«قبیلهیخورشیدِنیمهشب.»
٬٬ کپـی از محتوای چنل ممنوع، فوروارد کن.☁️ ﹙نـویسندهای ساٰکن کلبهای جنگلـی، شـرابِ صدساله و پلیلیست شجـریان، نامههای خوانده نشده، رویاهـای کلاسیک و سیاه و سفید، چشمهایی آبیِ تیرهیِ مایل به دریای خزر. 𔒥﹚
إظهار المزيد4 947
المشتركون
-4624 ساعات
+1307 أيام
+1 64930 أيام
- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
معدل نمو المشترك
جاري تحميل البيانات...
Repost from مادریـد٫ دروازهـ خورشیـد.
از لحاظ روحی احتیاج دارم، یکی از راه برسه و بگه؛ ”من داشتم همهچیزو میدیدم؛ تو زیادی اذیت و خسته شدی. بقیه ـش رو بسپر به من؛ درستش میکنم.“
Repost from ఌ︎𝐍𝐑𝐆𝐒_𝐀𝐑𝐓シ︎
00:24
Video unavailableShow in Telegram
–Return to Dark Academy🤎🕯
28.05 MB
🎠در روزهایی که کلمات آدمیزاد باعث فراغ میشد، من یک دیوان شعر نوشتم به اُمید آنکه بازگردی. ◞ ִֶָ #آباندخت.◜
Repost from ある
اما ' زندگی کردم حتی به غلط ' رابطهی مستقیمی با آرامشم داره. به درک که فلان انتخاب درست رو نداشتم، به درک که تا الان اونطور که باید تلاش نکردم، به درک که یکی قلبم رو به درد آورده، به جهنم که حالم مدتی بد بوده، به جهنم که خیلی از کارهایی که باید رو نکردم و خیلی از کارهایی که نباید رو انجام دادم. واقعا به جهنم.
دوست داشتم از تو چیزی بیشتر از یک آهنگ در پلیلیستم بماند. نمیدانم مثلا یک نسخه از خودت را ور دلم میگذاشتی و با آن نسخه دیگر به هر کجا که میخواستی، میرفتی.
ماه بیمثالم، میخواستمت برای اینکه تا ابد الدهر باهم باشیم و حتی استخوانهایمان را یکجا دفن کنند. میخواستم استخوانهایم معطر به تو باشند، دوست داشتم بوی شالیـزارِ سبزِ گوشهی گردنت را بدهند.
من برای اینکه عاشقتر از سابق باشم، به عطر و دستخط معشوق نیازی ندارم. فقط کافیست به تو فکر کنم، باد ملایمی از سمت شمال میوزد و کلمات برایت روی کاغذ کاهی میرقصند. حتی صدای چکاوکها را میشنوم که سمفونی وصال را سر میدهند.
یکبار هم تو بیآنکه من واژهها را در راهت شهید کنم، بیا. به تن کهنسالم بازگرد چرا که هر زمانی بیایی، خستهدلِ رنج دیده باز به اُمید جوان میشود.
◞🎠 ִֶָ #آباندخت.◜
اختر خطة مختلفة
تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.