[تــــــــــــاوانـᵗᵃᵛᵃⁿ]
روزی یک پارت💦 ژانر:گی،پلیسی،مافیایی نویسنده:ملین💜 🐾بمونین برام لعنتیا🐾 https://telegram.me/BChatBot?start=sc-399835-6jIUqQ8
إظهار المزيد1 007
المشتركون
+6224 ساعات
-17 أيام
+30130 أيام
- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
معدل نمو المشترك
جاري تحميل البيانات...
Repost from N/a
کمربندو آورد بالا و محکم کوبید روی ران پام
یهو حس کردم نفسم برگشت
نعره بلندی از شدت درد زدم
انگار آتیش زده بودن اون قسمتو
ضرب دستش سنگین بود چه برسه به اینکه داشت با کمربند چرمش منو میزد
-توله سگم خودسر شده؟
آدمش میکنم
یاغی شده؟
مطیعش میکنم.....
تنبیه بخاطر پنهون کاری😱
برای خوندن ادامش بکوب رو لینک زیر👇👇
https://t.me/+Zp1EBkFOQBI0ZDc0
1پاک
900
ددى گياه شناس جذابى كه عاشق دستيار كيوت و گوگوليش ميشه و وقتى ميفهمه ليتل بويه توى ازمايشگاه باهم…🔞💦
به ديوار چسبوندمش و #شلوارشو كشيدم پايين اسپنك محكمى به #باسن گرد و قلمبه ش زدم كه ناله اى كرد روى پاهام نشستم و دو لپ باسنشو از هم باز كردم😈👅
كه سرمو بردم بين پاهاش و #زبونمو وارد سوراخ خيس و داغش كردم تند تند عقب جلو ميكردم كه با #جيغ بلندى ديدم ديوار خيس شد سرمو از بين پاهاش در اوردم و الت كلفت و سياهمو از توى #شورتم كشيدم بيرون روى سوراخش تنظيم كردم كه…🍒🍆
https://t.me/+n7VW0aTYw3ZhOWM8
https://t.me/+n7VW0aTYw3ZhOWM8
تو ازمايشگاه با دانشمند وحشيش سكس ميكنه🍌🍑
رمانش حق اشتراكيه و فقط براى پنجاه نفر اول رايگانههه😭❌
700
Photo unavailable
an old gp bdsm gp
❤️گروهی برای همه گرایشدارها
❤️گروهی برای چت و دوستی .
Join https://t.me/+SrCV2KFXDw1lMmU0
Join https://t.me/+SrCV2KFXDw1lMmU0
Join https://t.me/+SrCV2KFXDw1lMmU0
❌❌❌هولها درجا بن میشن❌❌❌
⭕️پیوی بدون اجازه اخطار و بن⭕️
🎗دوساتو بیاری و برا گروه دل بسوزونی مدیر میشی🎗
Join https://t.me/+SrCV2KFXDw1lMmU0
Join https://t.me/+SrCV2KFXDw1lMmU0
✅ Finding Rel🎩👠
1500
Repost from 🐇گسترده نگاره( دومی)🐣
دلت #مردونگیه کلفت شاگردتو میخواد خانم معلم؟؟🫦💦🔥
Link
تو سالن مدرسه بودم که با شنیدن صدای یکی از شاگرد هام ترسیده برگشتم که عدنانو دیدم
نامتعادل سمتم اومد که فهمیدم مسته ترسیده گفتم :
-اینجا چه غلطی میکنی عدنان !! الان مدرسه بستست همه ی بچه ها رفتن
چنگی به سینه هام زد و قبل از اینکه جیغ بزنم جلوی دهنمو گرفت
-جوووون دلم میخواد این #سینه های کوچولوتو انقدر بمالم تا بزرگ بشه
شوکه نگاهش کردم که با رفتن دست بزرگش زیر دامنم.........🔥😈
https://t.me/+dJsdmXYs0Fg5MTY0
https://t.me/+dJsdmXYs0Fg5MTY0
عدنان پسر کله خر و لات مدرسه که با دیدن خانم معلم جوون مدرسه #حشری میشه و توی کلاس #باکرگیشو ازش میگیره.....😳🔞💦
700
Repost from 🏳️🌈𝐋𝐢𝐧𝐤𝐝𝐨𝐧𝐢 ˢᵐᵃʳᵗⁱˣ
00:01
Video unavailable
❃❕❗چنل پارتنریابی ناشناس❗❕❃
➢ چنل قدیمیه و پر از فرم برای آشنایی 💦
➢ همین الان بیا فرم پر کن 👍🏻
https://t.me/+BD6fEDOCbYozOGE8
https://t.me/+BD6fEDOCbYozOGE8
🏳🌈 ثبت علایق ✅ فتیش ✅ گرایش ✅
❒ کراشیابی ⚠️ رلیابی ⚠️ دردودل ⚠️
🏳🌈 میتونی سن پارتنرت رو مشخص کنی ❣
❒ چنل قدیمه و پر فرم ناشناش داخلشه ✏️
https://t.me/+BD6fEDOCbYozOGE8
https://t.me/+BD6fEDOCbYozOGE8
❌ جمعه ها ویسچت رو هم برای پارتنریابی با کال روشن میکنیم 🔊
animation.gif.mp40.10 KB
1400
Repost from N/a
https://t.me/+euoa0SaBgQoyNzI0
چت روم ایرانی اس امی ❌💦
🇩🇪🇱🇮🇧🇦🇱 ˢᵐ ⛓🩸
⛓A person you can't bear to be away from, nor can you stay close to Bdsm🕯 🔥ثبت اصل/اسم-سن-شهر- رول-گرایش\ 🔥فراخوان-تبلیغسایرگپها-لینکدادن ممنوع❌ 🔥توهین به اعتقادات-پیویبدوناجازه-مدیاپورن-دعوا و بی احترامی ممنوع❌
3200
Repost from N/a
00:08
Video unavailable
🌈🔞با شیشه شیر حاملش میکنه🔞🌈🧸
https://t.me/+Z7y7LTTyMKxmMWI5
#پستونکش رو به #چوچـ.&.ـولش مالیدم که صدای #ناله هاش بلند تر شد👄🐙 اروم پستونک رو واردش کردم و #تکون دادم که جیغ پر #شهوتی کشید و ناله ای کرد..💦🍑🌸
حسابی که #خیس شد و #ابش چسبید بهش گذاشتم توی #دهنش🌈 و #شیشه #شیرش که از #اب خودم پر شده بود رو برداشتم و بدون #ملایمت #وارد #بهشتش کردم که..🔞💦🔥👧🏻🦄
https://t.me/+Z7y7LTTyMKxmMWI5
لیتل گرل کیـ🌸ـوتی که به دست یه ددی خشن دزدیده میشه و هرشب..🥺🌈💦🔞🦄
3.24 KB
3300
00:08
Video unavailable
ليتل بوى مظلوم و كيوتى كه به يه بيمارى عجيب مبتلا شده هرموقع كسيو ميبوسه خون و گُل بالا مياره ميفهمه كه تنها راه درمانش خوابيدن با ددى قبليشه و…🔞🌈
با صدايى از خواب بيدار شدم كه ديدم مايكل كنار #تختم نشسته شوكه بهش نگاه كردم كه گفت
_تو واقعا فكر كردى بخاطر ارام بخش حالت بهتره؟؟
خواستم #جيغ بكشم كه دستشو گذاشت روى دهنم و اومد سمتم و روم خيمه زد اروم كنار گوشم پچ زد
_تنها راه درمانت سكس با منه پسركوچولوم😈👅
با دست بزرگش شلوار و شورتم كشيد پايين و اروم انگشت فاكشو روى #سوراخ تنگ و خيسم كشيد بدون هيچ ملايمتى واردم كرد كه بدنم لرزيد بعد از اماده كردنم🤤💦
كير كلفت و رگ دارشو از توى شورتش در اورد وقتى دستشو از روى #دهنم برداشت با ناله اى گفتم
+دلم واسه كيـ.ـرت تنگ شده بود #ددى🍌🍑
پوزخندى بهو زد كه #كلفتشو روى سوراخم تنظيم كرد و…
https://t.me/+n7VW0aTYw3ZhOWM8
https://t.me/+n7VW0aTYw3ZhOWM8
تو بيمارستان با پسر كوچولوش سكس ميكنه🧸🍼
عضوگيرى محدودددددد❌
animation.gif.mp41.60 KB
2100
Repost from N/a
پسره برای انتقام به دختره نزدیک میشه ولی حالا روش غیرتی شده و براش سینه چاک میده🥺🔥✨
-با اون پسرهی مادربهخطا تو اتاق تنهایی چه گوهی میخوردی افرا؟؟
- انتظار داری با خواستگارم برم تو اتاق چیکار کنم؟حرف میزدیم خب
- خواستگارمو زهرمار!آدم میره تو اتاقش دو ساعت با خواستگار کوفتیش میمونه تو اون خراب شده و هر و کر راه میندازه؟
- خب میخواستیم ببینم نقاط مشترکمون برای تشکیل زندگی مشترک چیه...بعد فهمیدیم که خیلی باهم تفاهم دا-
یهویی همچین منفجر شد و کوبیدم تو دیوار که اشهدمو خوندم
- الان میدونی داری آتیشم میزنی که انقدر ریلکس از خودتو و اون تفاهم لعنتیت با اون دیوث جلوم میگی و از دیدن جلز و ولزام لذت میبری، نه؟سگ برینه تو زندگی هرکی که بخواد تورو ازم بگیره!دو روز دیگه میام خواستگاریت تا بفهمی تفاهم و زندگی مشترک یعنی چی!
کپ کرده نگاش کردم که پوزخند عصبیای زد و به سمت لبام خم شد
- منتهی من مثل اون آشغال نیستم بشینم باهات تفاهم پیدا کنم، بجاش ترجیح میدم از تنها بودنمون نهایت استفاده رو کنم و یه جای سالم روی تنت نذارم!⛔
https://t.me/+O0B56xG8ovxiYzFk
https://t.me/+O0B56xG8ovxiYzFk
22 پاک
4500
تـــــــاوان⛓
#part82
گفت و بدون معطلی سمت خونه ی کیان راند.
_چرا میری خونه ی من؟
ارشد که بی طاقت شده بود با سرعت زیادی رانندکی میکرد.
_اونجا نزدیک تره.
_اما من هیچی ندارم...
میدانست منظورش چیست.
نیشخندی زد و از بغل نگاهی به پسرش انداخت.
_نگران نباش، من همه چی دارم.
کیان سرخ شد و در صندلی اش فرو رفت.
خوشحال بود که مرد را دارد.
اگر او نبود چه میشد؟
احتمالا با حالی افسرده برمیگشت و باز هم به سرش میزد خود کشی کند.
رسیدند و هردو پیاده شدند.
چون جای پارک نبود باید چند قدم میرفتند تا برسند به خانه.
ارشد سوییشرتش را در اورد و روی سر کیان گرفت تا از باران خیس نشود و سمت خانه رفتند.
کیان در را باز کرد و پایش را داخل خانه نگذاشته ارشد اورا به دیوار کوباند.
در را با پایش بست و بوسه ی ناقصشان را ادامه داد.
خیره در چشمان کیان اورا بغل کرد و بردش داخل اتاق.
روی تخت انداختش و و رویش خیمه زد.
خیره در چشمان غمگینش دستش را بالا اورد و روی چشم راستش کشید.
_امروز باید بهم توضیح بدی توی اون عمارت چی بهت گفتن.
دست خودش نبود که انقدر نگران شده بود.
وقتی وسط ان خانه چهره ی رنگ پریده و چشمان ناراحت کیان را دید قلبش از جایش کنده شد.
سعی کرد فعلا این افکار را از خودش دور کند.
بعدا هم برای فکر کردن وقت بود.
پاهایش را دو طرف بدن کیان گذاشت و کمرش را صاف کرد.
پیرهنش را در اورد و پایین انداخت.
خم شد و پیرهن کیان رو هم در اورد.
لبش را گذاشت روی نیپلش که اه پسر در امد.
خندید و زمزمه کرد.
_هنوز کاری نکردیم که.
کیان دستانش را دور گردن مرد حلقه کرد و خودش را بالا تر کشید.
_ا ادامه بدهه ارشد.
با لذت چشمی زمزمه کرد و شروع کرد جای جای بدنش مارک های بنفش گذاشتن.
#melin✍
❤ 9🍓 1
4400