|کاژه|
«کیف تریدیننی أن أفسر ما لا يفسر؟» چگونه میخواهی شرح دهم آنچه را که هیچ شرحی ندارد؟ . . . کاژه: پناهگاه
إظهار المزيد437
المشتركون
+224 ساعات
+117 أيام
+3630 أيام
- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
معدل نمو المشترك
جاري تحميل البيانات...
-باران نرم و با وقار روی همه چیز دست میکشد، برای خودم خانه میسازم، خشت به خشت خیال بالا میبرم و دیواری از کلمات دورم میچینم. زیرِ سقف همین خانه، ناشیانه آرایش میکنم، موهایم را میبافم، پیراهن سبزی از شعر میپوشم، آشپزی میکنم و منتظر مردی که دوستش دارم میمانم. احتمالاً توی خیالاتم شبیه گذشته آرامم، جایی گیر نکردم و نیازی نیست قبل یک صحبت عامیانه خودم را جمع و جور کنم، احتمالاً دیگر حافظهام درد نمیکند، با موسیقی غریبه نیستم، شبیه دختر عمق دلم با یک شاخه نرگس روزم به خیر میشود، برای آدمهای امن زندگیام نامه مینویسم، هنوز عاشق خانهام و از دنیا جز یک زندگی معمولی با اتفاقات و آدمهای ساده چیزی طلب ندارم. باران نمیرود و من باز دور میایستم، خیلی دور؛ از تمام چیزهایی که دوستشان دارم.