| دختر بد✨ |

معید ستوده ... باستان شناس خبره ای که با وجود سن کم و جذابیت و هیکل ورزشکاریش، برای پیدا کردن زیرخاکی های چندین قرن پیش بصورت مخفیانه توی مسجد که در اصل امام زاده ای بود، خادم اون امام زاده میشه و تو اون روستا موندگار میشه ... و بعد از چند سال دختری کم سن و سال هراسان شبونه به اون امام زاده پناه میاره و به دختره توی مسجد پناه میده ... اما یه شب با دیدن تن لخت و سفید دختری که بهش توی مسجد پناه دادم تموم غرایز مردونم تحریک شدن و....🔞💯❌ https://t.me/+n64ZdmPIeEcxM2U0 https://t.me/+n64ZdmPIeEcxM2U0 #فول‌هات‌سکسی‌شورت‌خیس‌کن👅💦 ازازدواج فرار میکنه و گیر یه خادم جذاب و سکسی میفته که...🔞💯🔥

حمایت و لایک +300 ♨️🥹

🔞یوهووو چنل #VIP دختر بد👍😊افتتاح شد، جاهای حساس و هیجانی، روزانه دو الی پنج پارت میزاریم😍 🙈 🛑در چنل وی آی پی هیچگونه تبلیغی نداریم. توی چنل vipدویست پارت جلوتر از اینجا هستیم ❤️‍🔥در آخر رمان؛ می‌تونید فایل کامل رمان رو رایگان دریافت کنید. 🫠 🔞قیمت وی ای پی نسبت به جاهای دیگه مناسبه😍 VIP: 35.000T. 💣vip gold:💣 آیدی ادمین: @Admiiin_vip_vida رمان در vip بدون سانسور قرار می‌گیرد.💣 ما خوشحال میشیم کنارمون تو vip باشید.❤️🥺 ‼️افزایش قیمت خواهیم داشت.

#دختر_بد #پارت_۲۳۵ جانان_ هیچی دارم صبحونه آماده میکنم اومد و تکیه داد به کانتر محراب_ همون خوبه، گشنمم هس تند تند شستم و گذاشتمشون رو میز مینا_ سلام آقا صبح بخیر بی اهمیت بهشون به کارم ادامه دادم حتی سرمم بلند نکردم محراب_ سام علیک واس چی دیر اومدی با آب و تاب شروع کرد تعریف کردن انگار منتظر یه اشاره محراب بود مینا_ وای آقا ببخشید کلی وقت برد وسیله هامو جمع کنم آخع آقا مهدی دیر بهم گفتش که قراره منم بیام تو راهم که نگم براتون تصادف شده بود راه بسته بود کیپ بودش... محراب_ خیله خاب خیله خاب ظرفی که گوجه ها توش بود و من شروع کرده بودم پوست گرفتنو از زیر دستم کنار کشید رو میز هل داد سمتش محراب_ بیا اینا و املتش کن الاناس پسرا بیان باس را بیوفتیم بی وقت نخوریم

معید ستوده ... باستان شناس خبره ای که با وجود سن کم و جذابیت و هیکل ورزشکاریش، برای پیدا کردن زیرخاکی های چندین قرن پیش بصورت مخفیانه توی مسجد که در اصل امام زاده ای بود، خادم اون امام زاده میشه و تو اون روستا موندگار میشه ... و بعد از چند سال دختری کم سن و سال هراسان شبونه به اون امام زاده پناه میاره و به دختره توی مسجد پناه میده ... اما یه شب با دیدن تن لخت و سفید دختری که بهش توی مسجد پناه دادم تموم غرایز مردونم تحریک شدن و....🔞💯❌ https://t.me/+n64ZdmPIeEcxM2U0 https://t.me/+n64ZdmPIeEcxM2U0 #فول‌هات‌سکسی‌شورت‌خیس‌کن👅💦 ازازدواج فرار میکنه و گیر یه خادم جذاب و سکسی میفته که...🔞💯🔥

معید ستوده ... باستان شناس خبره ای که با وجود سن کم و جذابیت و هیکل ورزشکاریش، برای پیدا کردن زیرخاکی های چندین قرن پیش بصورت مخفیانه توی مسجد که در اصل امام زاده ای بود، خادم اون امام زاده میشه و تو اون روستا موندگار میشه ... و بعد از چند سال دختری کم سن و سال هراسان شبونه به اون امام زاده پناه میاره و به دختره توی مسجد پناه میده ... اما یه شب با دیدن تن لخت و سفید دختری که بهش توی مسجد پناه دادم تموم غرایز مردونم تحریک شدن و....🔞💯❌ https://t.me/+n64ZdmPIeEcxM2U0 https://t.me/+n64ZdmPIeEcxM2U0 #فول‌هات‌سکسی‌شورت‌خیس‌کن👅💦 ازازدواج فرار میکنه و گیر یه خادم جذاب و سکسی میفته که...🔞💯🔥

- واژنت چرا انقد سفیده! چیزی زدی بهش؟ با تعجب به حاجی نگاه کردم و جیغ کشیدم. - داری چکار می‌کنی حاج معید؟ با چشمهای قرمز در اتاق و بست. - می‌خوام ببینم چطوری میمالی خودتو توله سگ! دستش روی رونهام کشید و بعد انگشت بلند و کلفتش و واردم کرد و...👅🍆💦🔞 #خیس‌کننده #دارای_صحنه‌های_باز🔞💦 https://t.me/+n64ZdmPIeEcxM2U0

معیدم...اینجا بهم میگن حاج معید... یه شب دختری رو توی خونم پناه دادم و فرداش با دیدن تن لختش زیر دوش آب و اون قطره هایی که روی سینه های خوش فرم و درشتش ریخته میشد تنم گر گرفت و... با دیدن ک*ص و کون و اون ممه های درشت و خوش فرم عنان از کف دادم و با بهونه ای بهش نزدیک شدم و اون شب تا صب ک*ص تپل و ابدار و خوشمزه اش رو جر دادم و... #فول‌هات‌سکسی‌شورت‌خیس‌کن🤤💯💦 #سکس‌هات‌وخشن‌حاجی‌با‌دختر‌ی‌که‌پناهش‌داده...‌‌❌💯🔞 https://t.me/+n64ZdmPIeEcxM2U0

داستانای عشقبازی من با دکترم تو مدرسه رو اینجا بخونید🙈 فقط اروم و یواشکی جوین بشید چون مناسب افراد زیر۱۸سال نیست🙈🔞👇 https://t.me/+up9FK8ppx883NGFk

_اقای دکتر _جونم؟  " _میشه یه چیزی ازتون بخوام؟" _اره بگو _اخه روم نمیشه بگم... از طرفی گفتن هر مشکلی داریم به شما بگیم منم نمیخوام به مادرم بگم! _خب بگو دختر جون یهو دستشو رو قلبش گذاشت و گفت:اینجام درد میکته هم این ورم و هم اون ورم! لبخندی رو لبم نشست تازه داشت به سن بلوغ میرسید حتما واسه همونه! شیطون نگاهش کردم و گفتم : خب بزن بالا فرم مدرسه تو نگاهش کنم! چشمی گفت و فرم مدرسه شو زد دراورد و بلوزشم زد بالا همین که بلوزش رفت بالا چشمام برقی زد و با لذت بهش نگاه کردم و اروم دستمو بردم رو....👇❌🔞 https://t.me/+up9FK8ppx883NGFk