༺👑ߊܥࡋߺࡅ࡙ߺߊ🦋 ༻
کپی ممنوع❌️(پیگرد قانونی داره) میلمیلم نویسنده رمان ادلیا🦋. تایم پارت گذاری:روزانه یه پارت به غیر از پنجشنبه و جمعه ناشناسم https://telegram.me/BiChatBot?start=sc-634589-Gtjyjg5
إظهار المزيد1 946
المشتركون
+224 ساعات
-187 أيام
+2430 أيام
- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
معدل نمو المشترك
جاري تحميل البيانات...
Repost from تبادل (اکانت بزرگه)💖
00:01
Video unavailable
فرمانده ای که اسمش تن دشمناش رو میلرزوند چون کشورش جنگ رو باخته مجبوره زیرخواب شاهزاده کشور رقیب بشه...🔞💦🏳🌈
-ده دقیقه دیگه جلسه شروع میشه ، برو زیرمیز موقع اومدن حضار بتونی برام ساک بزنی🥵
اخم کرد و دندوناش رو روی هم سابید... پوزخندی زدم و زنجیر قلاده اش رو محکم تر کشیدم.
از شدت درد چشماش بسته و جلوی پاهام افتاد.
-شایدم میخوای به جای اینکه زیر من بخوابی زیر سربازام بخوابی.. هوم؟🔥🔥
دستاش رو مشت کرده بود.. داشت خودش رو کنترل میکرد تا چیزی بارم نکنه..
با سرگرمی تیرآخرمم بهش زدم:
-فریان کوچولو میدونه اگه به حرف صاحبش گوش نکنه تا یه مدت نمیتونه دستشویی کنه؟🔥🔞
https://t.me/+Ny0dkl69bYAxOTY0
https://t.me/+Ny0dkl69bYAxOTY0
من فریانم... فرماندهای که کشورش جنگ رو به بدنام ترین شاهزادهی تمام دوران ها باخت...
فکرکردم قراره طبق رسم منو بکشن اما اون نجاتم داد و بلایی بدتر از مرگ رو سرم آورد🔞💦
#گیلاو #عاشقانه #تاریخی #خشن
1.37 KB
4100
Repost from N/a
پسره عاشق استادش شده و بعد اولین رابطه استادش خونریزی داره حالا میخواد پوشکش کنه🩸😂
- تارکان، اون پوشک لعنتی رو ازم دور کن!
اِرِز به خاطر تکون ناگهانی که به بدنش داده بود، از درد به خودش پیچید.
ولی انگار تارکان دست بردار نبود!
- فقط میخوام پوشکت کنم قول میدم به جای دیگه دست نزنم!
قبل از اینکه تارکان کاری از پیش ببره در باز شد و..
- سزار؟..
https://t.me/+HTOF5oWf6OI1YmFk
https://t.me/+HTOF5oWf6OI1YmFk
استاد و شاگرد رو هم در حالی که مدیر سر رسیده😐😂
۵ پاک شه 🌞
6600
Repost from تبادل (اکانت بزرگه)💖
آیان هایبرید ریزه میزه ای که چشم یه الفای خون خـالـص رو میگیره و مجبور میشه با حـفـره تنگ و بـاکـرش نیاز هاشو برطرف کنه... 🔞💦
_بدن بکر و دست نخوردت داره دیونم میکنه امگا!!
سر #عـضـو کلفت و داغش روی ورودی حفرم گذاشت و فشار داد که از درد جیغی کشیدم🔥
_اما نگران نباش امشب جوری #بـفـاکـت میدم که #سوراخت حسابی گشاد بشه💢
ببین چطوری داری شبیه یه هـ.ـرزه عـضـوم رو قورت میدید انگار بدنت ساخته شده تا #کلفتمو راضی نگه داره....🔥💦
https://t.me/+JKVfcgkkAf4yOGI0
https://t.me/+JKVfcgkkAf4yOGI0
7300
Repost from N/a
00:12
Video unavailable
پسره بیناجنسه و بچش سقط شده. حالا نمیدونه چطور به عشقش خبر بده🏳️🌈👨🍼
- چ..چرا شکمت تخته؟..لعنتی با بچمون چیکار کردی؟
فریاد سوزناک تارکان دیواره ها رو میلرزوند در حالی که اِرِز از درد به خودش میپیچید!
هیچکس انتظار ندشت چنین رسوایی پیش بیاد.
- تارکان..ببین من..
صدای معترض تارکان باعث شد اِرِز ادامه نده.
- گمشو تو اتاق!
اِرِز لب گزید و برای اینکه وضعیت بدتر از این نشه به اتاق رفت. ولی به محض سر رسیدن تارکان و شلاق توی دستاش، نفسش رفت.
اِرِز خونریزی داشت و تارکان اصلا متوجه نبود این تنبیه به کجا کشیده میشه!
https://t.me/+HTOF5oWf6OI1YmFk
https://t.me/+HTOF5oWf6OI1YmFk
۳ پاک شه 🌞
1.88 MB
7500
Repost from تبادل (اکانت بزرگه)💖
00:06
Video unavailable
_من حتما باید تو این جشن باشم
دستی به بـاسـنـم کشید و بی توجه به جدیتم دستشو تو شـلـوارم کرد 🔞🔥
_تو جایی میری که من میگم حالا هم وقتشه که چـهـاردسـت و پا زیرم پاره شی..
در همون حین که لباس سلطنتیمو بالا میزد پـایـیـن تـنـمـو بالا کشید و از پشت اولین ضربه رو زد با درد زمین و چنگ زدم 💯
با تقه ای که به درد خورد با تـرس #زیـرش پریدم که بیشتر خودشو روم انداخت که دیـک کـلفـتش بیشتر توم رفت🔥
تلمبه محکمی بهم زد و زیر گوشم با تحقیر خندید و آروم لب زد
_ شاهزاده سرش شلوغه سـرویـس دادنشه
وحشیانه سرعت #تـلـمـبـه هاشو بیشتر کرد با درد نالیدم
_یواش خیلی درد دارم
بی توجه چنگی به پهلوم زد و با نفس نفس و تمسخر غرید
_ #سـوراخـت باید به آل*تم عادت کنه امگا...
https://t.me/+JKVfcgkkAf4yOGI0
https://t.me/+JKVfcgkkAf4yOGI0
animation.gif.mp40.78 KB
10600
Repost from N/a
02:12
Video unavailable
دختر فقیری که وارد مدرسه پولدارا میشه ولی نمیدونه اون مدرسه در اصل...🏳🌈💦
با ورودم به کلاس یکی از دخترا سوتی کشید...
معذب به دنبال جای خالی تو کلاس گشتم.
ولی... تنها جای خالی کنار کارا دنریس شاخ ترین دختر مدرسمون بود‼️
صدای اوووو گفتن بقیه پیچید.
-الان کارا میرینه بهش... بچه ها تا معلم نیومده نمایش داریم.🚿🎀
کارا ولی بی توجه به حرفاشون مشغول آنالیز بدنم بود... ازش بعد ماجرای دیشب خجالت میکشیدم!
از اینکه بهش اعتراف کردم که لزبینم و بهش حس دارم خجالت میکشیدم!🧸🍼🍒
کارا سرشو به گوشم نزدیک کرد...
با حرفی که زد همونجا روی نیمکت خشکم زد...😱
https://t.me/+x3ZBA5nC3O04YTg8
۱۲ ظهر پاک شه🌞
6.71 KB
11500
Repost from " تبادل شبانه "🎀
00:05
Video unavailable
اربابی که برای تنبیه اسلیوش روی دوچرخش⛓⚰⛓⚰⛓⚰⛓⚰⛓ با اخمی که کرد رویدیلدومیذاره😱❌
animation.gif.mp42.05 KB
12100
Repost from " تبادل شبانه "🎀
00:02
Video unavailable
🔞یه خلیفهی عرب، میخرتش و شب بهش🔞#صحنهدارترین رمان گی بزرگسال بدونسانسور اوریا یه پسر یتیمه که بهخاطر چهرش🩸⛓ توسط یکی از خلیفههای عرب بیهوش 📛⛓💥 و به زور بهش تجا*وز میشه ❌🔞❌ بخشی از رمان: [ دستهام رو به تاج تخت بسته بود. کاملا #لخت بودم و این حسابی معذبم میکرد. « چی دادی بهم خوردم؟ نمیتونم بدنمو... » پاهام رو به سمت #بالا کشید و گفت: « آرام باش! چیزی نیست. » بین پاهام جا گرفت. #دیکش رو روی #سوراخم تنظیم کرد و... ‼️💢 ]
‼️ #اخطار: رمان مناسب هر سنی نیست ‼️ ظرفیت لینک محدوده! #فقط پنجاه نفرhttps://t.me/+ir_uqsx4cWRmODZk https://t.me/+ir_uqsx4cWRmODZk
0.34 KB
12100
Repost from N/a
00:01
Video unavailable
#گی👨❤️👨 #مافیا⛓ #عاشقانه🔥
مچ کسی که روش کراشه رو حینی که میخواد برای خدمتکار هتل سا/ک بزنه، میگیره.
وقتی دست لوکاس وارد شلوار مرد خدمتکار شد، دیگه نتونست بیشتر از این ساکت بمونه و این صحنه رو ببینه.
همزمان نگاه طلبکار لوکاس به عصبانیتش دامن زد.
- چیه دیـ/کی که میخواستی بخوریش رو پروندم؟تمسخرآمیز پرسید و نگاهی از جنس تحقیر به سر تا پای لوکاس انداخت، مردی که انگار اصلا بهش برنخورد و فقط خیلی آروم از روی مبل بلند شد.
- اینقدر برای اینکه یکی ترتیبتو بده بیتابی میکنی؟ این کارو که منم میتونم برات انجام بدم. میتونم اونقدری سوراخ تنگت رو بگـ/ام که بالاخره راضی بشی.از میون دندونهای روی هم ردیف شدهاش گفت و چشمهاش رو به تاریک شدن رفت. https://t.me/+glWAwYTC1XY5MGZk ۸ صبح پاک شه 🌞
video.mp41.00 KB
13800
Repost from N/a
00:15
Video unavailable
پسر عموش میدزدتش و میخواد وحشیانه بهش تجاوز کنه ولی دوست پسرش سر میرسه و...💦😱
#گـــــــــــــــــــــــــــی #صحنه_دار #پیشنهادی🌈
"چندتا انگشت میتونی تحمل کنی؟🔞
اون البرز حروم زاده با چندتا انگشت کارتو راه مینداخت؟" 🚫
آوان با هق هق بدنش رو روی مبل عقب کشید تا #انگشتهای عرشیا از سوراخ دردناکش خارج بشه.❌😭
"تروخــدا بس کــن "😭🔞
اما عرشیا با خنده #کمربندشو در آورد و دوی مچش پیچید ...❌
"میخوام اون #باسـ.ن سفیدتو جوری #کبـود کنم که هم رنگ #کــیـ.رم بشه .."🚫
وهمزمان با #جیغی که کشید در ورودی به شدت باز شد و قامت البرز...😱🚫
صحنه هاش خیلی بازه اگه بزرگسالی بیا🌈👇
https://t.me/+wUxqDDZdh8UzY2Q0
۸ صبح پاک شه 🌞
3.53 KB
13600
اختر خطة مختلفة
تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.