
🍷 https://t.me/+RrmGWmdVqDA3ZWY0 🍷
࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏
↳⃟ꠦ꙰🖤⚘꯭ آزاد🌊
- یا مثل آدم باهام راه میای یا همه ی مدارکی که از دزدیات دارمو تحویل #پلیس میدم
🍷 https://t.me/+MP542I1P-CZiYzQ0 🍷
࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏
↳⃟ꠦ꙰💙⚘꯭ ویهان🌊
- هر طور شده راه نجاتت رو پیدا می کنم، حتی اگه راهش تو جهنم دست خودِ #شیطان باشه
🍷 https://t.me/+Qcq-IkAGrIA3NTY0 🍷
࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏
↳⃟ꠦ꙰🖤⚘꯭ شهاب🌊
- چطور تونستی اونقدر واقعی نقش بازی کنی درست وقتی منو عاشق خودت کردی گفتی #شرطبندی بوده
🍷 https://t.me/+qdCJObCFfNAxNDY8 🍷
࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏
↳⃟ꠦ꙰💙⚘꯭ آراز🌊
- این موش فضول #عمارتم حتی شده به قیمت جونش باید ادب بشه
🍷 https://t.me/+Bpo6K9yTbe4zOGE0 🍷 ࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏
↳⃟ꠦ꙰🖤⚘꯭ آدین🌊
- من هر جور شده باید دل این دخترک به دست بیارم،درسته اسم #تجاوز رو پیشونیم افتاده اما من عاشقش شدم
🍷 https://t.me/roman_taghato 🍷
࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏
↳⃟ꠦ꙰💙⚘꯭ ایهان🌊
-بچهی من قرار نیس #تاوان چیزی رو پس بده خیال نکن میزارم نگهش داری، فردا میری برای سقط
🍷 https://t.me/+EXJikgDutw8wN2Nk 🍷
࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏
↳⃟ꠦ꙰🖤⚘꯭ ارشد🌊
- که من مثل داداشتم اره؟باوان به من نگاه کن من داداشت نیستم #شوهرتم خب اینو هی با خودت تکرار کن
🍷 https://t.me/+qqqYato6L_owMWM8 🍷
࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏
↳⃟ꠦ꙰💙⚘꯭ کوروش🌊
- شرطی نبند که نتونی اجراش کنی و غمت نباشه من،خیلی وقته به تو #باختم
🍷 https://t.me/+rK4jVbvScEUwMDFk 🍷
࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏
↳⃟ꠦ꙰🖤⚘꯭ وکسان🌊
- با دیدنش در بین #بردهها خریدمش و با یک آزمایش فهمیدم می تواند بچههایم را داشته باشد
🍷 https://t.me/+T5_RfYRtHIo2ODk0 🍷
࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏
↳⃟ꠦ꙰💙⚘꯭ جکسون🌊
- گرگم اون و می خواست اما منطقم خونآشام ها را دشمن خود اما وقتی با بچهای که در #شکمش کاشتم
🍷 https://t.me/+EHRbkGOfFMAzZjg0 🍷 ࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏
↳⃟ꠦ꙰🖤⚘꯭ گیلگمش🌊
- من تو رو هر جوری شده #بدستمیارم.حتی اگه به چشمت عوضی ترین موجود دنیا بنظر بیام
🍷 https://t.me/+QCL-nJopSsM3YmU0 🍷
࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏
↳⃟ꠦ꙰💙⚘꯭ ایمان🌊
- من برای بودن باهات هرکاری میکردم ، اما تو بهم #خیانت کردی و رفتی با دشمنم
🍷 https://t.me/+HXj3NstKmkA4MGM0 🍷
࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏
↳⃟ꠦ꙰🖤⚘꯭ تیرداد🌊
- همینم مونده بود که تو این اوضاع زندگیم ، #دیوونت بشم که شدم
🍷 https://t.me/+hPfPA-Jnd5AzMTBk 🍷
࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏࿏
شرکت در تب لیستی +1k ما: @Tablisti_blue 💙
3200
Repost from N/a
3000
اختر خطة مختلفة
تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.