cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

موش ازمایشگاهی 🧬🧪 lab mice

⛓ یه رمان متفاوت از چیزایی که تا الان خوندین 👈🏻ترکیب احساسات، شهوت و هوش سیاه!🚫 💯تمام بنرا واقعی و متن رمانن 💯 رمان رو دنبال کنید و همراه سدنا و سرنوشت عجیبش باشید ❤️‍🔥🌷 ❗️این رمان مخصوص افراد بزرگسال و بالغه 🔞❗️ Lab mice 🧬 یعنی موش آزمایشگاهی

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
15 624
المشتركون
-18924 ساعات
-1847 أيام
+12 42130 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

-فکر میکنی آیدا چه حالی میشه وقتی بیاد ببینه دوستش زیر داماد فراری امشب نفس نفس میزنه؟؟ زبونمو روی گردنش کشیدم و بریده گفتم : -میدونست دوسش نداری... میدونست چشمت دنبال منه. خودش لجبازی کرد سینمو محکم فشار داد -این هلوهایی که تو داری منو اسیرت کرد ساچلی قهقهه زدم و گفتم : سینه‌هام یا چشمای خاکستری که... با صدای وحشتناک افتادن چیزی عقب کشیدم جیغ بلندی تو گوشم سوت کشید -یه دختره با لباس عروس.... از ده طبقه خودشو پرت کرده پایین.... https://t.me/+AMp_4fGIHZAwYTFk https://t.me/+AMp_4fGIHZAwYTFk
إظهار الكل...
00:05
Video unavailable
دانا... پسر سکسی و هات یه حاجی حجره دار!💦 پسری که طبق رسم و رسومات باید تا ۴۰ سالگی مجرد بمونه...❗️ اما با دیدن یه دختر ریزه میزه و لوند همه چیز بهم می‌ریزه!🥹 دختری که برای از راه به در کردنش هرکاری می‌کنه و یک روز توی حجره پسره رو داغ می‌کنه و....🔞❌ https://t.me/+AMp_4fGIHZAwYTFk
إظهار الكل...
6be964c0f6844c409e0ddcae3a34694a.mp43.45 KB
-فکر میکنی آیدا چه حالی میشه وقتی بیاد ببینه دوستش داره روی ک.یر داماد فراری امشب سواری میکنه؟؟ زبونمو روی گردنش کشیدم و با نفس نفس گفتم : -میدونست دوسش نداری... میدونست چشمت دنبال منه. خودش لجبازی کرد اسپنک محکمی رو کو.نم زد -این کو.نی که تو داری منو اسیرت کرد ساچلی قهقهه زدم و گفتم : کونم یا چشمای خاکستری که... با صدای وحشتناک افتادن چیزی عقب کشیدم جیغ بلندی تو گوشم سوت کشید -یه دختره با لباس عروس.... از ده طبقه خودشو پرت کرده پایین.... https://t.me/+AMp_4fGIHZAwYTFk https://t.me/+AMp_4fGIHZAwYTFk
إظهار الكل...
00:05
Video unavailable
دانا... پسر سکسی و هات یه حاجی حجره دار!💦 پسری که طبق رسم و رسومات باید تا ۴۰ سالگی مجرد بمونه...❗️ اما با دیدن یه دختر ریزه میزه و لوند همه چیز بهم می‌ریزه!🥹 دختری که برای از راه به در کردنش هرکاری می‌کنه و یک روز توی حجره پسره رو داغ می‌کنه و....🔞❌ https://t.me/+AMp_4fGIHZAwYTFk
إظهار الكل...
6be964c0f6844c409e0ddcae3a34694a.mp43.45 KB
‌ ❌اگر زیر ۱۸ سال هستید این متن را نخوانید❌ به اتاق تزئین شده نگاه کردم .. بی بی گفت: _دخترا کمکت کنن لباس عروستو در بیاری؟ قبل از اینکه من چیزی بگم سهراب جواب داد: _ نه ... خودم کمکش میکنم ، با این حرفش دختر ها آروم و ریز خندیدن و سر تا پام داغ شد . بی بی هم با لبخند معنی داری سر تکون داد و گفت: _ باشه... چیزی خواستین بگین من پشت درم سهراب حرف بی بی رو قطع کرد و گفت: _ پشت در نباشید  ...  این طبقه کلا میخوام خالی باشه امشب ... اینبار کسی نخندید و همه نگران به من نگاه کردن ... https://t.me/+ck4GUwVleGpkMjA8 صیغه ی ارباب وحشی میشه که همه ازش وحشت دارن ولی خبر نداره قراره له بدترین شکل شکنجه بشه....
إظهار الكل...
00:01
Video unavailable
من سوینم! وقتی پدرمادرم مردن فکر کردم میتونم. آزاد باشم ولی گیر پسرعموم افتادم. سرگرد سرد و متحجری که نمی ذاشت نفس بکشم ولی من کاری باهاش کردم که شبا فقط بین پاهام نفس بکشه. جوری هرشب توی تختش ناله میکنم که عاشقشم بشه ولی وقتی حامله شدم... https://t.me/+CSXa2Yp68qhhMWI0 #رمان‌بزرگسالان 💦
إظهار الكل...
video.mp40.84 KB
sticker.webp0.09 KB
-چرا توی ۱۸ سالگی میخواین صیغه بشم؟؟ اگه بابام زنده بود بازم همچین درخواستی میکردین از من؟؟ امیروالا خان عصا روی زمین کوبید و تشر زد : خیلی زبون درازی دختر خیره‌سر! کلفت زاده از کی انقد پررو شده؟ باید هرچی اربابش میگه بگه چشم چونه‌ی دخترک از بغض لرزید و لب زد : من... من نوه‌ی شمام... چطور به من میگین کلفت زاده.... -مادرت زیر پای پسرم نشست و تو رو پس انداخت. اینو همه میدونن! حرف من دوتا نمیشه دختر؛ امیرحسام تنهایی نمیتونه اون بچه‌ی ۸ماهه رو بزرگ کنه.صیغه‌‌ش میشی تا جفتشونو تر و خشک کنی ولی وای به حالت اگه شکمت بالا بیاد.... بعد از مرگ پدر مادرم مجبور شدم برم سراغ پیرمرد کینه‌ای و مغروری که یه عمر ما رو طرد کرده بود ولی اون میخواست انتقام مادرم رو از من بگیره.... https://t.me/+CSXa2Yp68qhhMWI0 https://t.me/+CSXa2Yp68qhhMWI0 #پارت_واقعی_رمان
إظهار الكل...
‌ ❌اگر زیر ۱۸ سال هستید این متن را نخوانید❌ به اتاق تزئین شده نگاه کردم .. بی بی گفت: _دخترا کمکت کنن لباس عروستو در بیاری؟ قبل از اینکه من چیزی بگم سهراب جواب داد: _ نه ... خودم کمکش میکنم ، با این حرفش دختر ها آروم و ریز خندیدن و سر تا پام داغ شد . بی بی هم با لبخند معنی داری سر تکون داد و گفت: _ باشه... چیزی خواستین بگین من پشت درم سهراب حرف بی بی رو قطع کرد و گفت: _ پشت در نباشید  ...  این طبقه کلا میخوام خالی باشه امشب ... اینبار کسی نخندید و همه نگران به من نگاه کردن ... https://t.me/+ck4GUwVleGpkMjA8 صیغه ی ارباب وحشی میشه که همه ازش وحشت دارن ولی خبر نداره قراره له بدترین شکل شکنجه بشه....
إظهار الكل...
00:01
Video unavailable
من سوینم! وقتی پدرمادرم مردن فکر کردم میتونم. آزاد باشم ولی گیر پسرعموم افتادم. سرگرد سرد و متحجری که نمی ذاشت نفس بکشم ولی من کاری باهاش کردم که شبا فقط بین پاهام نفس بکشه. جوری هرشب توی تختش ناله میکنم که عاشقشم بشه ولی وقتی حامله شدم... https://t.me/+CSXa2Yp68qhhMWI0 #رمان‌بزرگسالان 💦
إظهار الكل...
video.mp40.84 KB
اختر خطة مختلفة

تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.